وقتی جنگ به تهران رسید، عمق استراتژیک دیگر یک اصطلاح در بیانیههای نظامی نبود؛ واقعیت روزمره شد. اینبار بمبها نه در دیرالزور و قنیطره که در تهران و دهها شهر دیگر منفجر شدند. «ما وقتی سوریه را از دست دادیم، مجبور شدیم در تهران با اسرائیل بجنگیم. این جنگ ثابت کرد که نگاه آیتالله خامنهای مبنی بر جنگیدن با اسرائیل در مرزهای خودش چقدر درست بود.» این جمله، بخشی از اظهارات ماشاءالله شمسالواعظین، روزنامهنگار اصلاحطلب، در گفتوگوی اخیرش است؛ جملهای که به شکلی تلخ، سیاستهای سالهای گذشته را تأیید میکند. سیاستهایی که از سوی جریاناتی در داخل کشور مورد تخطئه قرار میگرفت.
حمله مستقیم اسرائیل به مناطق مسکونی و زیرساختهای هستهای و امنیتی کشور بسیاری از ادعاهای رسانههای فارسیزبان را عملاً بیاعتبار کرده است. با این حال، کمکاری نهادهای رسمی و چهرههای سیاسی در تبیین درست و مستند سیاستهای منطقهای کشور، باعث شد روایت غالب، نه از جانب کارشناسان داخلی که توسط رسانههای فاندبگیر شکل بگیرد. اگر آن روایتها زودتر و بهدرستی منتشر میشد، شاید افکار عمومی آمادگی بیشتری برای مواجهه با تحولات امروز داشت و فراتر از آن، شاید مسیر برای دفاع برون مرزی هموارتر میشد و امروز شاهد تعرض به خاک کشورمان نبودیم.
مستشاران در منطقه چه کردند؟
سرمایهگذاری ایران در منطقه و حضور مستشاری با وجود هزینههای انسانی و مالی دستاوردهای استراتژیک مهمی برای امنیت ملی و منطقهای به همراه داشت. این حضور که با برخی شبهات و انتقادات همراه بود در واقع منجر به تقویت بنیههای امنیتی و افزایش قدرت منطقهای ایران شد. ایران توانست با حمایت از دولت سوریه و حزبالله لبنان محور مقاومت را تقویت کند.
از سوی دیگر حضور مستشاری ایران در منطقه، تجربیات نظامی و اطلاعاتی کاربردیای را برای نیروهای ایرانی به همراه داشت. این تجربیات در مواجهه با جنگها، مقابله با گروههای تروریستی و توسعه تاکتیکهای نوین جنگی، نقشی حیاتی برای تقویت توان دفاعی کشور ایفا کرده است. این دانش و تجربه عملی، امروز در دفاع از مرزهای ایران و مقابله با هرگونه تهدید احتمالی، یک سرمایه گرانبها محسوب میشود. ایران همچنین نشان داد که توانایی تأثیرگذاری بر بحرانهای منطقهای را دارد و نقشی تعیینکننده در معادلات قدرت ایفا میکند. این مسئله، پیام روشنی برای دشمنان ایران در منطقه بود که نمیتوانند بدون در نظر گرفتن نقش ایران، به اهداف خود دست یابند. این نفوذ، نهتنها در بعد نظامی، بلکه در ابعاد سیاسی و دیپلماتیک نیز بروز یافته و به ایران امکان داد تا در مذاکرات و ترتیبات امنیتی منطقهای، حضوری فعال و تأثیرگذار داشته باشد.
حضور در سوریه، به ایران این امکان را داد تا عمق استراتژیک خود را گسترش دهد و از امنیت و منافع ملی خود در برابر تهدیدات فرامرزی دفاع کند. به بیان سادهتر، جنگ با تروریستها در خارج از مرزها از ورود آنها به داخل کشور و ایجاد ناامنی جلوگیری کرد. این عمق استراتژیک به ایران این توانایی را داده بود که تهدیدات را در فاصله دورتری از مرزهای خود مدیریت و از تبدیل شدن خاک ایران به میدان نبرد جلوگیری کند.
«نه غزه نه لبنان» علیه ایران
یکی از مهمترین چالشهایی که سیاستهای منطقهای ایران با آن مواجه بوده تبلیغات منفی و هدفمند رسانههای فارسیزبان و خارجی است که هزینههای ایران در منطقه را به عنوان صرف پول ملت برای کشورهای دیگر معرفی کردهاند. شعارهایی نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» که در سال ۱۳۸۸ مطرح شد، نمونه بارزی از این تلاشها برای دوقطبیسازی و القای تقابل بین منافع ملی و حمایت از محور مقاومت بود. این کارزار تبلیغاتی به مردم القا میکرد که حاکمیت به جای حل مشکلات داخلی و دغدغه رفاه مردم، پی مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر است. درحالی که ثابت شد حضور امنیتی ایران در کشورهای منطقه و هزینهکردهایش چقدر میتوانست در تأمین امنیت کشور مؤثر باشد.
در طول بیش از یک دهه، رسانههای وابسته به غرب با انتشار اخبار و تصاویر جعلی، سعی در تخریب وجهه ایران و القای جنایات جنگی در سوریه داشتند. آنها ادعا میکردند که پول ملت ایران در جیب بشار اسد میرود و این رویه را بهانهای برای تحریم ایران میدانستند. با این حال، با گذشت زمان و آشکار شدن ابعاد واقعی جنگ علیه تروریسم و حمله مستقیم رژیمصهیونیستی به ایران حقیقت کاملاً روشن شد.