کد خبر: 214593

فرهیختگان بررسی می‌کند

همۀ مذاکرات ایرانی‌ها مثل برجام نبود؛ از ارزروم تا ۵۹۸

قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در سال ۶۶ تصویب شد و در همان سال توسط ایران پذیرفته شد که به پایان جنگ هشت‌ساله ایران و عراق منجر گردید. این مذاکره یکی از موفق‌ترین موارد در تاریخ ایران است، جایی که هر سه عامل قدرت در سطح بالایی عمل کردند. توان ملی در اوج بود؛ مردم ایران با انسجام اجتماعی بی‌نظیر، از جبهه‌ها حمایت کردند و روحیه مقاومت را حفظ نمودند.

فرهیختگان: همزمان با سفر رئیس‌جمهور به نیویورک برای سخنرانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل برخی با عملیات روانی علیه رئیس‌جمهور بدون اینکه ایده‌ای داشته باشند خواهان دیدار مستقیم رئیس‌جمهور و ترامپ هستند. در این میان علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب در امور بین الملل متن پیام تشکری را منتشر کرد که رهبر انقلاب سال 69 به دلیل موفقیت تیم مذاکره‌کننده ایرانی در تحقق آتش‌بس و تحمیل قطعنامه 1975 به دولت بعث خطاب به وزارت‌خارجه ایران و رئیس‌جمهور وقت منتشر کرده بودند. این متن بار دیگر رویکرد عقلانی ایران در استفاده از دیپلماسی به عنوان ابزار تحقق منافع ملی را اثبات می‌کند. آنچه اما مورد بحث است نحوه استفاده از این ابزار در جهت نقد کردن مولفه‌های قدرت ایران است. 
اگرچه مذاکره با ترامپ در شرایطی که آمریکا روی میز مذاکره بمب انداخته و در آستانه دور ششم مذاکرات غیر‌مستقیم در عمان جنگ 12روزه را به ایران تحمیل کرده است کارکردی جز عکس تبلیغاتی برای ترامپ ندارد و توصیه‌کنندگان به مذاکره مستقیم نیز ایده پیش‌برنده‌ای برای بعد از تشکیل میزمذاکره ندارند اما به هرحال انتقال پیام بین ایران و آمریکا مطابق گفته وزیر خارجه همچنان وجود دارد و قرار است در نیویورک نیز مذاکرات غیر‌مستقیم با تروئیکای اروپایی با هدف جلوگیری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه صورت گیرد. تداوم دیپلماسی بهانه خوبی است برای مرور سابقه طولانی مسیر مذاکره در تاریخ ایران که پر از فراز و نشیب بوده است. توان ملی، توان دیپلماتیک و توان آفندی 3 مولفه قدرتی هستند که وجود و عدم وجود هر یک از آن‌ها در دوره‌های مختلف عامل این فراز و فرود بوده است. در فضای فعلی اما ایران از دل یک جنگ 12روزه با تکیه بر توان آفندی و انسجام اجتماعی پیروز بیرون آمده و هر میدان مذاکره‌ای اگر قرار باشد شکل بگیرد مولفه سوم یعنی دیپلماسی باید با استفاده از این اهرم‌ها و مرور تجریه‌های تاریخی از انفعال در مذاکره جلوگیری کند. 

پیروزی از دل ضعف دشمن

در اوایل سده نوزدهم، حملات عثمانی به شمال غربی ایران واکنش نظامی ایران را برانگیخت. در سال ۱۲۹۸ ه‍.ق سلطان محمود دوم عثمانی با ارتشی قدرتمند به ایران حمله کرد، اما ارتش فتحعلی شاه قاجار توانست این تهاجم را مهار کند. در ۱۲۳۸ ه‍.ق عهدنامه‌ای امضا شد که مرزهای تعیین‌شده در معاهده قصرشیرین (۱۶۳۹) را تثبیت کرد، اما نتوانست اختلافات مرزی را به‌طور کامل حل کند.
تا اواخر دوره محمدشاه قاجار، مذاکرات جدی درباره مرزها انجام نشد تا اینکه در سال ۱۲۵۳ ه‍.ق، همزمان با محاصره هرات توسط ایران، علیرضا پاشا، والی عثمانی، با غارت خرمشهر و ادعای مالکیت بر آن، تنش‌ها را شعله‌ور کرد. این رویداد نزدیک بود به جنگی جدید منجر شود، اما با هوشمندی امیرکبیر پای روسیه و انگلیس که به دنبال مهار قدرت عثمانی بودند به عنوان میانجی به مذاکرات باز شد.

