کد خبر: 215439

در شرایط پسااسنپ‌بک

نفیو: تحریم‌ ایران بدون همراهی چین و روسیه مؤثر نیست

در واقع سندی استراتژیک است که ساختار ذهنی دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده را در برابر نظم جدید جهانی و جایگاه ایران در آن روشن می‌کند.

معمار تحریم‌های ایران، ریچارد نفیو، مقاله‌ای مشترک با مایکل سینگ، مدیر سابق دفتر ایران در شورای امنیت ملی آمریکا، با عنوان «تحریم‌های ناگهانی علیه ایران» نوشته و تأکید کرده است که «اجرای واقعی آن‌ها نیازمند تلاش جدی سیاستمداران، دیپلمات‌ها و کارشناسان غربی خواهد بود.» نویسندگان مقاله تأکید می‌کنند که استفاده از مکانیسم ماشه اقدامی تازه و بی‌سابقه است و حتی کشورها ممکن است ندانند چگونه باید با آن برخورد کنند؛ این موضوع آزمونی برای رهبری جهانی ایالات متحده در شرایطی است که دیگر خبری از اجماع جهانی علیه ایران نیست.

این مقاله در ظاهر تلاشی برای تشریح ضرورت احیای تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران به نظر می‌رسد، اما در واقع سندی استراتژیک است که ساختار ذهنی دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده را در برابر نظم جدید جهانی و جایگاه ایران در آن روشن می‌کند. نویسندگان مقاله با نگاهی به سیاست فشار حداکثری، تلاش دارند اجرای مکانیسم ماشه را آزمونی برای رهبری جهانی واشنگتن معرفی کنند. با این حال، یک نگرانی بزرگ برای آن‌ها وجود دارد: با توجه به نزدیکی چین و روسیه به ایران، دیگر خبری از اجماع جهانی علیه تهران نیست.

بحران اجرایی در جهان چندقطبی

یکی از نکات مهم مقاله این است که «روسیه و چین احتمالاً هر تلاشی برای تشکیل کمیته تحریم مؤثر را در شورای امنیت مسدود خواهند کرد.» بر این اساس، واشنگتن دیگر نمی‌تواند از مسیر نهادهای رسمی اقدام کند و باید شبکه‌های غیررسمی تحریم را فعال کند؛ همان چیزی که از دوران ترامپ با عنوان «تحریم‌های ثانویه و فشار حداکثری» شناخته شد.
در لایه زیرین مقاله، تناقضی بنیادین وجود دارد: از یک‌سو نویسندگان خواهان «بازگرداندن انزوای ایران» هستند و از سوی دیگر اذعان می‌کنند که واشنگتن در حال حاضر در اجرای تحریم‌ها «دچار دوگانگی و بی‌نظمی» داخلی است.

اشاره آن‌ها به بی‌میلی ترامپ برای نظارت بر صادرات نفت ایران و «رویکرد دوپهلو» در قبال چین و امارات، در واقع اعترافی است به این واقعیت که سیاست تحریم، حتی در داخل ساختار قدرت آمریکا نیز دیگر اجماع ندارد. در این میان، پیشرفت دیپلماسی ایران در گسترش روابط انرژی با شرق و استفاده از ظرفیت‌های موازی باعث شده تا تحریم‌ها کارکرد پیشین خود را از دست بدهند. با این‌حال، نفیو ادعا می‌کند: «اگر همه‌چیز طبق برنامه پیش برود، این کار ابزارهای قدرتمندی در اختیار ایالات متحده قرار می‌دهد تا با بازگرداندن تحریم‌ها علیه بخش‌های بانکی، کشتیرانی، نفتی و تسلیحاتی ایران، آن را منزوی کند.»

اعتراف ناخواسته به تثبیت موقعیت ژئوپلیتیکی ایران

در بخش پایانی مقاله، نویسندگان به حملات اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران اشاره می‌کنند: «از آنجا که ایران ممکن است در پی بازسازی برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود باشد، تحریم‌ها اهمیت بیشتری می‌یابند.» این گزاره دقیقاً برعکس تعبیر می‌شود: وقتی کشوری پس از حملات مستقیم همچنان در حال بازسازی و پیشرفت است، به این معناست که سیاست فشار نظامی و اقتصادی شکست خورده است.

