کد خبر: 216535

فرزاد رنجبر، کارگردان بیست و یک در گفت‌وگو با «فرهیختگان»

«بیست و یک» از تجربه‌ی زیستی خودم می‌آید

فیلم کوتاه «بیست‌ویک» از آثار اجتماعی قابل‌توجه جشنواره امسال بود؛ روایتی از پسری که در سادگی و صبر، قهرمان خانواده‌اش می‌شود، چون تلاش می‌کند تا پدرش را از چنگ هیولای اعتیاد نجات دهد.

 فیلم «بیست و یک»  پایان، خوشی به مخاطب هدیه نمی‌دهد، اما تلخی‌اش واقعی و تأثیرگذار است. «بیست‌ویک» یکی از آن فیلم‌هایی است که بعد از تمام شدن، تا مدتی در ذهن می‌ماند. در مصاحبه‌ای که با فرزاد رنجبر؛ کارگردان این اثر داشتیم، درباره‌ی شکل‌گیری ایده‌ی اولیه، تجربه‌ی شخصی‌اش با اعتیاد و دغدغه‌ای که پشت ساخت این اثر وجود داشت گفت. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید، روایتی از فیلم‌سازی است که از دل تجربه‌ی زیسته‌اش، اثری صمیمی و تکان‌دهنده ساخته است.

ایده‌ی اولیه‌ی ساخت این اثر از کجا شکل گرفت؟ چه چیزی الهام‌بخش شما برای آغاز این مسیر بود؟

ایده‌ی ساخت این فیلم به شکل کاملاً شهودی به ذهنم رسید. خیلی سریع آن را نوشتم و در اردیبهشت‌ماه مراحل ساختش آغاز شد. اما اینکه چرا سراغ موضوع اعتیاد رفتم، دلیل شخصی دارد. من خودم در زندگی شخصی‌ام تجربه‌ی اعتیاد را داشته‌ام و حدود هفت، هشت سال با آن درگیر بودم. بخش زیادی از سال‌های عمرم و کار فیلم‌سازی‌ام به واسطه‌ی اعتیاد از دست رفت. بعدها در کنگره‌ی ۶۰ پروسه‌ی درمان را طی کردم و سال‌ها راهنمای درمان اعتیاد بودم و شاگردان زیادی داشتم. به همین دلیل، اعتیاد همیشه دغدغه‌ی من بوده و دوست داشتم فیلمی درباره‌اش بسازم؛ فیلمی که از تجربه‌ی زیستی خودم می‌آید. برایم خیلی مهم بود بتوانم درباره‌ی این موضوع حرف بزنم و تصویری واقع‌گرایانه از عمق تلخی و ماهیت دهشتناک اعتیاد ارائه بدهم. چیزی که شاید برای کسی که تجربه‌اش نکرده، درکش خیلی دشوار باشد. منتظر یک ایده‌ی بکر بودم که واقعاً مرا قلقلک بدهد و وقتی رسید، خدا را شکر، توانستم در عرض ۲۱ روز فیلم را بسازم.

موضوع دیگری هم که ساخت این فیلم را برایم جذاب‌تر کرد، مواجهه‌ی یک کودک با مقوله‌ی اعتیاد بود. از نظر من، اعتیاد مثل یک هیولای بی‌شاخ‌ودم است؛ در فیلم می‌بینیم که کودک کم‌کم این هیولا را تجربه می‌کند و ۲۱ روز با آن زندگی می‌کند. او در مسیر رام کردن این هیولا رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. این برای من یک کانسپت جذاب بود و همان چیزی بود که باعث شد علاقه پیدا کنم این فیلم را بسازم.

چرا موضوع اعتیاد را به‌عنوان محور اصلی داستان انتخاب کردید؟

اعتیاد به‌نظرم بسیار ترسناک‌تر و در واقعیت، پیچیده‌تر از آن چیزی است که جامعه به شکل ساده‌انگارانه و فانتزی از آن تصویر دارد. کسی که درگیر اعتیاد است، در حقیقت با یک جهنم واقعی روبه‌رو می‌شود و برای رسیدن به سلامت باید از دل یک جهنم کامل عبور کند. این مسیر به این راحتی نیست. تصوری که جامعه دارد، این است که با «جو اراده» می‌شود اعتیاد را درمان کرد، اما واقعیت این است که حتی با یک انبار «جو اراده» هم نمی‌شود به این سادگی از اعتیاد عبور کرد. بنابراین، نمی‌خواهم پایان فیلم را لو بدهم، اما شاید اگر فیلم با یک پایان خوش‌بینانه تمام می‌شد، به دور از حقیقت این موضوع بود.

بازی پسر‌بچه‌ی فیلم بسیار طبیعی و تأثیرگذار بود. انتخاب و هدایت او در طول فیلم چگونه انجام شد؟

برای من نقش پسر‌بچه‌ی فیلم اهمیت بسیار زیادی داشت. ویژگی‌هایی که برایش نوشته بودم را به دستیار برنامه‌ریزم داده بودم تا در فراخوان‌های بازیگری منتشر کند. اما تقریباً همه می‌گفتند ما اصلاً چنین بازیگر کودکی با این ویژگی‌ها نداریم؛ چون پارامترهای زیادی برای او در نظر گرفته بودم. خودم هم خیلی امیدوار نبودم که بتوانم دقیقاً همان چیزی را که در ذهنم بود پیدا کنم. اما وقتی حسین شهبازی را دیدم و کمی با او صحبت کردم، چون تست بازیگری به معنای کلاسیک از او نگرفتم؛ متوجه شدم این بچه از پس این نقش برمی‌آید. او ضریب هوشی بسیار بالایی داشت و با وجود سن کم، روحیه‌ای کاملاً حرفه‌ای داشت. من خیلی سریع به او علاقه‌مند شدم و فکر می‌کنم از پس پیچیدگی‌های نقش کاملاً برآمده است. در طول کار، من با او مثل یک بازیگر حرفه‌ای برخورد می‌کردم، نه مثل یک کودک. یعنی از آن ترفندهایی که معمولاً برای بازی گرفتن از بچه‌ها استفاده می‌شود، بهره نبردم. برایش حس و حال نقش را توضیح می‌دادم، اندازه‌ی بازی را تنظیم می‌کردم و او خیلی راحت آن را اجرا می‌کرد. بیشتر پلان‌های ما، چه با حسین شهبازی و چه با علی نفیسی، در یک یا دو برداشت به نتیجه می‌رسید. هر دو بازیگر فوق‌العاده باهوش بودند و مهارت بالایی در درک موقعیت‌های بازی داشتند.

آیا به ساخت نسخه‌ی بلند این فیلم یا اثری در همین حال‌وهوا فکر می‌کنید؟

در مورد ساخت نسخه‌ی بلند از این داستان، نه، قصد ندارم همین قصه را به فیلم بلند تبدیل کنم. البته در مقاطعی که به‌دلیل جنگ، تولید فیلم متوقف شد و نگران بودم که اصلاً «۲۱» ساخته نشود، به این فکر افتادم که نسخه‌ی بلندش را بنویسم و آن را بسازم. اما فعلاً چنین برنامه‌ای ندارم. بااین‌حال، فیلمنامه‌ای بلند نوشته‌ام که حال‌وهوایی مشابه دارد و باز هم به موضوع اعتیاد می‌پردازد؛ با همان مایه‌های روان‌شناختی و هارورگونه‌ای که در این فیلم هم استفاده شده است. فعلاً شرایط ساخت آن فراهم نیست، اما خیلی دوست دارم به‌زودی سراغ ساختش بروم.