کد خبر: 210934

«گناهکاران»؛ تبدیل فیلم به یک کاریکاتور سطحی

خون‌آشام‌ها خود آمریکا هستند

گناهکاران قرار است در وهله نخست یک فیلم خون‌آشامی باشد، ولی فیلمساز به‌خاطر فرار از کلیشه‌هایی که در ساختار روایی این آثار وجود دارد، ساختمان درام را با درهم‌آمیزی ژانر‌های متضاد تغییر می‌دهد تا هم خلاقیتش را به رخ بکشد و هم بیننده را با قرار دادن در فضایی دوپاره به وجد آورد و این پیام را به وی انتقال دهد که فیلم من برای هر سلیقه‌ای مناسب است!

مخاطب با چه هدفی به تماشای آثار ژانری می‌نشیند؟ او این فیلم‌ها را بیش و پیش از هرچیز برای سرگرم شدن می‌بیند و طبیعی است که در این میان اهمیت چندانی به طرح موضوع از طرف فیلمساز قائل نیست. به عبارت دیگر فیلم‌های کمدی، ترسناک، نوآر و... باید در ابتدا بتوانند به‌واسطه قواعد و قرارداد‌های ژانری نظر جامعه هدف خود را جلب کنند تا اثر همچنان به حیاتش، سوای ایام اکران فیلم در محدوده زمانی خاص ادامه دهد. بر همین اساس، «گناهکاران» اثر جدید «رایان کوگلر» از انجام این مهم سر باز ‌زده و ساز خودش را بدون توجه به قواعد ژانری و همچنین شعور بیننده کوک می‌کند.

گناهکاران قرار است در وهله نخست یک فیلم خون‌آشامی باشد، ولی فیلمساز به‌خاطر فرار از کلیشه‌هایی که در ساختار روایی این آثار وجود دارد، ساختمان درام را با درهم‌آمیزی ژانر‌های متضاد تغییر می‌دهد تا هم خلاقیتش را به رخ بکشد و هم بیننده را با قرار دادن در فضایی دوپاره به وجد آورد و این پیام را به وی انتقال دهد که فیلم من برای هر سلیقه‌ای مناسب است! مخاطب در طول تماشای گناهکاران رگه‌هایی از کمدی کلامی، بادی هارر، ملودرام، اکشن، مووی‌های گنگستری و موزیکال‌های هالیوودی را به چشم می‌بیند و طعم هرکدام از این گونه‌ها و لحن‌ها را با مدیریت سرآشپز کوگلر می‌چشد. ترکیب ایده‌های متفاوت در بطن یک فیلم 140 دقیقه‌ای آن هم بدون توجه به فهم ویژگی هر یک از ژانر‌ها نتیجه خوشایندی در پی ندارد.

گناهکاران در نیمه ابتدایی خود، سرخوشانه و شوخ‌و‌شنگ است، به‌طوری‌که جز سکانس افتتاحیه، هیچ اشاره‌ای به عاقبت کار و به‌هم‌ریختن بزم شبانه توسط خون‌آشام‌های سفیدپوست نمی‌شود. یک ساعت از زمان فیلم در پرده اول و دوم صرف ساخت بنایی می‌شود که عملاً در یک‌سوم پایانی اثر هیچ کارکردی ولو آکسسوارگونه پیدا نمی‌کند! دو برادر سیاه‌پوست پس از سال‌ها به زادگاهشان در «می‌سی‌سی‌پی» باز می‌گردند تا کار و کاسبی جدیدشان را با ایجاد یک میخانه راه بیندازند، اما با رسیدن مهاجمان ناشناس همه‌چیز نیست و نابود می‌شود و تماشاگر، با تجربه تماشای فیلمی جدید که هیچ ربطی به 60 دقیقه نخست گناهکاران ندارد روبه‌رو می‌گردد.

