یکی از مصادیق فاحش مخل امر ملی، اقدامات برخی چهرههای سیاسی مانند میرحسین موسوی است. چند روز بعد از آنکه صدای توپهای دشمن خوابید میرحسین موسوی در بیانیهای خواهان تشکیل مجلس مؤسسان و رفراندوم قانون اساسی شد تا عملاً تغییر نظام سیاسی یعنی کاری که نتانیاهو از طریق اقدام نظامی و تلاش برای آشوب در خیابان به دنبالش بود و موفق نشده بود را مطالبه کرده باشد که البته خیلی هم با واکنش مثبتی مواجه نشد و چهرههای شاخص اصلاحطلبان نیز به آن نقد وارد کردند.
پس از آنکه این بیانیه با بازخورد خاصی مواجه نشد 700 نفر شامل چهرههای سیاسی بازنشسته و چهرههای ناشناخته طی بیانیهای دیگر از بیانیه موسوی حمایت کردند تا در برابر صدای واحد انسجام ملی که 12 روز پنجهدرپنجه دشمن مقاومت کرد یک صدای دومی بسازند. جالب اینجاست که در میان اسامی این بیانیه نام افراد فوتشده نیز وجود داشت که این موضوع شائبه پروژه بودن و امضاهای گعدهای این بیانیه را به وجود آورد.
یک روز بعد نرگس محمدی کسی که با حمایتهای سیاسی توانست جایزه سیاسی صلح نوبل را دریافت کند از این بیانیه حمایت کرد تا خط و ربطهای سیاسی پشت این بیانیه بیشتر روشن شود. این گروه همراستا با اپوزیسیون خارجنشین با این کار تلاش کرد تا طرف غربی را به تداوم تهاجم به ایران امیدوار نگه دارد. روز گذشته نیز سازمان مجاهدین در متنی که آن را به مسعود رجوی منتسب کرده خواهان این شده است تا در شرایط فعلی کسی به بیانیه موسوی حمله نکند.
البته چنین بیانیهای وقتی بعد از چند روز تأخیر منتشر میشود نشان میدهد بیشتر از اینکه برای مهار انتقادات کارکرد داشته باشد یک دستور از بالا بوده تا دستور کار رژیمصهیونیستی برای آشوب قدرت حیات پیدا کند به همین دلیل نیز همه پروژهبگیران اپوزیسیون باید بهخط شده و به این انسجام واهی از جانب اسرائیل همانند منشور همبستگی که تاریخمصرفی چندروزه داشت تن بدهند. بنابراین بیانیهنویس اصلی متن 700 نفره، توییت نرگس محمدی و موضع سازمان مجاهدین، نتانیاهو است اما مریم رجوی آن را به اسم مسعود رجوی منتشر میکند تا شخصیتی که سالها میگفتند مرده را به یکباره زنده کرده و در رقابت با اپوزیسیون برای کسب سهم بیشتر از بوی خر داغشده برنده شوند.
دوگانهسازیهای باطل داخلی
یکی از مهمترین آسیبهایی که امر ملی را تهدید میکند، تلاش برخی افراد و گروهها برای ایجاد دوگانههای کاذب بین مفاهیم ملی و دینی است. بهعنوانمثال وحید جلیلی، قائممقام صداوسیما در یک برنامه تلویزیونی با ترسیم مرزبندی بین امر ملی و دینی و استفاده از عبارت «ملیگرایی آغلی» برای برخی گروهها به این تفرقه دامن زد. این اقدام نهتنها ضرورتی نداشت، بلکه در تضاد با تأکیدات رهبر انقلاب بود که صراحتاً اینگونه مرزبندیها را رد کردهاند.
به همین ترتیب مهدی جمشیدی، یک کنشگر سیاسی با حضور در شبکه چهار بار دیگر بر این دوگانهسازی تأکید کرد. این افراد بدون پاسخ به این پرسش اساسی که «بدون وجود مرز جغرافیایی بهعنوان یک بستر تحقق حکومت دینی چگونه میتوان از اسلام دفاع کرد؟»، به جداسازی این دو مفهوم ادامه میدهند.
