«احمد پژمان» درگذشت. کیفیت زندگی هنری این هنرمند عرصه موسیقی به میزان تمام نَوَد بهار عمرش پُربار و پُرکیفیت بود. پژمان در قالب فرمها، گونهها و ژانرهای مختلف در حیات نوین هنر ایران به کار و فعالیت ادامه داد و فصل مهمی از موسیقی ایران را به خود اختصاص داد؛ او فرمهای رایج موسیقی غربی، از باله و پوئم سمفونیک گرفته تا راپسودی و اُپرا را با روح جاری در سنت موسیقی ما ترکیب میکرد تا سلیقه مخاطب را در مواجهه با مایهها و گوشههای ناشنیده ارتقاء دهد. او از سنتهای رایج در موسیقی ملّی ایرانی الهام و نیرو میگرفت ولی از آن رونوشت برنمیداشت، چون مانند بسیاری از آهنگسازان همعصر زمانه خویش قصد داشت بنایی نو به وجود بیاورد و موجبات ادامه حیات این سنت را در پیوند با موسیقی بینالمللی را فراهم کند.
آثاری که پژمان با توجه به آموختههایش در آکادمی موسیقی وین به مخاطب ارائه میداد نه مانند «هرمز فرهت» برای گوش جامعه نخبگانی ساخته شده بود و نه همچون «بابک بیات» و باقی آهنگسازان برجسته در دهه نیمه دوم دهه چهل و پنجاه به کرانههای عامهپسندی نزدیک میشد، بلکه جایی را در میانه برای خود و هنرش درنظر میگرفت تا طیف خاصی از شنوندگان را که هم به هنر پاپ و هم به هنر پیشرو علاقه داشتند را دربر بگیرد. ریتمهای پژمان در ترکیب با موسیقی دستگاهی آنقدر پیچیده نبود که نغمههای زیبای ملّی را زیر ضرب بگیرد و اجازه نفس کشیدن به آن ندهد؛ این نکته را میتوان با یک سواد حداقلی موسیقایی در آثاری که پژمان برای خوانندگان لسآنجلسی و موسیقیمتن فیلمهای جریان اصلی ساخت بهخوبی رؤیت و احساس کرد.
تاثیر این آهنگساز نخبهگرا و مخاطبپسند را تنها نمیتوان به متن ملودیهایی که ساخت و تنظیمهایی که انجام داد فروکاست و خلاصه کرد. اگر پژمان و تسلطش بر موسیقی غربی و دستگاهی نبود، مهمترین دستاورد ملودیسازان ساکن لسآنجلس در خلق آثار ارکسترال زیر سوال میرفت و بخش مهمی از قدرت تاثیرگذاری آثار بهمنفرمانآرا در دوره بازگشت این فیلمساز به ایران توسط تماشاگر درک نمیشد. احمد پژمان چشم از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت ولی بهقول آن شاعره جوانمرگشده تنها صداست که میماند و جای پژمان و امینالله حسین به دلیل فهمشان از موسیقی ملی ورای مرزهای جغرافیایی و خلق ملودیهای خوشآهنگ در قلب هنردوستان ایرانی همپنان زنده و نامیرا باقی خواد ماند، تاریخ این مهم را اثبات میکند.