ایران در طول دهه‌های اخیر نه‌تنها در برابر فشارهای نظامی مقاومت کرده، بلکه توانسته است شبکه‌های امنیتی و دفاعی خود را در منطقه گسترش دهد و به‌عنوان بازیگری تعیین‌کننده در معادلات امنیتی خاورمیانه ظاهر شود. از همین‌جاست که مقاله به‌نوعی نگران «تثبیت موقعیت ایران در نظم جدید» است.

پاسخ نظم جدید جهانی به مکانیسم ماشه

برای فهم کامل مقاله سینگ و نفیو باید آن را در بستر تحولات سیاسی اخیر دید؛ به‌ویژه واکنش قاطع چین و روسیه که با همراهی ایران، مشروعیت حقوقی اقدام سه کشور اروپایی را رد کردند؛ اتفاقی که حاکی از جابه‌جایی وزنه‌های قدرت است.

در سال ۲۰۱۰، هر دو کشور چین و روسیه به قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران رأی مثبت دادند؛ اقدامی که در آن زمان توازن منافعشان با غرب را نشان می‌داد. بیست‌وپنج سال بعد، در سپتامبر ۲۰۲۵، همین دو کشور در نامه‌ای رسمی اعلام کردند که احیای قطعنامه‌های تحریمی «فاقد مبنای حقوقی» است و آن را اجرا نخواهند کرد.

این چرخش ۱۸۰ درجه‌ای را باید در چهارچوب شکاف استراتژیک شرق و غرب تفسیر کرد. چین و روسیه دیگر خود را تابع نظم آمریکامحور نمی‌دانند، بلکه در حال شکل دادن به نظمی موازی هستند؛ نظمی که با تکیه بر قدرت اقتصادی، سرزمینی و نظامی‌شان هژمونی واشنگتن را به چالش کشیده است. به بیان دیگر، اگر در سال ۲۰۱۰ ایران تنها هدف تحریم بود، امروز ایران به لطف مقاومت ملی و البته خودزنی‌های ممتد دونالد ترامپ، بخشی از جبهه جهانی ضدتحریم است.

چرا چین و روسیه از ایران حمایت کردند؟

مطابق با چهارچوب تحلیلی معمار تحریم‌های ایران، تغییر موضع پکن و مسکو در قبال ایران را می‌توان در سه سطح بررسی کرد.

۱. تغییر در هزینه‌ها و منافع: زمانی حمایت از ایران پرهزینه تلقی می‌شد، زیرا غرب ابزارهای مالی و حقوقی در اختیار داشت؛ اما اکنون برای شرق، هزینه نادیده‌گرفتن ایران بیشتر از حمایت از آن است. آن‌ها ایران را نه‌تنها تأمین‌کننده انرژی، بلکه به‌عنوان یک سد امنیتی در برابر نفوذ ناتو در خاورمیانه می‌بینند.

۲. اعتبارزدایی از روایت غربی: آمریکای ترامپ با شکست علنی در بسیاری از پروژه‌های بین‌المللی، ذات غیرقابل اعتماد خود را به نمایش جهانی گذاشت. این رفتار علاوه بر پکن و مسکو، حتی در دهلی‌نو، به‌عنوان متحد راهبردی واشنگتن، نیز تردید ایجاد کرد که ایالات متحده دیگر قادر به حفظ توافقات بین‌المللی نیست.

۳. الگوی مقاومت راهبردی: با افزایش تحریم‌های ثانویه و تعرفه‌های اعمالی آمریکا بر کشورهای مختلف، بلوک شرقی به‌دنبال ایجاد سازوکارهای مالی مستقل از غرب رفته است. ایران، با تجربه طولانی در دور زدن تحریم‌ها و توسعه فناوری‌های بومی، اکنون برای شرق یک الگوی مقاومت راهبردی محسوب می‌شود.

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.