کد خبر: 210346

عباس سلیمی‌نمین در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

«مرگ بر آمریکا» اعتراض ما به سلطه آمریکاست

ملت‌ها یا باید تسلیم اراده قدرت‌های سلطه‌گر باشند یا اگر نمی‌توانند، در برابر سلطه‌گری آن‌ها مقابله‌به‌مثل کنند و باید ابراز تنفر نمایند. اگر این کار را انجام ندهند، شأن و منزلت آن‌ها به‌شدت لگدمال می‌شود، حتی نزد وجدان خودشان.

«مرگ بر آمریکا» شاید در نگاه اول صرفاً یک قالب شعاری برای اعلام انزجار ایرانیان از آمریکا به نظر برسد، اما ریشه‌ای تاریخی در نگاه سیاسی ملت ایران دارد. نقطه شروع این اعلام انزجار، دخالت آشکار آمریکایی‌ها در نظام سیاسی ایران و شکل‌دادن کودتا علیه دولت قانونی مصدق بود.

همان زمان بود که ایرانی‌ها خشم آشکاری را از سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا نشان دادند. از آن زمان تاکنون، ایرانی‌ها بارها این موضوع را بیان کرده‌اند که مبنای این شعار، مخالفت با ساختار سیاسی آمریکا و رفتارهای استعماری مقامات آن با کشورهاست. در حقیقت، «مرگ بر آمریکا» یکی از مؤلفه‌های اصلی و بنیادین گفتمان انقلاب اسلامی ایران، یعنی مقابله با متجاوز، را پوشش می‌دهد. در گفت‌وگو با «عباس سلیمی‌نمین» تاریخ‌پژوه و کارشناس مسائل سیاسی، به بررسی این موضوع پرداختیم که مرگ بر آمریکا چه معنایی دارد و چرا ایرانی‌ها بر این شعار اصرار دارند.

۲۸ مرداد؛ نقطه شروع تنفر ملت ایران از ساختار سیاسی آمریکا

بعد از کودتای ۲۸ مرداد بود که ایرانی‌ها برای اولین‌بار «مرگ بر آمریکا» را فریاد زدند. عباس سلیمی‌نمین، نقطه شروع سردادن شعار «مرگ بر آمریکا» را همین زمان و در واکنش به سلطه‌گری آمریکایی‌ها دانست و گفت: «بعد از نقض حاکمیت ملت ایران با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به رهبری آمریکا و انگلیس، ملت ایران تنفر خودش را از این اتفاق، یعنی نقض حاکمیت، با شعار مرگ بر آمریکا نشان داد. مرگ بر آمریکا، یعنی مرگ بر ساختار سیاسی‌ای که تجاوزگر و تعدی‌گر به سایر ملت‌هاست.

ملت‌ها یا باید تسلیم اراده قدرت‌های سلطه‌گر باشند یا اگر نمی‌توانند، در برابر سلطه‌گری آن‌ها مقابله‌به‌مثل کنند و باید ابراز تنفر نمایند. اگر این کار را انجام ندهند، شأن و منزلت آن‌ها به‌شدت لگدمال می‌شود، حتی نزد وجدان خودشان. مثل این است که کسی وارد منزل شما شود، به اموال، نوامیس و ثروت خانه شما تعدی کند، اما شما به اندازه او چاقو و سلاح نداشته باشید و نتوانید مقابله کنید. حتی اگر او را نفرین نکنید، دیگر پذیرش سلطه‌گری برای شما عادی و برای متجاوز مشوق خواهد بود.

وقتی هیچ واکنشی نشان ندهید، چه سرنوشتی برای شما رقم می‌خورد؟ آن‌که نظارت می‌کند، می‌گوید حداقل یک فریادی بزنید. به‌عنوان یک انسان که برای خودتان اعتبار و شخصیتی قائل هستید، واکنشی نشان دهید و بگویید با این کار و تجاوز مخالفم. برفرض که تجهیزات و امکانات ندارم، اما حداقل مخالفت خود را ابراز می‌کنم. می‌گوییم که این حق من نیست که به حقوقم تجاوز شود و این یک کار ضد انسانی است.»

