کمال آخیش، پژوهشگر: در پس هر جنگ، خرابی فقط در ساختمانها و زیرساختها نیست؛ ویرانی اغلب در سطحی عمیقتر و ناپیداتر رخ میدهد؛ روان انسانها، حافظه جمعی، نظام باورها و انسجام اجتماعی. بازسازی در چنین شرایطی، صرفاً یک فرایند مهندسی یا سیاسی نیست؛ بلکه نیازمند ترمیم ذهن، احیای معنا و بازآفرینی پیوندهای روانی و فرهنگی است. در این میان، علومشناختی، روانشناسی اجتماعی و مطالعات حافظه بر یک واقعیت بنیادین تأکید دارند؛ روایتگری، راهی شناختی و اجتماعی برای عبور از بحران و بازیابی احساس معنا و امنیت است، و در دل این روایتگری، صدای زن، جایگاهی بیبدیل دارد.
زن، از موضوع روایت تا سوژه معنا
زن امروز برخلاف تصورهای سنتی، دیگر موضوع روایت نیست؛ او سوژه معناپرداز است، کنشگری که میتواند بحران را روایت کند، معنا ببخشد و حافظهای نو خلق کند. از ملاله یوسفزی در پاکستان تا نادیا مراد در عراق، از هند عامر پزشک فلسطینی تا هزاران زن ایرانی، همگی در بستر جنگ و رنج، صدای خود را بازیافتهاند. صدایی که صرفاً برای سوگواری نیست، بلکه برای معنابخشی، روایت حقیقت، و بنیانگذاری یک حافظه مقاوم است. در تاریخ مذهبی ما، الگویی روشن از این سوژگی زنانه دیده میشود. حضرت زینب(س)؛ نه فقط بازمانده کربلا، بلکه راوی آن شد. روایتی که احیاگر بود. یک بازآفرینی بود. بنایی نو برای تداوم گفتمان امام حسین(ع). در زبان علومشناختی، حضرت زینب را میتوان مصداق کامل یک بازمانده معناپرداز دانست؛ زنی که با بهزبانآوردن فاجعه، نهفقط آن را روایت، بلکه آن را در حافظه جمعی حک کرد.
روایتگری زنانه؛ ضرورتی شناختی
در علوم اعصاب و روانشناسی شناختی، شواهد متعددی بر قدرت عاطفی و حافظهای زنان وجود دارد. تحقیقات نشان دادهاند زنان دارای حافظه رویدادی و هیجانی قویتری نسبت به مرداناند، بهویژه در به یادآوری جزئیات عاطفی رویدادهای دردناک. ساختار مغز آنان- از جمله فعالیت بیشتر آمیگدال و نواحی مرتبط با زبان- سبب میشود روایتگری عاطفی، یکی از ظرفیتهای شناختی طبیعی در زنان تلقی شود.1
در نظریه بازسازی روایی (Narrative Reconstruction) آمده عبور از آسیب روانی، نیازمند بازآفرینی منسجم تجربه در قالب داستانی معنادار است.2 زنان، بهویژه در جایگاه مادران، همسران یا دختران شهدا، این بازآفرینی را نهفقط برای خود، بلکه برای جامعه نیز انجام میدهند. آنها روایت فقدان را از سطح سوگ فردی فراتر میبرند و آن را به چهارچوب معنایی برای ملت بدل میسازند. از دیگر ویژگیهای مهم روایت زنانه، درهمتنیدگی تجربه فردی با حافظه جمعی است.
برخلاف روایتهای رسمی که اغلب انتزاعی و ساختاریاند، روایتهای زنان در دل تجربه زیسته، روابط خانوادگی و جزئیات روزمره شکل میگیرد؛ این همان چیزی است که نظریه حافظه اجتماعی بر آن تأکید دارد (انتقال معنادار خاطره از طریق تجربه ملموس). زنان در عمل، نگهبانان حافظه ملی هستند. آنها روایتهای شفاهی، خاطرات، نامهها، عکسها و واژهها را نگه میدارند، منتقل میکنند و از نسلی به نسل دیگر معنا میبخشند. این فرایند در روانشناسی با عنوان تنظیم شناختی میان نسلی (Intergenerational Cognitive Regulation) شناخته میشود3 و نقش مهمی در ساختن هویت پایدار ایفا میکند.
حضرت زینب(س) و سه الگوی روایتگری زنانه
الگوبرداری از حضرت زینب(س) در بازسازی قطع یا پساجنگ، میتواند در سه مسیر کلیدی رسانهای و اجتماعی، راهگشا باشد:
1- زن، راوی حقیقت انسانی جنگ
2- در برابر زبان رسمی و نظامی جنگ، روایت زنانه زمینهساز همدلی، تجربهپذیری و التیام روانی است.
3- زن، مرجع آرامسازی روان جمعی
4- روایتهای زنانه اگر در بستر هنرمندانه رسانهای - پادکست، مستند، داستان کوتاه، یا روایت دیجیتال - پردازش شوند، میتوانند سوگ ملی را به حافظه مقاوم بدل کنند.
5- زن، کنشگر حافظهسازی ملی
6- همانگونه که حضرت زینب(س) با بازگویی کربلا صاحب گفتمان شد، زنان امروز نیز میتوانند با روایت تجربههای شخصی و خانوادگی از جنگ، نقش فعالی در شکلدادن به هویت جمعی آینده ایفا کنند.
ضرورت طراحی کمپینهای زنمحور رسانهای
اگر زن را بهمثابه راوی بحران بپذیریم، آنگاه باید سازوکارهای شنیدهشدن صدای او را نیز فراهم کنیم. تجلیل از نقش زن کافی نیست؛ باید زیرساخت شنیدهشدن روایت او را ساخت. این زیرساخت میتواند در قالب:
- رسانه مستقل یا زیرمجموعهای برای روایت زنان در رسانههای ملی
- پلتفرم دیجیتال چندرسانهای برای مستندسازی و بازنشر خاطرات و روایتهای زنان (با امکان ترجمه بینالمللی)
- تأسیس NGO یا راهاندازی پویشهایی برای معناپردازی زنانه در حافظه پساجنگ
صورت بگیرد.
سخن پایانی: زن، حقیقت و آینده
در جهانی که رسانهها بر سر تملک حقیقت میجنگند، زن صدایی است برای حقیقتی انسانیتر، چندصداتر و شفابخشتر. طراحی برنامهها و کمپینهایی با محوریت زن، بخشی از راهبرد شناختی در بازسازی روان ملی پس از جنگ است؛ همانطور که حضرت زینب با واژهها، کربلا را زنده نگه داشت، زن امروز ایران نیز میتواند با روایت، سرزمین را از نو معنا کند.
منابع علمی:
1- Cahill, L. (2006). Why sex matters for neuroscience. Nature Reviews Neuroscience, 7(6), 477–484.
2- Neimeyer, R. A. (2001). Meaning reconstruction & the experience of loss. APA press.
3- Fivush, R. , & Merrill, N. (2016). Intergenerational narratives and the development of identity. In Oxford Handbook of Identity Development.