ویدئویی که طی چند روز گذشته از رفتار فرستاده ترامپ به لبنان و اهانتهای او به خبرنگاران در یک نشست خبری منتشر شده تصویر سادهای از ندانمکاری یک سیاستمدار نیست، بلکه دقیقاً بازنمایی است از آنچه غرب طی قرنها درباره شرق تخیل کرده، نوشته، منتشر کرده، آموزش داده و آن را به عنوان یک اصل بدیهی با نام شرقشناسی در ذهن فرد غربی نهادینه کرده است.
یک بار دیگر ویدئو را با این توضیح متنی ببینید؛ توماس باراک از بدو ورود به سالن نشست خبری هیچ ادای احترامی به خبرنگاران نمیکند. با شتاب پشت میز نشست میرود و بدون اینکه حتی برای گفتن توهینهایش مکث یا ادعای شرمندگی کند، گویی با آمادگی ذهنی قبلی درباره اینکه افراد پیش رویش شایسته این عبارات هستند رفتار خبرنگاران را حیوانی و بدون تمدن خطاب و تهدید به ترک جلسه میکند!
ادوارد سعید در کتاب شرقشناسی خود میگوید غربیها، مشرقزمین را مثل یک آینه در برابر خود میبینند که بازتاب ترسها و آروزهای آنان است. ترس از خشونت شرقی چراکه تصور و بازنمایی آنان از شرق، مردمی غیرمتمدن و بدوی است و آرزو برای سلطه برای آنها به عنوان پدیدهای تازه و ناشناخته است.
سعید میگوید اصطلاح «مشرقزمین» یک بدعت اروپایی است و مشرق زمین از روزگار کهن سرزمین رؤیاها، موجودات عجیب و غریب، مناظر و خاطرات شبحمانند و رویدادهای به یادماندنی بوده است که البته امروز در نگاه غربی روزگارش به سر رسیده است و چون شرق امروز ادامه همان مشرقزمین افسانهای است هرچه باشد در حد همان وهم و افسانه و بدویت و درست در برابر و تقابل با غرب است.
در واقع غرب برای اینکه موجودیت خود را متمدن، انسانی و متعالی نشان دهد، نیاز دارد تحت عنوان «شرقشناسی» با ساختاری تنظیم شده از درون غرب، اهالی شرق را غیرمتمدن، دارای خوی حیوانی و انسانهایی پست نشان دهد.
سعید درباره تصور غرب از اسلام و آنچه نمودش را امروز در اسلامهراسی غربی میبینیم نیز میگوید تا قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی سیطره اسلام در جهت شرق تا هندوستان و اندونزی و چین گسترده شد و اروپا در برابر این هجوم خارقالعاده نمیتوانست جز هراس و نوعی حرمت واکنش نشان دهد. پس، اسلام همچون مظهر وحشت و ویرانگری تصویر شد و مسلمانان هم جماعتی بربر. اسلام مدام مایه نگرانی اروپا و خطری دائمی برای تمام شدن مسیحت بود و بدون توجه به آثار متعالی و علوم و فرهنگ مسلمین به مروز زمان تمدن اروپایی آن تصویرسازی افسانهای را در خود جذب کرد. یعنی به یک پدیده غریب و ناآشنا لباس محلی خودش را پوشاند؛ اما با کمترین تصاویر و حتی دامنه واژگانی که به واقعیت نزدیک باشد. تاکتیک غرب برای خلق یک تصور ذهنی دور از واقعیت از شرق، تاکتیک نقش یا تصویر بسیار بزرگ یا پدیده گسترده و مبهم و نامشخص بود که رؤیت و فهم آن امکانپذیر نیست.
