فرشاد عادل، پژوهشگر حوزه چین: برای فهم دقیق هدف نهایی منازعه آمریکا و اسرائیل با ایران ما باید با نگاهی کلان به تحولات منطقهای و بینالمللی بنگریم و تحولات مربوط به ایران را بهعنوان قطعهای از پازلی بزرگتر در نظر بگیریم که طی سالهای اخیر از آن بهعنوان نظم جدید یاد شده است.
از سوی دیگر این بسیار مهم است که ما تحولات اخیر در منطقه را در زمینه و زمانه اکنون و امور جاری و واقعی تحلیل کنیم و با درنظرگرفتن روندها و رخدادهای فعلی و بر اساس فکتها به فهم این تحولات بپردازیم. در غیر این صورت ممکن است دچار اشتباهات محاسباتی خطرناکی شویم و این اشتباهات در شرایط کنونی با هزینههای بسیار زیادی همراه خواهد بود. پیادهسازی نظم جدید در منطقه خاورمیانه در حال حاضر شاید مهمترین پروژهای است که از سوی دولت آمریکا در حال پیگیری است زیرا منطقه خاورمیانه از ظرفیتهایی برخوردار است که میتواند تضمینگر ابرقدرتی آمریکا در دهههای آتی باشد.
لازم است ما این نکته را در نظر بگیریم که در برهه زمانی فعلی مهمترین اولویت آمریکا و چین بهعنوان دو قدرت بزرگ بینالمللی نه صرفاً توسعه اقتصادی، بلکه دستیابی به برتری در صنایع هایتک و فناوریهای برتر است و بدیهی است که این امر نیازمند سرمایه و انرژی است.
نزاع بر سر ابرقدرت هایتک
آمریکا با درک این مسئله با پیگیری پروژه نظم جدید در خاورمیانه تلاش کرده است که از دستیابی چین به فرصتهای موجود در این منطقه پیشگیری کند؛ برای درک بهتر این مسئله لازم است که بدانیم بر اساس کلانراهبردهای چین، این کشور تلاش دارد تا سال 2049 به ابرقدرت هایتک دنیا تبدیل شود و در این مسیر میز بسیار پرقدرت پیش میرود.
پیشرفتهای بسیار سریع چین در این عرصه و موفقیتهای این کشور در شکلدادن به شرکتهای پیشگام در صنعت هایتک شرایط لازم را بهرهگیری این کشور از ظرفیتهای موجود در خاورمیانه فراهم کرده است. منظور از این ظرفیتها دو مورد بسیار مهم و حیاتی است؛ نخست اینکه خاورمیانه از انرژی ارزان بهرهمند است و این انرژی میتواند شرایط لازم را برای رشد بسیار سریع صنایع هایتک فراهم کند و طبیعی است که چین بهعنوان کشوری نیازمند به انرژی که از قضا بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان نیز هست برای رشد و توسعه صنایع خود بهمنظور رسیدن به اهداف تعیینشده جهت تبدیلشدن به ابرقدرت هایتک جهان نیازمند این انرژی ارزان باشد.
نقش ثروت در غرب آسیا
دومین موضوع مهم بروکراسی ضعیف در کشورهای خاورمیانه و حضور حاکمان مقتدری است که میتوانند با یک دستور میلیاردها دلار به تحقیقوتوسعه در پروژههای هایتک اختصاص دهند و میزبانی مناسبی از کمپانیهای فعال در صنایع هایتک داشته باشند.
به همین جهت طی سالهای اخیر چینیها علاقه بسیار زیادی به حضور در کشورهای عربی نشان داده بودند و چشمانداز مناسبی از همکاریها در حوزه هایتک نیز میان کشورهای عربی و چین قابلتصور بود.
اما با ظهور ترامپ شاهد بودیم که آمریکا با درک دقیق قصد چین و بهمنظور جلوگیری از تحقق اهداف این کشور سریعاً توسعه روابط با کشورهای عربی را در دستور کار قرار داد و نخستین سفر خارجی ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری وی نیز به خاورمیانه و مقصد کشورهای عربی بود.
ترامپ در این سفر با تعداد زیادی از فعالان حوزه هایتک نظیر ایلان ماسک و دارا خسروشاهی و... با سران عرب دیدار کرد و میلیاردها دلار قرار داد بهمنظور همکاری نزدیک کشورهای عربی و صنایع هایتک آمریکا به امضا رسید. این امر بخشی از پروژه نظم جدید در منطقه است که در صورت تثبیت آمریکا را در موضعی برتر در برابر چین قرار خواهد داد و ابرقدرتی این کشور را برای دهههای آینده تضمین خواهد کرد. در چنین فضایی این امر بسیار مهم است بهمنظور حصول نتایج قطعی ثبات در منطقه خاورمیانه تثبیت شود و این امر در شرایط فعلی جز با ایجاد چسبندگی اقتصادی میان کشورهای منطقه و آمریکا میسر نخواهد بود. از سوی دیگر ثبات در منطقه که در پی آن شاهد گرهخوردگی اقتصادی و تجاری میان کشورهای منطقه خواهیم بود، میتواند بهعنوان تضمینی اساسی برای تثبیت موجودیت اسرائیل در منطقه بهحساب آید. به بیان دیگر تلاش آمریکا برای ایجاد چسبندگی اقتصادی میان کشورهای منطقه در پی پیادهسازی پیمان ابراهیم و نقشآفرینی اسرائیل در ابتکارات تجاری منطقه نظیر کریدور آیمک و... که نقش اسرائیل را در زنجیره ارزش جهانی ارتقا خواهد داد، با هدف تثبیت موجودیت اسرائیل در منطقه و پایان منازعه کشورهای منطقه با آن خواهد شد. با این ابزار یکی از مهمترین تعهدات آمریکا به اسرائیل به سرانجام خواهد رسید که در واقع یک نتیجه برد - برد برای آمریکا و اسرائیل خواهد داشت.
متن کامل گزارش را در روزنامه «فرهیختگان» بخوانید.