کد خبر: 214766

تشکیل اسرائیل از راه هویت زدایی از خاورمیانه

بی‌سوادی مزمن ترامپیست‌ها

تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا به تازگی و بعد از دیدار با مقامات لبنان گفت: «چیزی به نام خاورمیانه وجود ندارد، آنجا فقط قبیله‌ها و روستا‌ها هستند. آن‌ها آنچه از امپراتوری عثمانی باقی مانده بود را برداشتند، خطوطی صاف دورش کشیدند و اسمش را گذاشتند، دولت_ملت.» این البته اولین باری نیست که باراک، زبان به توهین و تحقیر مردم خاورمیانه باز می‌کند.

 سال 1916 در میانه جنگ جهانی اول و زمانی که غربی‌ها برای تغییر نقشه خاورمیانه بر مبنای منافع خود برنامه‌ریزی می‌کردند، هم‌زمان تضعیف هویت و تمدن ریشه‌دار در این منطقه در دستور کار قرار گرفت. این تنها راه‌حلی بود که می‌توانست سلطه آن‌ها در منطقه را حفظ کند و مسیر را برای تشکیل دولت جعلی به نام اسرائیل، فراهم کند. غرب سلطه خود را در گرو تضعیف و تحقیر هویت تاریخی این منطقه ممکن می‌دانست چراکه دولتی که بی‌هویت و ضعیف باشد به راحتی زمین می‌خورد.

نکته عجیب‌تر این تغییر این بود که در آن برهه برخی از اعراب این منطقه نیز برای به دست آوردن قدرت، با این کشور‌ها همراه شدند اما حتی آنچه که به آن‌ها وعده داده شده بود هم به آن‌ها داده نشد. تغییر نظم منطقه در آن دوران، این توهم را برای آمریکا ایجاد کرد که حالا می‌تواند نقشه جدیدی برای منطقه ترسیم کند که رژیم دست‌نشانده و نیروی نیابتی‌شان تبدیل به قدرتی مسلط شود.

نمود این برنامه‌ریزی را می‌توان در اظهارات تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا مشاهده کرد. او به تازگی و بعد از دیدار با مقامات لبنان گفت: «چیزی به نام خاورمیانه وجود ندارد، آنجا فقط قبیله‌ها و روستا‌ها هستند. آن‌ها آنچه از امپراتوری عثمانی باقی مانده بود را برداشتند، خطوطی صاف دورش کشیدند و اسمش را گذاشتند، دولت_ملت.» این البته اولین باری نیست که باراک، زبان به توهین و تحقیر مردم خاورمیانه باز می‌کند.

او پیش از این هم در نشست خبری در لبنان در واکنش به همهمه خبرنگاران گفته بود: «رفتار متمدنانه داشته باشید و مانند حیوانات رفتار نکنید.» باراک پیش از این هم گفته بود قرارداد سایکس پیکو را قبول ندارد. بیان اظهارات و اظهارنظر آمریکایی‌ها در مورد نظم ترسیمی سایکس پیکو این گمانه را اثبات می‌کند که برنامه‌ریزی جدی برای تغییر نظم خاورمیانه وجود دارد. طبیعتاً تحقق آن از مسیر تحقیر و نادیده گرفتن تمدن تاریخی در این منطقه می‌گذرد تا اسرائیل بتواند در این منطقه جولان دهد و به قدرتی مسلط تبدیل شود. 

تشکیل اسرائیل بزرگ از مسیر هویت‌زدایی از موجودیت خاورمیانه می‌گذرد

میدل ایست آی در گزارشی درخصوص شکل‌گیری اولین تمدن‌ها در جهان، اشاره و قدمت شکل‌گیری اولین تمدن در جهان را 11500سال پیش می‌داند و می‌گوید اولین دولت شهر بزرگ در عراق کنونی تشکیل شده است. براین اساس اولین تمدن جهان، در منطقه‌ای که اکنون به خاورمیانه معروف است و به گفته باراک هویتی به نام دولت ملت ندارد، تشکیل شده است. اگرچه مفهوم دولت به معنای مدرن آن، پدیده‌ای نوظهور است اما رجوعی سطحی به تاریخ برای اثبات این ادعا کافی است که روشن شود تا مدت‌ها دو تمدن و امپراتوری بزرگ در جهان به نام روم و ایران وجود داشته است و تمام نزاع‌ها در این دوقطبی شکل گرفته است.

