کد خبر: 210656

نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

پروژۀ فغانی با چه هدفی انجام شد؟

در جریان تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل به ایران و در میان شهدای غیرنظامی این تجاوز ناعادلانه، نام ۳۲ نفر از چهره‌ها و ورزشکاران ایرانی به چشم می‌خورد که در سنین و رده‌های مختلف سنی بودند. نیلوفر قلعه‌وند مربی پیلاتس، وحید خسروداد قهرمان کیک‌بوکسینگ کشور، حمید سالاری قهرمان موی‌تای تنها برخی از قهرمانان ورزشی هستند که در جریان این جنگ به شهادت رسیدند.

باورش سخت است که بپذیریم نزدیک به 20 روز بعد از توقف جنگ و با گذشت یک ماه از این دفاع 12 روزه، داوری ایرانی در فرایندی کاملاً اتفاقی، دور بیست‌ویکم فینال جام‌جهانی باشگاه‌ها را در آمریکا داوری کرده است، آن هم در حالی که مرسوم است در فینال، رئیس‌جمهور کشور میزبان در مراسم اهدای جوایز حضور داشته باشد. اگر تئوری‌های توطئه را هم چندان جدی نگیریم، اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که آمریکایی‌ها فرصت به دست آمده را از دست ندادند و از حضور این داور ایرانی در آمریکا برای پیشبرد پروژه ایجاد شکاف میان مردم و نظام حکمرانی استفاده کردند.

علیرضا فغانی هم آگاهانه یا ناآگاهانه با انتشار عکس‌های یادگاری‌اش با فرمانده جنگ نظامی علیه مردم ایران، در زمین آن‌ها بازی کرد و پازل این پروژه را تکمیل کرد. البته آنچه در فضای رسانه‌ای و واکنش‌ها در فضای مجازی در چند روز گذشته به چشم می‌خورد نشان داد که شدت نفرت مردم از همکاری مستقیم آمریکایی‌ها در تجاوز به ایران و شمار غیرنظامیان کشته شده در این حمله آنقدر گویا و روشن است که این نمایش‌های رسانه‌ای روی جامعه ایران اثرگذار نخواهد بود. 

پروژه‌سازی از ورزش برای تضعیف ایرانیت

اتفاقاتی که در چند سال اخیر و به ویژه بعد از شروع جنگ روسیه و اوکراین در حوزه ورزش رخ داده، بیش از گذشته این واقعیت را اثبات کرد که جدا بودن فوتبال و ورزش از سیاست، بیشتر شعاری نمادین است که برای تصویر‌سازی از دهکده جهانی کاربرد دارد. اتفاقاتی مثل حذف روسیه از جام جهانی فوتبال و المپیک جهانی آن هم تنها به خاطر جنگ با اوکراین، نمونه روشنی برای اثبات این واقعیت است که برای قدرتمندان هر زمان که لازم باشد، فوتبال و مسابقات جهانی می‌تواند به اهرم فشاری علیه کشور مورد نظر آن‌ها تبدیل شود.

در این چهارچوب، نمونه‌ها و مثال‌های زیادی از استفاده و به کار گرفتن ورزش در خدمت سیاست علیه ایران هم وجود دارد. اتفاقی که در فینال باشگاه‌های جهان در ورزشگاه نیوجرسی آمریکا افتاد هم نمونه‌ای از این موضوع است. این موضوع انکار شدنی نیست که ایستادن داور ایرانی کنار رئیس‌جمهور آمریکا که در روز‌های گذشته تندترین اظهارات علیه مردم ایران را مطرح کرد و فرمان حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را صادر کرد، برای بهره‌برداری سیاسی به نفع پروژه ایجاد شکاف میان مردم و نظام حکمرانی است.

این ماجرا یک وجه مهم‌تری نیز دارد. در جریان برگزاری جام جهانی قطر که همزمان با ناآرامی‌های پاییز 1401 در ایران برگزار شد، براندازان با همراهی اتاق فکر آمریکایی و صهیونیستی، پروژه تضعیف تیم ملی را کلید زدند. القای این موضوع که این تیم ملی ایران نیست و تیم جمهوری اسلامی است و اظهار خوشحالی از باخت تیم ملی، تنها برای مقابله با نظام حکمرانی ایران نبود. مسابقات بین‌المللی و بازی‌های قهرمانی، مجالی برای ایجاد احساس غرور ملی است. به نمایش درآمدن پرچم کشور، خواندن سرود ملی و شادی یا حتی ناراحتی جمعی از باخت تیم، فرصتی برای یکپارچه‌سازی ملت می‌دهد. این اتفاق تنها محدود به ایران نیست.