این نوع نگاه به شرق در گذر زمان صرفاً در حد یک نظریه درباره مشرقزمین باقی نماند و به یک سنت دارای نفوذ آکادمیک تبدیل شد. از آن مباحثی که هنگام ارائه در کلاسهای درس به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده است و دانشجو درباره آن سؤالی نمیپرسد. مثلاً دانشجوی غربی اگر سروکارش به مطالعه شرق بیفتد ابتدا اصولی که تحت عنوان «شرقشناسی» از سمت غربیها ارائه شده را مطالعه میکند و به این ترتیب احتمالاً هیچوقت نخواهد پرسید که چرا غرب از شرق برتر و یا چرا شرقی بدوی و بربر است.
و به همین منوال وقتی توماس باراک غربی به شرق سفر میکند سنت نفوذ کرده آکادمیک شرقشناسانه را هم با خودش میبرد و وقتی هر چیزی را باب میلش نبیند کلیشهها را بیرون میکشد؛ اگر مثل حیوان رفتار کنید، کنفرانس را ترک میکنیم!
حالا اینکه در این میان دولت لبنان در حال مصالحه با آمریکا باشد یا بدتر، علت اصلی وضع موجود در لبنان و به طورکلی خاورمیانه )حتی همین اصطلاح خاورمیانه هم اصطلاحی غربی است و وقتی غرب خود را مرکز جهان میبیند، پدید میآید) سیاستهای آمریکایی باشد مهم نیست، توماس باراک از بدو تولد تا همین حوالی هشتادسالگیاش به قول ادوارد سعید یاد گرفته؛ غربی بودن یعنی این انسان در برابر غیرغربیها موضع منطقیتر از بقیه دارد، شخصی است که میتواند به گونهای خاص سخن بگوید و حتی چیزهای معینی را احساس کند که غیرسفیدپوست احیاناً شرقی از حس کردن آن عاجز است!
این تفکر آنقدر در ذهن انسان غربی نفوذ کرده که باراک بار دیگر در جمع خبرنگاران نیز این کار را تکرار میکند و طوری که گویی با انسانهایی بیارزش سخن میگوید دستانش را به نشانه آرام کردن خبرنگاران تکان میدهد و بعد هم بدون پاسخ دادن جلسه را ترک میکند. این یعنی سهوی هم در کار نبوده است و باراک خوب میداند که دارد چه میکند.
اگر در مناسبات جهان امروز و بدون در نظر گرفتن معنای زیستی واژه سفیدپوست، آمریکا را همان سفیدپوست قدرتمندی در نظر بگیریم که حتی از سفیدپوستان دیگر هم انتظار میرود به صرف قدرت او و یا همان تصویر قدیمی استعمارگر بزرگ، در برابر او خم شوند؛ در واقع ترامپ هم متوجه معنی کار خود است وقتی اعضای اتحادیه اروپا را مثل کودکان دبستانی توبیخشده جلوی خود مینشاند یا زلنسکی را تحقیر میکند. شاید اینجا همان جایی بود که مسیر غلط فرهنگ غربی حتی وقتی آن را در قالب ارزش و آکادمی بزک کرده، به پروپای خودش پیچید.
حالا مردم لبنان از اهانتهای فرستاده آمریکا عصبانی هستند. در شبکههای اجتماعی از دولت خود انتقاد میکنند، در اعتراض به سفر باراک به مناطق مختلف لبنان تجمع میکنند. اما من به عنوان یک خبرنگار از همان بار اولی که ویدئو را دیدم مدام در ذهنم این سؤال میچرخد که چرا خبرنگاران زودتر از باراک اتاق جلسه را ترک نکردند؟ چرا صدای اعتراضی از همان جلسه بلند نشد و چرا دوباره در مسیری دیگر همان خبرنگاران خواستار سؤال از باراک بودند که از قضا این بار هم توهین شنیدند وجواب نگرفتند؟!
شاید بدتر از این رفتارهای باراک یا تطبیق نقدهای گزنده ادوارد سعید بر تفکر غربی، این باشد که انسان شرقی در ناخودآگاهش بپذیرد که در رتبهبندی این جهان همیشه نسبت به غرب روی سکوهای پایینتری ایستاده است.