بعد از ورود اسلام به خاورمیانه، جنگ‌های صلیبی در قرن 11 اولین جنگ مسلمانان خاورمیانه با مسیحیان بود که اروپایی‌ها تقریباً همان زمان با بسیاری از علوم و یافته‌های مسلمانان آشنا شدند. با در نظر گرفتن این ریشه تاریخی که تقریباً غیر قابل انکار است اشاره باراک به بی‌هویتی خاورمیانه و مرز‌های جعلی، یک پیام روشن دارد؛ آمریکایی‌ها به دنبال هویت‌زدایی از تاریخ مردم منطقه هستند؛ چراکه تحقیر هویت یکی از اصول اساسی برای از موضوعیت خارج کردن یک ملت و گرفتن اعتماد به نفس از مردم او برای مقابله با تجاوز و تداخل خارجی است.

آمریکایی‌ها با القای این موضوع که مردم این منطقه اصالت ندارند و رویکرد‌های قومی و قبیله‌ای بر آن حاکم است و آن‌ها مجبور به دخالت و چاره‌اندیشی هستند، حضور خود را مشروعیت می‌بخشند و این‌طور القا می‌کنند که اگر آن‌ها نباشند، منطقه به آشوب کشیده خواهد شد و علاوه بر آن زمینه را برای تغییر نظم منطقه فراهم می‌کنند. خاورمیانه در حال حاضر با بحرانی 75 ساله روبه‌رو است. اسرائیل از زمانی که تلاش کرد خود را به عنوان کشور در منطقه رسمیت ببخشد، تاکنون حتی نتوانسته ملتی واحد ایجاد کند. بر این اساس تنها راه برای ممکن شدن مشروعیت در این منطقه، القای این گزاره است که خاورمیانه‌ای در کار نیست. اظهار نظری که بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، کمکی برای جان گرفتن دولت منزوی صهیونیست است. 

سایکس‌پیکوی جدید؟ 

غربی‌ها بعد از آنکه نظم را در منطقه بر مبنای مرز‌های مصنوعی مطلوب خودشان تغییر دادند، سلطه خودشان را هم در این منطقه تثبیت کردند؛ چراکه اساساً این تقسیم‌بندی با هدف سهل کردن نفوذ و دخالت آن‌ها ترسیم شده بود. دولت عثمانی اصلی‌ترین مانع برای نفوذ و تسلط در این منطقه بود که با چندپاره شدن آن با کمک اختلافات داخلی این امپراتوری، نفوذ آن‌ها در این منطقه سهل شد. حالا با گذشت بیشتر از 100سال و منزوی شدن اسرائیل در منطقه، آمریکایی‌ها به‌خصوص رادیکال‌های نزدیک به اسرائیل، به این باور رسیده‌اند نظمی که سایکس پیکو ایجاد کرده بود دیگر نمی‌تواند منافع آن‌ها را تأمین کند و باید نظمی جدید برقرار شود. اشاره باراک به اینکه خاورمیانه‌ای وجود ندارد هم در همین چهارچوب قابل تحلیل است. در نقطه مقابل طرح اسرائیل بزرگ روی میز است.

کنار هم قرار دادن این پازل‌ها این گزاره را اثبات می‌کند که آمریکایی‌ها نیز طرح اسرائیل بزرگ را دنبال می‌کنند؛ چراکه تصور می‌کنند تبدیل شدن اسرائیل به یک قدرت بزرگ و در نقطه مقابل تجزیه قدرت‌های بزرگ در این منطقه مثل ایران، هژمونی آن‌ها را تثبیت کرده و نظم در حال تغییر در منطقه را به نفع آن‌ها تمام می‌کند. تضعیف این قدرت‌ها در منطقه علاوه بر منافع سیاسی و امنیتی، به مرور انتفاعات اقتصادی نیز برایشان به همراه خواهد داشت. ادبیات تحقیر‌آمیز باراک نشان می‌دهد آن‌ها مسیر تغییر نظم خاورمیانه را از تحقیر هویت دولت‌های این منطقه جست‌وجو می‌کنند. 

انفعال در این بحران، خودکشی است

این دومین باری است که باراک به مردم خاورمیانه توهین می‌کند. او پیش از این در نشست خبری که با خبرنگاران لبنانی داشت در ادبیات توهین‌آمیزی گفت رفتار متمدنانه داشته باشید و مثل حیوانات رفتار نکنید. این جمله درست مشابه ادعایی است که وزیر دفاع اسرائیل مطرح کرده و مدعی شده بود ما در حال جنگ با حیوانات هستیم. این نگاه تحقیر‌آمیز در حالی مطرح می‌شود که در حال حاضر بسیاری از کشور‌های منطقه مثل لبنان و سوریه سرنوشت‌شان را در اختیار آمریکا قرار داده‌اند و طرح‌ها و برنامه‌های از پیش طراحی شده آن‌ را اجرا می‌کنند، با این نگاه که قدرت و موجودیت آن‌ها تهدید نشود.