بعد از قهرمانی آرژانتین خیابان‌های این کشور نمایشی از یکپارچگی و خوشحالی ملی بعد از این قهرمانی بود. هدف از ایستادن روی پروژه تیم ملی جمهوری اسلامی نیز تضعیف همین احساس یک ملت بودن است. این موضوع با روش‌ها و ابزار مختلف در سال‌های گذشته نیز دنبال شده اما بعد از سال 1401 با شدت و جدیت بیشتری دنبال شد. برجسته کردن و بزرگ‌نمایی پناهندگی و مهاجرت ورزشکاران ایرانی در ادامه همین پروژه و برای القای احساس ناامیدی و ضعف به مردم ایران دنبال شده است. خدشه وارد کردن به این احساس ملی و ضربه زدن به آن، زمینه‌ساز پروژه تجزیه ایران است؛ هدفی که محقق شدنش منطقه را برای رژیم صهیونیستی امن می‌کند. 

خرابه‌های مناطق مسکونی، سند خوبی برای اثبات ادعای آمریکایی‌هاست

برساخت رسانه‌ای که از حضور فغانی کنار ترامپ ایجاد شد و سکوت معناداری که او نسبت به حمله و تجاوز آمریکا علیه ایران داشت در کنار لبخندش در کنار فرمانده جنگ نظامی علیه ایران، نشان داد نه تنها جنگ هنوز تمام نشده بلکه آمریکایی‌ها نیز صراحتاً در جنگ روانی صهیونیست‌ها علیه مردم ایران، نقش‌آفرینی می‌کنند و این یعنی هنوز تنش‌ها ادامه دارد. کار ویژه اصلی در شرایط توقف جنگ، فریب افکار عمومی داخل کشور و همراه کردن مردم ایران با اهداف آمریکایی است. اما این پروژه از همان ابتدا نیز محکوم به شکست است، دلیل آن هم روشن است. در خیابان‌های تهران، مناطق مسکونی، روستاها و مراکز امدادی، اسناد روشنی وجود دارد که سنجه خوبی برای اثبات آن است که آیا صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها با مردم عادی کاری نداشتند و نزاع آن‌ها با نظام سیاسی ایران بوده است؟ 

1- 32 ورزشکار شهید ایرانی هم‌وطن نبودند؟ 

در جریان تجاوز 12 روزه اسرائیل به ایران و در میان شهدای غیرنظامی این تجاوز ناعادلانه، نام 32 نفر از چهره‌ها و ورزشکاران ایرانی به چشم می‌خورد که در سنین و رده‌های مختلف سنی بودند. نیلوفر قلعه‌وند مربی پیلاتس، وحید خسروداد قهرمان کیک‌بوکسینگ کشور، حمید سالاری قهرمان موی‌تای تنها برخی از قهرمانان ورزشی هستند که در جریان این جنگ به شهادت رسیدند. نکته جالب توجه این است که در حالی رسانه‌های فارسی‌زبان صهیونیستی از عکس یادگاری فغانی تعریف و تمجید می‌کنند و با عکس او با ترامپ دور افتخار می‌زنند که از کنار خبر کشته شدن 32 ورزشکار ایرانی به آرامی عبور کردند. اما واقعیت اینجاست که این صحنه‌ها و از دست رفتن جوانان و نوجوانانی که حتی در خط‌کشی‌های براندازان، در استاندارد‌های چهره‌های طرفدار نظام نبودند، در ذهن مردم ایران ثبت شده است. این برخورد و استاندارد دوگانه و متناقض اصل پروژه را لو می‌دهد و به همین جهت، مردم چهره ورزشی‌ای را که در زمین دشمنان مردم ایران بازی می‌کند در زمره وطن‌فروشان قرار می‌دهند و او را پس می‌زنند. 

2- جنایت علیه علم و انسانیت

صهیونیست‌ها اگرچه با ادعای هدف قرار دادن مقامات و چهره‌های نظامی، مناطق مسکونی را در تهران و دیگر شهر‌ها هدف قرار دادند، اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که هدف قرار دادن مناطق مسکونی با هر دلیل و منطقی، نتیجه‌ای جز کشته شدن مردم عادی ندارد. حتی اگر جنایت و تروریسم دولتی اسرائیل علیه نظامیان را نادیده بگیریم. این جنایت صهیونیست‌ها را توجیه نمی‌کند. همچنان که هدف قرار دادن دانشمندان هسته‌ای در خانه‌های‌شان، مصداق آشکار انجام جنایت جنگی و نزاع با پیشرفت علمی و توسعه کشور است. ترور دانشمند هسته‌ای ایرانی در آستانه اشرفیه و نسل‌کشی خانوادگی که صهیونیست‌ها انجام دادند، سندی از جنایت علیه انسانیت و علم است. ترور 15 نفر از چهره‌های علمی و دانشمندان ایرانی، این واقعیت را در تاریخ ثبت کرد که برای اسرائیل و آمریکا فقط برنامه هسته‌ای ایران و یا ساخت سلاح نظامی توسط جمهوری اسلامی یک تهدید نیست، بلکه هرعامل و فردی که قدمی برای پیشرفت ایران بردارد، تهدید وجودی اسرائیل تلقی می‌شود و در لیست جنایات آن‌ها ثبت می‌شود. 