مرگ بر آمریکا؛ اعتراضی به یک حرکت تجاوزگرانه توسط ساختار سیاسی آمریکا

سلیمی‌نمین در توضیح معنا و ماهیت سیاسی شعار «مرگ بر آمریکا» توضیح داد: «مرگ بر آمریکا، یک اعتراض نسبت به یک حرکت تجاوزگرانه توسط یک ساختار سیاسی است و مردم موضوعیت ندارند؛ ساختار سیاسی اراده‌ای کرده است. می‌بینید امروز هم ملت آمریکا درباره این کودتا کتاب‌های زیادی نوشته‌اند و گفته‌اند که ما اشتباه کردیم و نباید در ایران کودتا می‌کردیم، یا مخالفت مردم آمریکا با آنچه در ویتنام اتفاق افتاد و آنچه امروز علیه ایران انجام می‌شود. می‌بینید که در آمریکا تظاهراتی علیه این اقدامات برگزار می‌شود و در واقع مردم آمریکا مخالف آن هستند.

طبیعی است که ما باید در مقابل ساختار سیاسی آمریکا، اعتراضی داشته باشیم. البته اگر زمانی بتوانیم قدرت بازدارندگی خود را فراتر ببریم، قطعاً باید این کار را انجام دهیم. وظیفه ما این است که در قبال تجاوز ایستادگی کنیم، حتی اگر جان خود را در این مسیر دادیم، شهید محسوب می‌شویم. جالب است بدانید، اگر کسی از خانه و کاشانه‌اش در برابر تجاوز دفاع کند و جان خود را از دست بدهد، شهید محسوب می‌شود. دیگر در دفاع از وطن، به‌طریق اولی شهید محسوب می‌شود. زمانی هست که ملت‌ها می‌گویند ما توانایی دفاع نداریم؛ حداقل باید واکنش نشان دهند و به‌گونه‌ای عمل نکنند که متجاوز احساس کند شما اعتراضی به تجاوز صورت‌گرفته ندارید.

این برای ملت ما شرم‌آور بود که حتی در این حد هم اعتراض نکنیم. در سال‌های بعد از کودتا، ملت ما شب‌نامه منتشر می‌کرد و در اعتراض به کودتای آمریکایی‌ها، شعار مرگ بر آمریکا سر می‌داد. ما به‌تدریج در کنار این شعار دادن‌ها، قدرت پیدا کردیم و حالا نه‌تنها اجازه نمی‌دهیم آمریکایی‌ها کودتایی انجام دهند، چون قدرت ملی را تقویت کرده‌ایم. اکنون در مسیر ورود به گام‌های بعدی قرار داریم و در مرحله بعدی، با وجود حمله آمریکایی‌ها، ما به لحاظ نظامی واکنش نشان می‌دهیم. در ابتدا اعتراض می‌کردیم و شعار می‌دادیم، در مرحله بعدی یک گام جلوتر رفتیم. در مرحله جدید، تقویت بنیان‌های قدرت به‌گونه‌ای بوده که امکان کودتا در ایران را کاملاً مسدود کرده‌ایم.

قدرت ما به‌گونه‌ای است که حتی نگذاشتیم در کشورهای همسایه، مثل عراق، کودتا انجام شود؛ یعنی یک فرد نظامی را به‌عنوان فرماندار در عراق تعیین کنند. طرح آمریکایی‌ها این بود که کودتای نظامی انجام دهند و یک فرد نظامی را منصوب کنند؛ ما اجازه ندادیم. اگر شعار مرگ بر آمریکا را نداشتیم، این مراحل را طی نمی‌کردیم و برای‌مان پذیرش سلطه عادی می‌شد، مثل خیلی از هندی‌هایی که فقر را پذیرفتند، سلطه را پذیرفتند. آنچه ما طی کردیم، نشان از صحت موضع‌گیری‌مان در ارتباط با ساختار سیاسی آمریکا دارد. ما شعار دادیم، به این معنا که هرگز زیر بار این زورگویی نمی‌رویم. در تداوم، خود را مجهز کردیم که نگذاریم بر ما سلطه‌گری صورت گیرد.»

