طرح ترامپ برای آتشبس و صلح در غزه هدفی جز ترسیم «تسلیم حماس» ندارد، اما جالب آنکه اوضاع رژیم صهیونی به میزانی وخیم است که فردی مانند «بتزلل اسموتریچ» وزیر دارایی و شخص دوم در وزارت دفاع، این طرح را هم باعث گریه صهیونیستها در آینده توصیف کرده است.
نکات
در خصوص روند کنونی مذاکرات و طرح ترامپ، نکات ذیل حائز اهمیتند.
1- در خلع سلاح، بین اجبار و سازش، دومی برای اجرای صحیح فرایند مهمتر است. آنچه اکنون غرب درپی آن است، مجبور کردن حماس به خلع سلاح به حساب میآید، اما در دهه 1990 میلادی، جنبش فتح پس از چند دهه مبارزه خود به این نتیجه رسید که با سازش، خلع سلاح شود و از این رو به آسانی آن را پذیرفته و اجرایی کرد. در آن دوره آثار خستگی از مبارزه و کاهش صبر در جریان اصلی مبارز و بخشی از جامعه مشهود بود.
نتیجه این خلع سلاح چه شد؟ بخشی از جریان فتح که به مبارزه اعتقاد داشت راه خود را رفت، پس از چند سال کار به جایی رسید که بدنه اصلی بخش سازشکار وارد انتفاضه دوم شد و محوریت مبارزه و محوریت در جامعه به دست گروههای تازه تأسیس حماس و جهاد اسلامی افتاد.
این اتفاقات با درنظر گرفتن رضایت جریان مبارزه به خلع سلاح و خستگیاش رخ دادند. در شرایطی که جریان مبارز شاید تحت فشار با خلع سلاح موافقت کند، این اتفاقات شدیدتر تکرار خواهند شد. در فضایی فرضی اگر حماس خلع سلاح را بپذیرد، بخشی از این جریان از آن جدا شده و مسیر خود را ادامه خواهد داد، پس از مدتی بدنه اصلی حماس که توافق را پذیرفته از نظر خود پشیمان شده و به مبارزه و سلاح باز خواهد گشت و حماس محوریت را در جامعه از دست داده و به طور فوری جریان دیگری مانند جهاد اسلامی محوریت یافته و در میانمدت، گروههای جدیدی برای جایگزینی با حماس ظهور میکنند.
2- عدهای معتقدند اگر پذیرش فرضی توافق و خلع سلاح رخ دهد، با وجود آنکه مبارزه متوقف نخواهد شد، اما همین ضربه لحظهای و از دست دادن تسلیحات، تأثیر زیانبار خود را خواهد گذاشت. در این خصوص نیز تجربهای تاریخی و روندی منطقی وجود دارد. در تجربه تاریخی، گروه فتح که دارای یگانها و سلاحهای بسیاری در داخل و پیرامون فلسطین بود، سلاح را زمین گذاشت؛ اما گروههای جایگزین نه تنها به همان سطح تسلیح شدند، بلکه یک گام فراتر رفته و دست به تولید سلاح هم زدند.
3- حماس تحت فشار شدیدی قرار دارد اما آنچه مشخص است، قصدی برای ترک مبارزه ندارد. این گروه بر فرض قبول طرح صلح ترامپ، دو نیت خواهد داشت؛ نخست قبول کلی طرح ولی مطرح کردن خواستههای اصلی و قبلی خود درباره ترک کامل غزه توسط ارتش رژیم، لزوم تضمین برای بازسازی سریع و آزادسازی تمام اسرا در برابر تمام اسرا تا بتواند فشارها را مدیریت کرده و طرح را به شکل غیرمستقیم رد کند. در این صورت، حماس فضای مانور اندکی برای خود میگشاید که البته فشارهای طرفهای بینالمللی و منطقهای برای محدود کردن این خواستهها به سرعت تشدید میشوند. پافشاری حماس بر برخی خواستههای مشروع مانند رفع اشغال و برابری در آزادسازی، میتواند طرح ترامپ را به تدریج به محاق ببرد.