3- جنایت جنگی تجریش هم علیه نظامیان بود؟ 

تا چند سال بعد از پایان جنگ ایران و اسرائیل، هرزمان رسانه یا چهره‌ای سیاسی ادعا کرد اسرائیل در این تجاوز تنها نظامیان را هدف قرار داد، نمایش لحظه هدف قرار گرفتن میدان تجریش برای اثبات آنکه بنای صهیونیست‌ها بر کشتن ایرانیان و ادامه پروژه نسل‌کشی‌شان این بار در خاک ایران بود، کافی است. اطراف میدان قدس تهران نه منطقه نظامی وجود دارد و نه برخلاف ادعای رسانه فارسی‌زبان، جلسه نظامیان حوالی آن منطقه در حال برگزاری بود. ماشین‌هایی هم که پشت چراغ قرمز ایستاده بودند نظامیانی در لباس مبدل نبودند. مردم عادی بودند و منتظر سبز شدن چراغ قرمز برای رفتن به خانه یا محل‌کارشان. تنها در این یک فقره جنایت 59 نفر مجروح و 12 نفر شهید شدند. همین یک اتفاق و تصویر هولناک پرت شدن ماشین‌ها از موج انفجار برای اثبات آنکه نزاع صهیونیست‌ها با همکاری آمریکایی‌ها اتفاقاً علیه مردم ایران است، کافی است. 

4- حمله رژیم به اوین، احساسات میهن‌پرستانه زندانیان را هم بیدار کرد

در سال 1401 که صهیونیست‌ها با هدف تجزیه ایران، خیابان‌های ایران را ناآرام کردند، وقوع یک حادثه در زندان اوین قرار بود به این بحران اضافه کند و خسارت‌های جبران ناپذیری برای نظام حکمرانی ایران ایجاد کند. اما روز دوم تیرماه صهیونیست‌ها آشکارا زندان اوین را مورد هدف قرار دادند، آن هم درحالی‌که حمله به این زندان رسماً یک جنایت جنگی محسوب می‌شود. نکته عجیب‌تر آنکه بخشی از ساختمان اوین مورد حمله قرار گرفته که محل ملاقات مردم و ساختمان اداری زندان بوده است. آن‌طور که آمار‌ها می‌گویند، نزدیک به 80 نفر در جریان این تجاوز شهید شدند. یکی از عللی که هدف قرار دادن زندان اوین در لیست اهداف صهیونیست‌ها قرار گرفت این بود که صهیونیست‌ها تصور می‌کردند با زدن زندان اوین، شورش و ناآرامی در کشور اتفاق می‌افتد و زندانیان بحران تازه‌ای ایجاد می‌کنند، اما درست برعکس این موضوع در روایتی که یکی از دکتر‌های زندان در شرح حادثه می‌گفت، اتفاق افتاد. بعد از این تجاوز این زندانیان بودند که او را از زیر آوار بیرون آوردند و نجات دادند. درواقع این حمله حتی احساسات میهن‌دوستانه را در زندانیان اوین که شاید دلخورتر از گروه‌های دیگر باشند، زنده کرد. 

5- حمله به بیمارستان‌ها؛ جنایت روتین صهیونیست‌ها

صهیونیست‌ها در حمله به نوار غزه هدف قرار دادن بیمارستان‌ها و مراکز درمانی را با این توجیه که حماس از این مراکز به عنوان سپر و پوشش استفاده می‌کند، انجام می‌دادند. اما دقیقاً همین رفتار و برخورد را صهیونیست‌ها در تجاوز به ایران هم داشتند. حمله به مرکز درمانی بهزیستی در قصر شیرین، هدف قرار دادن ساختمان هلال احمر در جنوب تهران، حمله به بیمارستان کودکان حکیم، حمله به بیمارستان فارابی کرمانشاه، نشان داد دست زدن به جنایت جنگی و زیرپاگذاشتن قوانین انسانی، خلق و خوی صهیونیست‌هاست و آن‌ها عادت دارند تا با روش‌های ناجوانمردانه بجنگند. 

6- کودک‌کشی در ساختمان مسکونی چمران

صهیونیست‌ها 23 خرداد ماه ساختمان مسکونی 15 طبقه را در شهرک شهید چمران هدف قرار دادند. این حمله یکی از فجیع‌ترین جنایت‌های جنگی اسرائیل علیه مردم ایران بود که بیشترین تلفات غیرنظامی و کودکان در این ساختمان به شهادت رسیدند. در این حمله بیشتر از 60 نفر به شهادت رسیدند که دست‌کم 20 نفر از آن‌ها کودکان و نوزادان بودند. 

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.