کد خبر: 214073

مصایب سوپرمن بودن در عصر «لکس لوتر»ها

«جیمز گان» زیر آتش محافل صهیونیستی

جیمز گان سوپرمن را این‌گونه به نمایش می‌گذارد. مردی که از حمله‌کردن به متحد رسمی آمریکا و دزدیدن رئیس‌جمهورش و چسباندنش به کاکتوسی وسط صحرا و تهدیدکردنش به اینکه اگر باز هم به یک کشور بی‌گناه حمله کند، با همان کاکتوس جرش خواهد داد، ابایی ندارد. او کمی بعد در مصاحبه با لوییس لین در جواب به این سؤال که تو چرا متحد رسمی کشورت را دزدیدی و با او چنین برخوردی کردی، ناباورانه فریاد می‌زند که «مردم داشتند می‌مردند»!

«فیلمی که ساختی علیه اسرائیل است!» این جدی‌ترین نقدی است که به سوپرمن جیمز گان داده‌اند. فیلمی تمام‌وکمال علیه اسرائیل! دلیل؟ سکانس‌های حمله ارتش تا دندان مسلح بوراویا به جوهانپور. البته تأکید می‌شود بوراویا و جوهانپور در اروپای شرقی هستند؛ اما مخاطب می‌تواند در صحنه حمله ارتش تا دندان مسلح بوراویا با لباس و اسلحه ویژه ارتش آمریکا به ساکنان دست‌خالی جوهانپور چیزی را ببیند که این روزها در غزه رخ می‌دهد.

تمام فضای مجازی تبدیل شده به دعوای موافقین و مخالفین تل‌آویو. شهروند غربی تا دیروز حامی اسرائیل حالا که دیده دو سال است به بهانه‌های واهی پیش چشم دنیا مردان و زنان و کودکان را می‌کشند و کک کسی هم نمی‌گزد، نمی‌تواند بیش از این وجدان خود را آرام نگه دارد. از همین روست که هرجا تریبونی باشد، وجدان درد گرفته‌اش را سردست می‌گیرد و به آنجا می‌برد تا از چیزی سخن بگوید که باعث دردش شده. توحش رژیمی خونخوار که جان و مال کودک و بزرگ و بی‌گناه و غیرنظامی برایش اهمیتی ندارد. وقتی تئاتر و کنسرت و پیاده‌رو و میدان و پرفورمنس‌های هنری صحنه اعتراض به این جنایات شده، اصلاً نباید تعجب کرد از اینکه بیدارماندن وجدان سوپرمن و نبستن چشمانش به جنایتی که رسماً با چراغ‌سبز آمریکا صورت می‌گیرد، هم برای او در فیلم این‌همه دردسر درست می‌کند و هم اینکه کارگردانش را این‌گونه در واقعیت به دردسر بیندازد!

بیایید فیلم جیمز گان را دوباره بررسی کنیم. گان سوپرمن را این‌گونه به نمایش می‌گذارد. مردی که از حمله‌کردن به متحد رسمی آمریکا و دزدیدن رئیس‌جمهورش و چسباندنش به کاکتوسی وسط صحرا و تهدیدکردنش به اینکه اگر باز هم به یک کشور بی‌گناه حمله کند، با همان کاکتوس جرش خواهد داد، ابایی ندارد. او کمی بعد در مصاحبه با لوییس لین در جواب به این سؤال که تو چرا متحد رسمی کشورت را دزدیدی و با او چنین برخوردی کردی، ناباورانه فریاد می‌زند که «مردم داشتند می‌مردند»!

صحنه حساسی هم هست. او و لوئیز لین تازه با هم آشنا شده‌اند، هنوز به زندگی هم وارد نشده‌اند، مشخصاً بینشان ارتباطی هست که می‌تواند جدی شود؛ اما این مصاحبه به این رابطه تازه شکل‌گرفته ضربه می‌زند. لین به شکل خبرنگار شکاک و سؤال‌کننده و طعنه‌زن، سوپرمن را بابت حمله به متحد رسمی آمریکا و ایجاد یک رسوایی دیپلماتیک مورد نقد قرار می‌دهد. سوپرمن هم از سویی دیگر، بابت بی‌توجهی لین به مردمان بی‌گناه و جان در معرض خطرشان، از او عمیقاً سرخورده می‌شود. لین که نماد روزنامه‌نگاری شجاعانه و مستقل به‌حساب می‌آید.

اینجا نماینده مردمانی است که مرگ مردمانی بی‌گناه، بی‌سلاح و بدون پشتوانه در جوهانپور برایشان معنایی ندارد. تنها سوپرمن است که پشتوانه بی‌گناهان است و می‌داند باید کاردرست را انجام دهد و سرخود به دشمن حمله کند و مانع از کشتار مردم بی‌گناه توسط متحد رسمی دولت آمریکا شود! شاید حالا بشود بهتر درک کرد که چرا هنری کویل شناخته شده و حتی بفروش تر باید به نفع دیوید کورسو کنار گذاشته شود. سوپرمن جدید جوان‌تر، معصوم‌تر و مهربان‌تر از هنری کویل است. کویل نمی‌توانست این نقش را تا این اندازه انسانی بازی کند!