دومین راه، قبول کلی و مبهم طرح ولی تزریق ابهام در فرایندهای اجراست. این روش به نوعی در لبنان پیادهسازی شد. مقاومت در قالب آتشبس خروج از جنوب لیتانی را قبول کرد و سپس دولت بدون موافقت مقاومت، خلع سلاح از مقاومت در سراسر لبنان را پذیرفت، اما در عمل آنچه رخ داد، خلع سلاح نسبی صرفاً در جنوب لیتانی بود.
خلع سلاح در لیتانی نیز واقعیت خود را دارد. طی بمبارانهای شدید انبارها و شیرازه یگانها دچار مشکل شده بود و عملاً ارتش رژیم و لبنان برای تحرک در جنوب، شناسایی و امحا آزادی عمل داشتند و از سوی دیگر با وقوع درگیری، مقاومت میتوانست از ذخایر خود در دیگر مناطق، به سرعت جنوب لیتانی را از نظر سلاح و نیرو تجهیز کند. از این رو به اصطلاح «روغن ریخته شده نذر شد» و امکان برای بازگشت به جنوب نیز باقی ماند؛ هرچند روند خلع سلاح مقاومت در لبنان به بنبست برخورد کرده، اما تلاشهای آمریکا و فشارهای منطقهای همچنان ادامه دارند و کار تمام شده نیست.
احتمال دارد در غزه با تحویل برخی از سلاحهای سبک و یا تعدادی سلاح سنگین و تخریب قسمتی از تونلها موافقت شود. در این صورت مقاومت عملاً چیزی را از دست نداده است، زیرا مقادیری سلاح طی درگیریها و بمبارانهای شدید روزانه از دست رفته و روند تخریب تونلها همواره جریان داشته است. در چنین وضعیتی آنچه حماس باید مراقبت کند، بالا نرفتن سرعت تخریب بر اساس توافق از میزان تخریب در زمان درگیریهاست.
حتی در شرایط پذیرش طرح ترامپ، خلع سلاح ظاهری و نمایشی خواهد بود و احتمال دارد روند تلفاتگیری از سربازان صهیونیست نیز متوقف نشود؛ به این شکل که فرایند تحویل برخی سلاحها آغاز میشود، اما تعدادی از گروههای دیگر با حملاتی به سبک کرانه باختری، تلفاتگیری از سربازان رژیم را اجرایی میکنند.
4- غرب برای زدودن آثار مقاومت از حماس پذیرش توافق و خلع سلاح را درخواست کرده اما مهم آن است که بدانیم، نقطه کانونی مبارزه در کجا قرار دارد. آیا این حماس است که جامعه فلسطینی را به مبارزه تحریض میکند و یا این جامعه است که خواستههایش باعث پیدایش گروههایی برای نمایندگی از مردم در حوزه مبارزه شده است؟ آشکار است که حماس ماهیت مبارزه نیست، بلکه خواسته مردم برای مبارزه با اشغالگری باعث شده به مرور گروههای مختلف و متفاوتی برای نمایندگی از این مردم در مبارزه ظهور کنند؛ حماس علیرغم بزرگی و محوریتش، خود بخشی از نمود مبارزهطلبی مردم فلسطین است و در کنار این گروه، دهها گروه بزرگ و کوچک دیگر نیز حضور دارند. تنها در غزه 12 گروه عمده مقاومتی حاضرند که برخی از آنها از نظر کیفیت و کمیت نیروها، تسلیحات، حمایت مردمی و پشتیبانی خارجی دست کمی از حماس ندارند.
5- گروههای مقاومت منطقه پذیرفتهاند که در صورت توقف حملات به غزه، حملات خود به سرزمینهای اشغالی و خطوط کشتیرانی آن را متقابلاً متوقف میکنند. در این معادله اعلامی، اجبار حماس برای تسلیح و خلع سلاح جایی ندارد.
اگر مقاومت منطقهای و یا برخی طرفهای حاضر در آن که استقلال عمل دارند، رضایتی نسبت به وقایع درحال پیگیری نداشته باشند، این مسئله باعث خواهد شد شهری مانند ایلات همچنان با رکود و کاهش فعالیتهای اقتصادی روبهرو باشد و شهرکنشینیان در شمال و شرق در هراس از وقوع حملات زمینی زندگیشان را سپری کنند و همزمان خطر نفوذ موشکها و پهپادهای انتحاری به مناطق مرزی و یا عمیق سرزمینهای اشغالی ادامه یابد.