برخی رفتارهای غیراستدلالی و تمسخرآمیز نیز بهعنوان مصادیق امر «آغلی» شناخته میشوند. بهعنوانمثال، انتشار اینفوگرافیهایی که منتقدان به محتوای مصاحبه رئیسجمهور با پادستر آمریکایی را با مقامات رژیمصهیونیستی همسان میسازند، یا حضور چهرههای رسانهای غیرمتخصص در برنامههای تلویزیونی برای نقد تمسخرآمیز عملکرد فرماندهان نظامی شهید شده نمونههایی از این رفتارها هستند. رهبر انقلاب اینگونه اقدامات را بهعنوان «بیصبری» و رفتارهای مضر معرفی کردهاند: «جوانها شور و هیجان دارند، این چیز خیلی خوبی است، این چیز خیلی لازمی است، اما بیصبری مضر است. اینکه بیصبری کنند، هی پا به زمین بکوبند که آقا چرا نشد، چرا نکردید، چرا اقدام نشد، فلان، این مضر است.»
اتهامزنیهای غیرمنطقی مانند اتهام کودتا به رئیسجمهور از سوی یک نماینده مجلس یا حملات غیراخلاقی به چهرههایی مانند سعید جلیلی یا حمله حامیان همین چهره به علی لاریجانی نیز از دیگر مصادیق مخلّ امر ملی هستند. حمله یک رسانه به علی لاریجانی با تعابیری مانند «شیاد سیاسی» به دلیل حضور او در مراسم آیین حسینی نشاندهنده ترس از توسعه سیاسی و تلاش برای انحصارگرایی و تخریب وحدت ملی است.
چگونه بحرانزی نباشیم
رهبر انقلاب بهصراحت تأکید دارند که برخی اقدامات، مانند جنجالسازی بر سر مسائل کوچک یا بزرگنمایی اختلافات، به وحدت ملی آسیب میرساند: «ایرادهای غیرلازم را به میان کشیدن و دربارهاش بحثکردن و روی مسائل کوچک جنجالکردن این مضر است.» برخی افراد و رسانهها، بهجای تمرکز بر دشمن خارجی، با اتهامزنی و دوگانهسازی، دشمن را در داخل تعریف میکنند. این رویکرد، دقیقاً در راستای اهداف دشمنانی مانند نتانیاهو و ترامپ است که بارها در ایام جنگ اخیر، بهصراحت از ایجاد اختلاف و آشوب در ایران حمایت کردهاند. بسیاری از این اقدامات ریشه در فقدان استدلال و تکیه بر تشویق گعدههای سیاسی رفاقتمحور دارند. رفتارهایی مانند تمسخر، اتهامزنی و جنجالسازی بهجای هدایت این شور به سمت اهداف ملی، آن را به بیصبری و تفرقه سوق میدهد که موکداً از جانب رهبر انقلاب نهی شده است.
اما برخی گروههای بحرانزی علیرغم بیانات صریح رهبر انقلاب همچنان به این خطوط جعلی ادامه میدهند و پس از آنکه با واکنش منفی مواجه میشوند، بیانیه 80 صفحهای با فونت بزرگ منتشر میکنند و یا چندساعت برنامه برای توجیه مواضع تکخطی غلطشان تدارک میبینند که فایدهای هم ندارد.
زمانی که یک موضع روی آنتن زنده در ابعاد ملی منتشر شده و یا در یک رسانه ضریب داده میشود جریان شکافزا بهانه را پیدا کرده و روی آن مانور میدهد. این یعنی مواضع توجیهی در عمل کارایی ندارد ضمن آنکه در این مواضع توجیهی نیز بهجای عقبنشینی از استدلالهای غلط همان استدلالها با جملات طولانیتری بسط داده میشود که این امر نشان میدهد چنین موضعگیریهایی هم بهخاطر جزماندیشیهای گعدهای بوده و هم با هدف کسب منافع سیاسی انحصاری گروههای بحرانزی ضریب داده میشود؛ چراکه این گروهها اگر پروژه شکافزای نتانیاهو را هم ندیده باشند لااقل بیانات صریح رهبر انقلاب و تأکیدشان بر امر ملی را شنیدهاند و دیگر دلیلی برای تداوم دوقطبی وجود ندارد مگر آنکه تداوم حیات سیاسی انحصاریشان در گروی تولد و رشد دوقطبیهای مضر باشد.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.