در این بین، مسئله تبعیض نژادی هم یکی از تم‌های مورد علاقه کوگلر است که در نیمه دوم موضوعیت پیدا می‌کند و هیچ ردی از آن در مقدمه روایت و در پرده اول و دوم ملاحظه نمی‌شود. حتی فضای خلق داستان هم به شکل‌گیری چنین وضعیتی کمک نمی‌کند! «می‌سی‌سی‌پی» در دهه 1930 میلادی غرق در نژادپرستی و تبعیض، به‌خصوص علیه سیاه‌پوستان بود؛ رویه‌ای که تا 90 سال بعد هم به‌صورت کج‌دار و مریز ادامه پیدا کرد و اگر مرگ فجیع جرج فلوید به دست نیروی سفیدپوست پلیس آمریکا به وقوع نمی‌پیوست، کسی به خود جرئت نمی‌داد که به نماد‌های نژادپرستانه این ایالت جنوبی چپ نگاه کند. سؤالی که ذهن نگارنده را به خود درگیر کرده این است که چطور می‌شود قصه‌ای در آن بزنگاه تاریخی روایت شود و هیچ نشانه‌ای از درگیری میان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان، لااقل در نیمه نخست اثر وجود نداشته باشد؟

«می‌سی‌سی‌پی» در اشغال کامل افراد رنگین‌پوست است و طبیعی است که در این شرایط -یعنی فقدان سفیدی که به خلق مسئله دامن بزند- «تعارض» به‌عنوان عنصر پیش‌برنده درام شکل نمی‌گیرد. پرواضح است که وقتی کشمکش و درگیری رخ ندهد، موتور داستان روشن نشده و فیلم در همان نقطه ابتدایی شکل‌گیری ماجرا درجا می‌زند. در این شرایط است که فیلمساز برای ادامه دادن حیات نباتی فیلم، لحن اثر را چندپاره می‌کند تا دیگری عطای تماشای گناهکاران را به لقایش نبخشد.

همان‌طور که در ابتدا اشاره شد فیلم دوپاره است. وقتی اثری دوپاره می‌شود به آن معنی است که کارگردان قصد دارد همه را از خود و کارش راضی نگه دارد؛ اما این اتفاق مطلقاً در گناهکاران نمی‌افتد، چون قرار نیست مفهوم سومی که کوگلر قصد رسیدن به آن را دارد با از میان بردن و حذف عناصر ژانری رخ نمایان کند. فیلم در نقض‌ غرضی آشکار به‌شدت کلیشه‌ای است و از پس ترساندن مخاطب هدفش برنمی‌آید، چون با استفاده از مایه‌های ملودرام و موزیکال زهر ترس را از بین برده و تمام ظرفیت بعد تکنیکی فیلم را به پای نیمه ابتدایی هدر داده است.

تمام این موارد باعث شده تا کانسپت اثر جلوتر از پلاستیک ژانری حرکت کند و باعث شود تا بیننده با مفروض قرار دادن تعارضات بیرون از فیلم همچون نفس آمریکایی بودن و همچنین سفیدپوست بودن با درد اقلیت‌های نژادی در ایالات متحده درگیر شود؛ درگیری‌ای که پس از بیرون آمدن از سینما یا خاموش کردن تلویزیون به اتمام می‌رسد و کارش ساخته می‌شود. اگر قصد دارید به تماشای فیلمی با تم نژادپرستی بنشینید «می‌سی‌سی‌پی می‌سوزد» اثر «آلن پارکر» یا اگر شیفته دیدن زامبی‌ها در سینما با خوانشی انتقادی و آخرالزمانی هستید «شب مردگان زنده» ساخته «جرج رومرو» را برگزینید.

یادداشت‌های مرتبط را در پیوندهای زیر بخوانید:
-  یادداشت محمدحسین سلطانی، خبرنگار: آمریکای مطلوب
-یادداشت سعید اکبری، خبرنگار:  ژانر در ژانر، پیکری بی‌جان
- یادداشت سعید قاسمی، خبرنگار:  فرار به‌سوی ژانر؛ محصور در کلیشه‌ها
- در را به روی هر شیطانی باز نکن برادر!