مرگ بر آمریکا؛ شروعی برای پذیرش عدم سلطه

شعار «مرگ بر آمریکا» ایستادن بر سر اصل پذیرش‌ندادن سلطه است. سلیمی‌نمین در توضیح این موضوع گفت: «مرگ بر آمریکا، اعلام عدم پذیرش سلطه است. وقتی مرگ بر آمریکا می‌گویید، یعنی آنچه ساختار سیاسی آمریکا علیه ما انجام داده را به رسمیت نمی‌شناسیم، قبول نمی‌کنیم، و خواهان نابودی این ساختار سیاسی ناعادلانه هستیم. این هم احساسی را به خودمان منتقل می‌کند، هم پیامی به متجاوز می‌دهد. خودمان به این باور می‌رسیم که شأن‌مان این نیست که زیر سلطه باشیم و باید درصدد محو سلطه‌گری باشیم، و هم به متجاوز یادآور می‌شود که این ملت، سلطه را نپذیرفته و در حد شعار، آن را نفی می‌کند. طبیعی است ملتی که در حد شعار سلطه را نفی کرده، اگر خود را قدرتمند کند، یک مرحله بالاتر می‌رود.

اما اگر سلطه را پذیرفت، در همان حد باقی می‌ماند. اگر شعار مرگ بر آمریکا نمی‌داد، در حد سلطه‌پذیری متوقف می‌شد و این یعنی از پذیرش سلطه رضایت دارد و چون سلطه قدرت دارد، آن را می‌پذیرد. این در شأن یک ملت مسلمان نیست. آزادگی‌ای که حسین بن علی به ما آموخته چنین نیست؛ می‌گوید اگر توانت کمتر از دشمن باشد، باید ایستادگی کنی، ولو اینکه جانت را از دست بدهی. این همان روندی است که ما در انقلاب اسلامی پی گرفتیم.»

اسرائیل فرزند نامشروع آمریکاست اما آمریکا اسرائیل نیست

سلیمی‌نمین در ادامه به سیاست‌های آمریکا و اسرائیل و اشتراک و عدم اشتراک آن‌ها درباره ایران هم اشاره کرد و گفت: «اینکه بعد از ۱۱ روز آمریکا وارد میدان شد، به این معناست که اختلاف و تفاوت در برخی سیاست‌ها وجود دارد. تحلیل درازمدت ما این است که می‌توانیم از طریق افکار عمومی، ملت آمریکا را وادار کنیم که فاصله خود را با صهیونیست‌ها شفاف و آشکار کند. آیا اسرائیل همان آمریکاست؟ نه. اما قطعاً، اسرائیل پایگاهی است که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای آن میلیاردها خرج کرده‌اند.

علی‌القاعده، این موضوع یک چسبندگی ایجاد می‌کند، اما اگر همین منافع با افکار عمومی به‌طور کامل به خطر بیفتد، می‌تواند موجب زیادشدن فاصله بین آمریکا و اسرائیل شود. نه می‌توان گفت که اسرائیل یعنی همان آمریکا، نه می‌توان گفت که آمریکایی‌ها به‌راحتی اسرائیل را از دست می‌دهند یا نسبت به سرنوشت اسرائیل بی‌تفاوت می‌شوند. این فقط در یک حالت رخ می‌دهد: آن‌ هم وقتی است که سقوط دولت خودشان را در صورت تداوم ارتباط با اسرائیل، در پیش روی خود ببینند.

در این حالت، اسرائیل را رها می‌کنند؛ مثل میمونی که وقتی او را در ظرفی قرار دهید و زیر ظرف را داغ کنید، ابتدا سعی می‌کند بچه‌اش را در دست بگیرد، بعد او را روی سر می‌گذارد، اما در نهایت، وقتی می‌بیند که دارد می‌سوزد، بچه‌اش را روی ظرف می‌گذارد و خودش روی بچه‌اش می‌ایستد. امروز اسرائیل، فرزند نامشروع نظام سرمایه‌داری است و سود زیادی از این پایگاه نصیب آن‌ها می‌شود، اما زمانی که این سود به حداقل و زیان به حداکثر فاجعه‌آمیز برسد، باز هم این رفتار را نخواهند داشت.

ما تجربه آفریقای جنوبی را داریم. آفریقای جنوبی، همه‌اش سرمایه‌گذاری آمریکا، انگلیس و فرانسه بود و پایگاه نظام سرمایه‌داری محسوب می‌شد. چه زمانی آفریقای جنوبی را به‌صورت مرحله‌ای رها کردند؟ زمانی که دیدند همه افکار عمومی جهان علیه آن‌ها شده و وجهه‌شان نابود شده و اعتباری برایشان باقی نمانده است. در این نقطه، مجبور شدند آفریقای جنوبی را کاملاً رها کنند. همین راه، مسیر نابودی اسرائیل است: آگاه‌کردن افکار عمومی جهان از فتنه‌گری‌های صهیونیست‌ها.»