«ایتمار بنگویر» وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونی در واکنش به پذیرش استقلال فلسطین توسط جمعی از دولتهای اروپایی، اعلام کرده است که اگر او رئیس دولت بود، دستور میداد تا «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را بازداشت کنند.
در همین حال شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونی به نقل از برخی منابعی ادعا کرده که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر این رژیم، در جریان جلسه اضطراری روز یکشنبه برای طراحی پاسخ به تصمیم برخی کشورهای اروپایی، بنگویر و «بتزلل اسموتریچ» وزیر دارایی را دعوت نکرده است.
اظهارات بن گویر و اقدام تحریمی نتانیاهو نشان میدهد روند شکلگرفته تأثیری بر سیاست داخلی رژیم صهیونی داشته است.
نکات
۱.با احتمال بالایی، واکنشهای تند در داخل دولت رژیم و بروز اختلاف در آن در محاسبات دولتهای اروپایی وجود داشته است. اظهارات بنگویر یا هرگونه اقدام تندی از سمت رژیم صهیونی مانند بستن اماکن دیپلماتیک اروپایی، میتواند این بهانه را در اختیار سران اروپایی قرار دهد تا دور دیگری از تلاشها را برای مهار دولت نتانیاهو طراحی و اجرایی کنند.
هدف دولتهای اروپایی توقف جنایتها در غزه نیست، بلکه اساساً این جنایتها را ابعاد عظیمی یافتهاند، بر علیه منافع خود تشخیص دادهاند؛ چه اینکه تلآویو کار را تمام نکرده عملاً نشان داده آمادگی بالایی برای زیرپا گذاشتن منافع و علائق اروپا دارد.
با اجرای تحرکات غیرعقلانی توسط رژیم در پی فشاری که جدیداً به آن وارد شده است، تلآویو در تور قاره سبز افتاده و تا حدی نفوذ اروپا بر سرزمینهای اشغالی احیا میشود.
۲. پس از بهرسمیتشناختن فلسطین توسط انگلیس، نخستوزیر این کشور خطاب به رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نوشت که کشورش مشتاق «آغاز دورهای نو» از دوستی و همکاری «میان ملتهای انگلستان و فلسطین» است.
با این کلمات نمیتوان به طور قطعی نیات انگلیس را برداشت کرد؛ اما اهمیت آنها راهی جز بررسی باقی نمیگذارد. آنچه انگلیس را بهعنوان حامی سنتی صهیونیستها به چنین واکنشی کشانده است، ریشههای محکمی در تلاش رژیم برای تغییر منطقه و درهم شکستن توافق «سایکس-پیکو» دارد که هم منافع اروپا را تأمین میکند و هم نمادی از نفوذ سنتی آنها در منطقه و جهان است.
مقامات اروپایی قصد دارند به رژیم صهیونی بگویند آنها خود از مشتقات سایکس-پیکو بوده و در جریان آن به وجود آمدند و اگر قرار باشد این توافق به میزان زیادی نقض شود، آسیب به آن آسیبهایی برای صهیونیستها نیز خواهد داشت.
چند ماه قبل، هشدار تقریباً مشابهی در حوزهای دیگر توسط «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه نسبت به صهیونیستها صادر شده بود. در آن برهه که تلآویو نسبت به ساختارها و هنجارهای بینالمللی بیتفاوتی نشان میداد، رئیسجمهور فرانسه به رژیمصهیونی تأکید کرد موجودیتی است که در سازمان ملل ایجاد شده است.
طعنه مستقیم چند ماه گذشته مکرون و جملات کنونی نخستوزیر انگلیس خطری مهم علیه صهیونیستها تلقی میشود که قصد دارند با ملیگرایی افراطی خود، منطقه را به زیان همگان، از کشورهای حاضر گرفته تا برخی قدرتهای جهانی تغییر دهند.
پرونده سوریه یکی از مواردی است که اختلاف میان طرفین و فشارهای اروپا به رژیم را نشان میدهد. بر همین اساس صهیونیستها با میانجیگریهای انگلیس و فرانسه با مقامات حکومت جولانی در لندن و پاریس دیدار کردهاند. صهیونیستها خواهان نادیدهگرفتن حکومت جولانی، اشغال بخشهایی از جنوب و سپس حمایت از دروزیها، علویها و کردها برای استقلال یا خودمختاری هستند. این در حالی است که اروپا در دوره جدید، منافعی دیگر یافته است.
۳. اروپا درصدد نشاندادن اتحاد خود در قضیه رژیمصهیونی با نمایش مقابله با یک متحد ذینفوذ است تا این قضیه بسیار برجسته شود. تا مدتها، عدم واکنش یکپارچه اروپا به جنایتهای رژیم به دلیل اختلاف میان اعضا، به یکی از نمودهای اختلاف و ناهماهنگی منافع میان آنها تبدیل شده بود. گرچه این اختلافات باقی ماند و ۱۰ دولت اروپایی جدای از ساختار اتحادیه اروپا و یا حرکتی یکپارچه اقدام کردند، اما همین حرکت نیز برای نشاندادن اتحاد مثبت بود. کشورهای حاضر در این حرکت درپی آن هستند که این هماهنگی، ناهماهنگی قبلی در قالب ساختارهای رسمی اروپا را پوشش دهد.
۴. اروپا قصد دارد در شرایطی که آمریکا تحت نفوذ لابی صهیونیستی تلقی میشود، نشان دهد همانند این کشور تحت نفوذ نبوده و ازاینجهت بر واشنگتن برتریهایی دارد.
نشاندادن این مسئله به دیگران برای اروپاییها اهمیت بالایی دارد. این نمایش از یک سو وجوهی از استقلال اروپا بهنمایشدرآمده و از سوی دیگر جنبهای از برتریاش بر واشنگتن را به رخ میکشد. همچنین لابی صهیونیستی را از فعالیت شدیدی که علیه اروپا با اتکا به آمریکا آغاز کرده است بازداشته و به درپیشگرفتن روشهای تعاملی وادار میکند.
۵. جهان عرب نه در مجموعه غرب پذیرفته شده و نه در مجموعه شرق جای دارد. بروز تهدیدات علیه مصر و عربستان و حمله به قطر، پذیرفتهنشدن جهان عرب را در مجموعه غرب نشان داد.
اروپا که خود نیز همانند جهان عرب مورد بیتوجهی از سوی آمریکا قرار گرفته و با فشار قدرتهای غیرغربی روبهرو است، میخواهد با ایجاد پیوندهای مستحکم و عمیقتر با جهان عرب، این جهان و خود را برای مقابله با فشارها هماهنگ کند. به همین دلیل در شرایطی که قطر مورد حمله قرار گرفته و منطقه از رژیمصهیونی در هراس بود، دولتهای اروپایی در حرکتی که با دولتهای عربی هماهنگ شده بود، پذیرش کشور فلسطینی را نهایی کردند.
باید توجه داشت که حمله به قطر خود احتمالاً هشدار صهیونیستها به این همکاری اروپایی و عربی بوده است. آشکار است که باوجود نفوذ آمریکا در دولتهای عربی، کشورهای اروپایی بهویژه انگلیس و فرانسه همچنان محیط عربی منطقه نفوذ قابلتوجهی دارند؛ نسبت خریدهای نظامی دولتهای عربی از آمریکا و اروپا این مسئله را نشان میدهد.