اما واقعیت آن است که تبدیل شدن اسرائیل به قدرتی مسلط در منطقه، به تنهایی تهدیدی برای همه دولت‌ها در منطقه است و همراهی با آمریکا تنها تحقق اهداف آن‌ها را سرعت می‌بخشد. براین اساس منطقه روز به روز به پیش‌بینی ایران نزدیک‌تر می‌شود. برنامه آمریکایی‌ها برای تغییر نظم منطقه جدی است و تنها راه برای جلوگیری از تحقق آن، همراهی تمامی کشور‌های منطقه برای جلوگیری از اعمال نفوذ بیشتر آن‌ها در تصمیمات منطقه است. اسرائیل ابزار آمریکا برای تنظیم معادلات خاورمیانه بر مبنای منافع آن است. برای تنظیم این معادلات می‌بایست اسرائیل بزرگ موجودیت پیدا کند و باراک آنچه در انتها می‌خواهد را حالا لو داده است؛ خاورمیانه‌ای وجود نخواهد داشت.

او به این موضوع هم اشاره کرد که گروه‌های قومی منطقه نمی‌توانند با یکدیگر متحد شوند و به دنبال این هستند که به اختلافات اصالت دهند و آن را تقویت کنند، مثل آنچه در مورد سوریه اتفاق افتاد و آنچه در مورد کرد‌های عراق و ترکیه انجام دادند. باید به این موضوع توجه کرد که در این نظم، اسرائیل قدرت مسلط و دولت‌های دیگر در اندازه قوم‌هایی که دردسر سازند، تقلیل پیدا می‌کنند و تحقیر می‌شوند. اگرچه برخی از کشور‌ها متوجه این خطر شده‌اند اما سرعت مواجهه و تدبیر آن‌ها بسیار کندتر از برنامه‌ای است که اسرائیلی‌ها در حال اجرای آن هستند. 

یک جنگ تمدنی

صهیونیست‌ها هیچ زمان در طول تاریخ، تمدن و دولتی از خود نداشتند. یهودی‌ها در ادوار تاریخ بیش از آنکه یک ملت باشند، یک قوم، درون دیگر دولت‌ها بودند. صهیونیسم نیز پدیده‌ای نوظهور است. اما آن‌ها برای آنکه بتوانند با محور مقاومت که ریشه‌ای عمیق میان مسلمانان منطقه دارد بجنگند، مجبورند این نزاع را در سطح نزاعی تمدنی برجسته کنند زیرا گسترده کردن جبهه‌های جنگ برایشان پیروزی به همراه نیاورد، محور مقاومت نابود نشد و از همه مهم‌تر آنکه دولت اسرائیل در جهان منفورتر شد. حالا اسرائیل به دنبال آن است تا این جنگ را به جنگ آن‌ها با مسلمانان تبدیل کند.

موضوعی که در همه ادوار در لایه‌های زیرین حضور آمریکا در منطقه مورد توجه قرار داشته اسلام‌هراسی بوده است. حالا این موضوع، عیان‌تر از پیش خودش را نشان داده است. ترامپ عملاً از وجود مسلمانان ابراز نگرانی می‌کند. حمله او به شهردار مسلمان لندن و نامزد شهرداری نیویورک که مسلمانی شیعه است نشان می‌دهد که او عملاً از ترویج اسلام در اروپا و تقویت آن در منطقه نگران است. این موضوع در صحبت‌های نتانیاهو در سازمان ملل هم مورد اشاره قرار گرفت.

اشاره او به اسلام‌گرایی افراطی در ادامه پروژه اسلام‌هراسی است. اشاره باراک نیز در همین پازل قرار می‌گیرد. اسرائیل با همراهی آمریکا، به دنبال به راه انداختن جنگی تمدنی در این منطقه است تا از دل آتشی که در منطقه به راه می‌افتد، زنده بیرون بیاید و موجودیتش را حفظ کند. شروع جنگ تمدنی برای دولتی که هویتی ندارد، برای او هویت می‌سازد. در میانه این بحران، سکوت و انفعال کشور‌های مسلمان منطقه و جهان عرب، تنها کار را برای اسرائیلی‌ها راحت‌تر می‌کند و نظمی عجیب‌تر از قرارداد سایکس پیکو را بر منطقه حاکم می‌کند.