در خلال وقوع جنگ نظامی، آنچه تا حدودی میتواند سرنوشت جنگ برای آیندگان را بازگو کند، روایت است. یعنی ما در کنار جنگ نظامی، جنگ روایتها را داریم و روایتی دست برتر را در تاریخ خواهد داشت که سرعت و دقت بهتر و بیشتری در انتقال تاریخ جنگ داشته باشد.
بخشی از بازگو کردن روایت تاریخی جنگ به عهده ارگانها و سیستمهای جاری دولتی است. یعنی در کنار رسانهها، ارگانی مانند آموزشوپرورش وظیفه دارد که با گرفتن آرایش جنگی به خود، روایت جنگ تحمیلی12 روزه را برای دانشآموزان و جامعه هدف خود بازگو کند. به جز بازگو کردن روایت، همچنین وظیفه دارد که آن روایت را خارج از کلیشههای مرسوم در کتابهای درسی ماندگار کند تا نسل جدید بداند در خلال این جنگ تحمیلی12 روزه چه بر کشور و مردمان آن گذشت.
حامد مهربانی، پژوهشگر حوزه ارتباطات، آموزش و مدرس دانشگاه است. «فرهیختگان» در گفتوگوی پیش رو با حامد مهربانی در رابطه با آرایش جنگی آموزشوپرورش و چگونگی روایت جنگ تحمیلی12 روزه در محتوای آموزشی و علاوه بر آن خارج از کتب درسی سوالاتی را مطرح کرده است.
آموزشوپرورش چطور میتواند در سیستمش آرایش جنگی بگیرد؟
اولین قدم، فهم دقیق شرایط است. تا زمانی که نفهمیم در وضعیت جنگی قرار داریم، ساختار و کارکرد آموزشوپرورش هم به سمت آرایش متناسب با این شرایط نخواهد رفت. فهمیدنِ «در جنگ بودن» جهت حرکت را مشخص میکند. درست مثل کسی که ناگهان در بخش عمیق استخر میافتد، صرفنظر از اینکه شنا بلد است یا نه، تمام تلاشش را برای نجات از غرق شدن میکند. حالا اگر بفهمد این اتفاق قرار است تکرار شود، قطعاً شنا یاد میگیرد یا ابزار نجات میسازد. این مثال شاید طنزآمیز و مسخره به نظر برسد، اما دقیقاً وضعیتی است که پاسخ سؤال شما در آن است.
تا پیش از این، متقاعد کردن مردم و متولیان آموزش به این که در حال جنگیم، کار سختی بود. اما امروز دیگر تردیدی وجود ندارد. وقتی پهپاد و موشک و جنگنده را از نزدیک دیدیم، وقتی ابعاد جنایت و بیرحمی دشمنانمان را با گوشت و پوست لمس کردیم، دیگر نیازی به اقناع نیست. امروز باید همه متصدیان تعلیم و تربیت - از سیاستگذاران و مدیران گرفته تا معلمان و حتی والدین - این شرایط را باور کنند و بر اساس آن عمل کنند. این فهمیدن درست شرایط، مستقل از اینکه جزئیات اقدامات و برنامههای ما چیست، جهت کلی طراحی و آرایش ما را درست میکند.
در مرحله بعد، باید به ساختار آموزشوپرورش شکل عملیاتی داد. بروکراسی مرسوم بین نهادها و سازمانها، در بسیاری موارد جلوی تصمیمهای جهادی و فوری را میگیرد. خوبی این زمان این است که ما در کشور، تجربه ۸ سال دفاع مقدس و حتی پاندمی کرونا را داریم و توانایی شکلدهی به ساختارهای عملیاتی را کسب کردیم. با اتکا به همان تجربهها، پیشنهاد من این است که نهادی مشابه یک قرارگاه با حضور نهادهای مؤثر تشکیل شود؛ نهادی که فراتر از وزارت آموزشوپرورش باشد و از ظرفیت نهادهایی مانند صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بسیج، هلالاحمر و دیگر مجموعهها بهره ببرد، بتواند تصمیمگیری کند و همه نهادها و سازمانها از این تصمیم حمایت و تبعیت کنند. مثل همان دوران کرونا که ریاست و فرماندهی این ستاد با وزارت بهداشت بود و همه نهادهای دیگر مطیع آن دستورات بودند.
چطور باید در کتابهای درسیمان جنگ 12 روزه را روایت کنیم؟
حتما که باید این جنگ را مستند، دقیق و بیاغراق ثبت کنیم. ولی مهمتر از خود واقعه، پیام و باور پشت آن است که باید منتقل شود. رمز موفقیت ما در همه سالهای پس از انقلاب، اتکا به قدرت ایمان و توکل به خداوند بوده است. این نیروی معنوی باید در محتوای آموزشی ما پررنگتر شود.