نمادی از ضعف همه‌جانبه

معاهدات گلستان و ترکمانچای با امپراتوری روسیه نمونه‌ای از مذاکرات شکست‌خورده در تاریخ معاصر ایران است. این معاهدات در اوایل قرن نوزدهم منعقد شدند و بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های شمالی ایران را از دست دادند. جنگ اول از 1804 تا 1813 و جنگ دوم از 1826 تا 1828 روی داد. در این دوران، ایران تحت حاکمیت قاجارها قرار داشت؛ سلسله‌ای که با مشکلات داخلی متعددی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. توان ملی در این دوره ضعیف بود؛ مردم ایران، که عمدتاً کشاورز و عشایر بودند، فاقد حس همبستگی ملی مدرن بودند و بیشتر به وفاداری‌های محلی وابسته بودند. این عدم انسجام اجتماعی اجازه نمی‌داد تا یک جبهه متحد علیه تهاجم خارجی تشکیل شود. علاوه بر این، اقتصاد ایران نیز فاقد منابع مالی کافی برای حمایت از یک جنگ طولانی‌مدت بود و هم‌زمان منابع محدود نیز به دلیل خوشگذرانی دربار در سفرهای اروپایی به هدر می‌رفت. ایرانی‌ها علی‌رغم تلاش‌هایشان، فاقد تجربه و ابزارهای لازم برای مقابله با روسیه بودند.

دیپلماسی هوشمند در برابر ابرقدرت

یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های مذاکرات موفق در تاریخ معاصر ایران، بحران آذربایجان در 1946 است که تحت رهبری احمد قوام‌السلطنه، نخست‌وزیر وقت، به نتیجه رسید. این بحران پس از جنگ جهانی دوم رخ داد، زمانی که نیروهای شوروی شمال آذربایجان ایران را اشغال کرده بودند و دولت‌های دست‌نشانده‌ای مانند جمهوری مهاباد و آذربایجان دموکراتیک ایجاد کرده بودند. احمد قوام‌السلطنه با سفر به مسکو و مذاکره مستقیم با استالین، توانست شوروی را متقاعد کند تا نیروهایش را خارج کند. قوام از تاکتیک‌های هوشمندانه‌ای مانند وعده امتیازات نفتی استفاده کرد، اما بعداً مجلس ایران این وعده‌ها را رد کرد. این مذاکره در سازمان ملل نیز پیگیری شد، جایی که ایران با حمایت آمریکا، قطعنامه‌ای برای خروج شوروی تصویب کرد. توان آفندی ایران محدود بود، اما هوشمندی دیپلماتیک به یاری ایران آمد. نتیجه این بود که شوروی در مه 1946 نیروهایش را خارج کرد و بحران پایان یافت. این مذاکره نمونه‌ای است از اینکه چگونه دیپلماسی هوشمند می‌تواند بدون جنگ، پیروزی به ارمغان بیاورد.

پیروزی دیپلماتیک پس از جنگ طولانی

قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در سال 66 تصویب شد و در همان سال توسط ایران پذیرفته شد که به پایان جنگ هشت‌ساله ایران و عراق منجر گردید. این مذاکره یکی از موفق‌ترین موارد در تاریخ ایران است، جایی که هر سه عامل قدرت در سطح بالایی عمل کردند. توان ملی در اوج بود؛ مردم ایران با انسجام اجتماعی بی‌نظیر، از جبهه‌ها حمایت کردند و روحیه مقاومت را حفظ نمودند. این همبستگی اجازه داد تا ایران هشت سال در برابر تهاجم صدام حسین مقاومت کند، در حالی که صدام انتظار پیروزی سریع داشت.
توان آفندی ایران برجسته بود؛ نیروهای ایرانی با عملیات‌های متعدد توانسته بودند خاک خود را حفظ کنند و حتی به خاک عراق نفوذ کنند. این قدرت نظامی، صدام را مجبور به پذیرش شرایط کرد. توان دیپلماتیک نیز درخشان بود؛ علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه، با تلاش‌های فشرده، توانست قطعنامه‌ای به دست آورد که حقوق ایران را به رسمیت بشناسد، از جمله بازگشت به معاهده 1975 الجزایر در مورد اروندرود. صدام مجبور به پذیرش این معاهده شد که مرزها را به نفع ایران تنظیم می‌کرد.

شکست دیپلماتیک در میان سهل‌انگاری‌های عجولانه

توافق برجام در سال 94 منعقد شد، اما به‌سرعت به یکی از نمونه‌های شکست‌خورده مذاکرات تبدیل گردید. توان ملی ایران در این دوره نسبتاً خوب بود؛ مردم با امید به بهبود اقتصادی از مذاکرات حمایت کردند. توان آفندی ایران قوی بود؛ هم‌زمان با پیشرفت‌های موشکی، ایران توانسته بود بازوی عملیاتی آمریکا در منطقه یعنی گروه‌های تروریستی همچون داعش را تا حد زیادی مهار کند. اما ضعف اصلی در توان دیپلماتیک بود. تیم مذاکره‌کننده، به رهبری محمدجواد ظریف، در جزئیات کلیدی شکست خورد. اگر در مذاکرات برجام هوشمندی به خرج می‌دادیم، نباید مکانیسم ماشه به این صورت می‌بود که برای تداوم تعلیق قطعنامه‌های ضدایرانی قطعنامه دیگری صادر شود، چون در این صورت حتی اگر قطعنامه رأی می‌آورد، باز هم کشورهای غربی قدرت وتوی آن را داشتند و در این حالت ابزار وتوی چین و روسیه به درد ما نمی‌خورد .

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.