کد خبر: 216010

زمینه‌های تاریخی و ژئوپلیتیکی

درگیری اخیر پاکستان و افغانستان؛ بازتابی از بحران امنیتی در جنوب آسیا

هدف اصلی طالبان، تثبیت هژمونی حاکمیتی و نمایش توان دفاعی در برابر فشار خارجی است. با این حال، افزایش تلفات و فشار اقتصادی می‌تواند موقعیت آنان را در عرصه داخلی تضعیف کند.

محمدجواد نجفی، مدرس دانشگاه: در روزهای گذشته، نوار مرزی میان پاکستان و افغانستان شاهد یکی از شدیدترین تبادل‌های آتش در سال‌های اخیر بود. این درگیری‌ها بار دیگر نشان داد چگونه ناامنی مرزی در جنوب آسیا می‌تواند به بحرانی منطقه‌ای تبدیل شود. تحلیل پیش‌رو تلاش دارد ابعاد ژئوپلیتیکی، امنیتی و اجتماعی این رویداد را از منظر دانشگاهی بررسی کند.

مقدمه

منطقه مرزی میان پاکستان و افغانستان در روزهای اخیر شاهد یکی از شدیدترین درگیری‌های نظامی دو دههٔ اخیر بوده است. درگیری‌ها به‌سرعت به تبادل آتش سنگین میان نیروهای مرزی دو کشور در مناطق «تُرخم» و «چمن» انجامید.
دولت افغانستان اعلام کرده است که در این درگیری‌ها بیش از ۵۰ نظامی پاکستانی کشته شده‌اند، در حالی‌که اسلام‌آباد نیز از تلفات گسترده در میان نیروهای افغان خبر داده است. بلافاصله پس از این رخداد، پاکستان مرزهای خود با افغانستان را بست و حملات توپخانه‌ای و هوایی متقابل را آغاز کرد.

زمینه‌های تاریخی و ژئوپلیتیکی

رویارویی اخیر را نمی‌توان صرفاً به یک حادثهٔ نظامی محدود دانست. ریشهٔ اصلی این تنش در مسئلهٔ تاریخی مرز میان دو کشور نهفته است؛ مرزی که در قرن نوزدهم توسط استعمار بریتانیا ترسیم شد و تا امروز، افغانستان مشروعیت آن را نپذیرفته است.
از منظر ژئوپلیتیکی، این مرز نه تنها یک خط تفکیک جغرافیایی، بلکه گسستی تمدنی و قومی میان پشتون‌های دو سوی مرز نیز به شمار می‌رود. همین امر سبب شده است که هرگونه تغییر در وضعیت امنیتی این منطقه، پیامدهای مستقیم بر ثبات قومی و سیاسی در هر دو کشور داشته باشد.

متغیرهای مؤثر در تشدید درگیری

۱. عوامل امنیتی و نظامی: پاکستان در ماه‌های اخیر مدعی است که اعضای «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) در خاک افغانستان مستقرند و از آنجا عملیات مرزی را سازمان‌دهی می‌کنند. در مقابل، کابل اتهام حمایت اسلام‌آباد از گروه‌های مسلح مخالف طالبان را مطرح کرده است.
۲. عوامل اقتصادی: بسته‌شدن گذرگاه‌های تورخم و چمن موجب اختلال در تجارت دوجانبه و بروز فشار بر جوامع مرزنشین شده است.
۳. عوامل سیاسی و رسانه‌ای: هر دو طرف تلاش دارند با برجسته‌سازی گفتمان «دفاع از حاکمیت ملی» در رسانه‌ها، مشروعیت داخلی خود را تقویت کنند.

تحلیل ساختاری درگیری

بر پایهٔ نظریه‌های روابط بین‌الملل، این منازعه را می‌توان در چارچوب «الگوی امنیتی ناپایدار میان دو دولت شکننده» تحلیل کرد.
هر دو کشور، به‌ویژه پس از خروج ایالات متحده از افغانستان، با نوعی خلأ قدرت مواجه‌اند که سبب افزایش نقش بازیگران غیردولتی در امنیت مرزی شده است. نبود سازوکار اعتمادساز مؤثر، ضعف نهادهای منطقه‌ای (نظیر سازمان همکاری اسلامی) و رقابت‌های ژئواکونومیک در آسیای جنوبی، مجموعه‌ای از شرایط ساختاری را ایجاد کرده‌اند که هر تنش جزئی را به درگیری گسترده تبدیل می‌کند.

ارزیابی راهبردی

از منظر افغانستان: هدف اصلی طالبان، تثبیت هژمونی حاکمیتی و نمایش توان دفاعی در برابر فشار خارجی است. با این حال، افزایش تلفات و فشار اقتصادی می‌تواند موقعیت آنان را در عرصه داخلی تضعیف کند.

از منظر پاکستان: اسلام‌آباد در شرایط حساس سیاسی داخلی قرار دارد و نیازمند نمایش اقتدار در مرزهاست؛ اما تداوم درگیری، هزینه‌های اقتصادی و دیپلماتیک سنگینی در پی خواهد داشت.

پیامدهای منطقه‌ای

۱. امنیتی: گسترش درگیری ممکن است به بی‌ثباتی بیشتر در مرزهای ایران و آسیای میانه بینجامد.
۲. انسانی: موج جدیدی از آوارگان مرزی و توقف جریان کمک‌های بشردوستانه محتمل است.
۳. اقتصادی: انسداد مرزها ضربه‌ای جدی به تجارت جنوب آسیا وارد خواهد کرد.
۴. دیپلماتیک: احتمال مداخله یا میانجی‌گری کشورهای ثالث (به‌ویژه قطر و چین) افزایش یافته است.

جمع‌بندی

درگیری کنونی را باید در بستر بزرگ‌تر بازآرایی ژئوپلیتیکی آسیای جنوبی تحلیل کرد. هرچند ممکن است این تنش در کوتاه‌مدت فروکش کند، اما بدون توافقات امنیتی و اقتصادی پایدار، زمینهٔ بروز مجدد آن همچنان وجود دارد.
به نظر می‌رسد دو کشور برای عبور از این بحران نیازمند گفت‌وگوی امنیتی چندسطحی با نظارت سازمان‌های منطقه‌ای هستند تا از تبدیل مرز میان‌شان به یک نقطهٔ دائمی بحران جلوگیری شود.