برویم سراغ آخرین سطرها! جیمز گان نمادین‌ترین فیلم ممکن را ساخته. احتمالاً در سال ۲۰۲۵ هیچ بلاک باستری اندازه سوپرمن به نمادها پناه نبرده باشد. بااین‌همه، با مروری ساده به سینمای آمریکا شاید بتوانیم ردپای کهن‌الگوهای این سینمای قصه‌گو و قهرمان ساز را دوباره بیابیم. او همان قهرمان تنهایی است که باید به جرم انجام‌دادن کار درست، از شهروندانی که از آنها حمایت کرده فحش بخورد و مورد حمله قرار بگیرد. درست عین فیلم ماجرای نیمروز با بازیگری کوپر که شمایل قهرمان آمریکایی و مردمانی که پشت او هستند را شکست و خشم جان وین کبیر را برانگیخت. وین ماجرای نیمروز را خیانت به رؤیای آمریکایی می‌دانست و صدالبته که حق هم داشت. داستان قهرمانی که مجبور است تنهایی نبردی را بجنگد که همشهریانش - سفیدهای حق‌به‌جانب موردحمایت کلیسا و قانون - از آن روی‌گردان‌اند!

جیمز گان چیزی ساخته که می‌شود آن را ماجرای نیمروز قرن جدید نامید. قهرمانی که کار درست را انجام می‌دهد، توسط افکار عمومی فریب‌خورده به واسطه رسانه‌های اجتماعی شدیداً تخریب می‌شود تا یک سیاست‌مدار ثروتمند با نفوذ مثل لکس لوتر - ایلان ماسک؟ - بتواند با حذف او به نقشه خود یعنی کشتار مردمی بی‌گناه و تصاحب زمین‌هایشان برسد. (این بخشش مرا یاد فیلم تفنگ‌دار تنها با بازی «آرمی همر» و «جانی دپ» می‌اندازد. وقتی ارتش آمریکا به‌اشتباه وارد تله یک تاجر طماع و زیاده‌خواه می‌شود و یک قبیله سرخ‌پوست را کامل قتل‌عام می‌کند!)

سوپرمن در این فیلم به جرم انجام‌دادن کار درست، تخریب می‌شود، مورد حمله مردم قرار می‌گیرد، در شبکه‌های اجتماعی اسیر ترول‌های نفرت‌انگیز و هشتگ‌های توهین‌آمیز می‌شود و دست آخر هم به زندانی مخفی می‌افتد. جایی برای شکنجه و خاموش‌کردن صدای آزادی‌خواهان دنیا!

فیلم نمادهای خیره‌کننده‌ای دارد. مهاجری مسلمان به نام مالک پیش چشم سوپرمن ناتوان و اسیر شده کشته می‌شود درحالی‌که فریاد می‌زند و از سوپرمن می‌خواهد به او توجه نکند و تسلیم نشود! کودکانی در دوردست که پرچمی با نماد سوپرمن - شما عدالت یا آزادی هم‌معنایش کنید - در دست دارند و در سکوت جامعه جهانی مشغول کشته‌شدن هستند و همچنان چشم به آسمان دارند تا ببینند کسی برای کمک می‌آید یا نه!

در مورد اینکه فیلم قوی است یا ضعیف و اینکه گان شخصیت‌پردازی سوپرمن را خوب درآورده یا نه بحثی ندارم. فیلم به لطف استقبال خیره‌کننده مردم و رکوردشکنی در گیشه به این زودی از پرده پایین کشیده نخواهد شد. اما احتمالاً بر جیمز گان هم همان خواهد رفت که بر سازندگان ماجرای نیمروز. اگر تاریخ مخفی هالیوود را بخوانید و به ساخت این فیلم برسید درک می‌کنید که سازندگان این داستان زیر چه فشاری رفتند و کنگره چند بار احضارشان کرد تا به این سؤال پاسخ بدهند که آیا عضو حزب کمونیست هستند یا نه!

گان تنها یک سرگرمی‌ساز بدون ایدئولوژی است. علاقه دارد فیلم‌های ابرقهرمانی پر زرق‌وبرق بسازد. کارگردان محبوب استودیوهای هالیوودی که نبض گیشه را به‌خوبی می‌شناسد. سوپرمن احتمالاً نگاه مثبت کمپانی‌ها به او را کاهش دهد. مخصوصاً حالا که اسرائیل زیر فشار افکار عمومی است و صحنه حملات ارتش تا دندان مسلح بوارویا به ساکنان مظلوم و دست‌خالی جوهانپور در وسط بیابانی که خیلی شبیه به قاره اروپا نیست، در تمام شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌چرخد و با غزه مقایسه می‌شود.