این قصه دهان به دهان نقل شده که یک بنده خدایی بود که برای ملت معرکه میگرفت و زنجیر پاره میکرد. بیستوچند سالی به همین شغل درگیر بود و به مرور زمان که کاروکاسبی معرکهگیرها خوابید، مجبور شد چاره دیگری برای گذران زندگی پیدا کند. به این فکر افتاد که به جای زنجیر پاره کردن، طناب و باقی ابزار و وسایل را به کار ببندد و به پاره کردن آنها افتاد. معرکهگیر که دید این ترفند هم پس از مدتی دیگر جواب نمیدهد، همان زنجیر و طناب را در دستش گرفت و وسط خیابان افتاد به خودزنی. حالا مردم میآمدند و خودزنی معرکهگیر را تماشا میکردند و برای زنجیرهای پاره شدهای که به صورت مرد میخورد پول در کلاهش میانداختند. ماجرای این روزهای رئالیتیشوها هم دستهکمی از ماجرای معرکهگیری که خودزنی میکرد، ندارد. برنامههای جدید تولید میشوند، با نامهای مختلف تولید میشوند؛ اما وقتی همهشان را کنار هم میگذاریم انگار یک محتوا را در لوکیشنهای مختلف تماشا میکنیم.
شفرونی یک تولیدِ مصرفی است!
برنامههای سرگرمی نمایش خانگی بهوضوح تولیدات مصرفی است، نه تنها برای خود برنامه بلکه برای آدمها. نمونه بارز و واضح آن هم برنامه شفرونی است. ما در شفرونی دقیقاً چه چیزی میبینیم. برنامه قرار است درباره غذا باشد و این اولین تولید نمایش خانگی نیست که موضوع اصلی آن غذاست. مدل برنامه چندان تفاوتی با مسابقات آشپزی تلویزیونی ندارد و تفاوت در شوخیهای کلامی است که بین دو بازیگر اصلی ردوبدل میشود. از آنجایی که برنامه در گردانندگی مشکل دارد و ریتمش بهوضوح کند است، بازیگرها مجبور میشوند به شوخیهای کلامی بیشتری متوسل شوند و از همان کارکترهای ساخته شده در مدلهای موفق سابق استفاده کنند. در چنین شرایطی شوخیهای وایرالشده در برنامههایی چون جوکر و اسکار در شفرونی هم تکرار میشوند. پس دیگر عجیب نیست اگر از ماجرای ازدواج نکردن و عاشقپیشگی نعیمه نظامدوست جوکر دوباره بهره برد یا با ماجرای عمل جراحی متین ستوده. خب واضح است تکرار شوخیهای گذشته تاریخ انقضا دارد، پس باید چه کرد؟ راهکار ساده است، شوخیها به جای آنکه بامزه باشند از دیگر مسائل برای وایرالشدن استفاده میکنند تا با تیترهای زرد توانایی چرخیدن در فضای مجازی را داشته باشند. درنهایت هم با این منطق که فلان برنامه ساخته شده تا لحظاتی خنده بر لب شما بیاید سر و ته قضیه هم میآید و همه چیز بند میشود به کشِ تنبان سرگرمی.
شفرونی و اثر تاکسی اینترنتی!
برنامه تازهای که پلتفرم فیلیمو بالا آورده شاید بتوان گفت، آغاز افول رئالیتیشوهای نمایش خانگیاست. از اساس مدل برنامههایی چون شفرونی سالهاست که حسابشان را در تلویزیون و پلتفرم پس دادهاند. به عنوان مثال همین چند وقت برنامهای با عنوان آشپزی با مامان روی آنتن تلویزیون رفت که پس از عدم اقبال مخاطبان ساخت فصل تازه آن در ابهام قرار دارد یا یک برنامه پلتفرمی حدود 8 ماه قبل در بستر آپارات منتشر شد با نام «آشمز» که سعی داشت با استفاده از بلاگرها مخاطب جذب کند. سوای اینها برخی فصلهای مسابقه دستپخت هم تلاش میکرد با آوردن سلبریتیها در بازه تعطیلات نوروزی دسته قابل توجهتری از مخاطب را به تلویزیون بیاورد که البته اعداد و ارقام آن برنامهها نشان میدهد هیچکدام نتوانستند سطح مطلوبی از مخاطب را به تلویزیون و پلتفرم سوق دهند و در بهترین حالت، همان تکههای وایرالی به تنفس برنامهها کمک میکند. خب چه اتفاقی میافتد که یک برنامه حسابپسداده دوباره روی دور تولید میافتد؟ همان هشت ماه قبل که آشمز با پول فلان برند تاکسی اینترنتی - که پلتفرم پخش غذا هم است - ساخته شد، مشخص بود که تبلیغات پلتفرمهای تولیدکننده خدمات بر مبنای منطق بازار وارد نمایش خانگی خواهد شد. حضور تاکسی اینترنتی ذکر شده به عنوان اسپانسر اصلی برنامه که حضوری جدی هم در برنامه دارد شفرونی را بدل به یک برنامه تبلیغاتی کرده تا یک رئالیتیشوی سرگرمکننده.