اگر به شیوه پیامبران نگاه کنیم، آنها با مردم چه میکردند؟ قرآن کریم بارها میگوید که پیامبران میگفتند: «مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ» (غیر از خدا هیچ معبودی ندارید). این پیام اصلی تعلیم و تربیت دینی ما بوده است. اگر دانشآموز ما بداند که قدرت حقیقی در این جهان از آنِ خداست، آرزوها، ریاستها و مظاهر دنیا دیگر برایش معبود نمیشوند.
وظیفه معلم در این فضا مثل دادن تنفس مصنوعی به کسی است که در حال خفگی است. اگر جان داشته باشد، با اولین تلنگر بیدار میشود و پرواز میکند. ما باید به دانشآموزان کمک کنیم تا این حقیقت را خودشان کشف کنند. وقتی این باور به وجود آمد، دیگر به مقایسه تعداد موشکها و جنگندههایمان با دشمن نمیافتد و متوجه است که پیروزی نهایی با مؤمنان است. همین باور در میان دانشمندان دفاعی و فرماندهان نظامی ما منجر به طراحی و اجرای عملیات فاتحانه و موفقیتآمیز میشود.
در روایت جنگ 12 روزه برای دانشآموزان باید چه نکاتی رعایت شود؟ با توجه به رده سنی مختلف دانشآموزان چطور باید روایت کرد؟ مسئله تعریف دفاع و تفاوت آن با جنگ را حتی چطور میشود برای دانشآموز تشریح داد. ما در تعریف روایتها در کتب درسی کمی در زمان قبل متوقف شدیم و کتب درسی ما بهروز نیستند. به نظر شما آموزشوپرورش همچنان در روایت عقب میافتد یا سال جدید ما روایت رسمی برای دانش آموزان خواهیم داشت؟
باید از سطحینگری و تحریک احساسات صرف پرهیز کرد. نوجوان امروز، ذهن تحلیلی دارد و دنبال حقیقت است. ما باید تصویر واقعی از جنگ ارائه بدهیم؛ با شجاعت، با استدلال و با اتکا به منابع دقیق.
در کنار روایت درست، باید آموزشهای جانبی هم داده شود. مثلاً آموزش سواد رسانهای برای تحلیل اخبار و شایعات، آموزشهای روانشناختی برای مدیریت ترس و اضطراب و حتی آموزشهای امدادی برای آمادگی عملی در شرایط بحران. همه اینها شخصیت نوجوان را مقاوم و فعال بار میآورد. او فقط نباید ناظر اتفاقات باشد. باید بداند چگونه میتواند کنشگر باشد، حتی در سطح خانواده و محله خودش.
روایت جنگ ۱۲ روزه نباید صرفاً به بازگویی یک حادثه نظامی یا گزارشی خبری محدود شود. این اتفاق، یک تجربه ملی و حماسی است که میتواند بستری آموزشی و تربیتی برای نسل جدید باشد؛ اما برای اثرگذاری واقعی آن چند نکته کلیدی باید رعایت شود.
نخست، تناسب روایت با رده سنی دانشآموزان اهمیت دارد. روایت برای کودک دبستانی باید در قالب داستانهایی از شجاعت، فداکاری و «محافظت از خانه» بیان شود؛ بدون ورود به تصاویر خشونتبار یا تحلیلهای پیچیده. در این مرحله مهمترین هدف ایجاد حس تعلق به وطن و درونیسازی مفهوم «یکی بودن برای محافظت از خانه» است.
در دوره متوسطه اول، نوجوان با مفهوم دشمن، دفاع و قهرمانی ارتباط بیشتری برقرار میکند. اینجا، باید از کلیشهسازی پرهیز کرد و قهرمانهایی را معرفی کرد که او بتواند با آنها احساس نزدیکی کند. دختران نوجوان، دانشآموزان، معلمان و خانوادهها در این ایام ظرفیت بالایی برای این ارتباط دارند.
در متوسطه دوم، دانشآموزان دیگر فقط مخاطب نیستند، بلکه خودشان بخشی از روایتند. آنها در بستر هوش مصنوعی، فضای سایبری و جریانهای اطلاعاتی زیست میکنند. بسیاری از آنان تحلیلها را میخوانند و حتی مشارکتهایی در فضای سایبری یا رسانهای دارند. شنیدهام حتی برخی فعالیتهای مقابله با هکهای دشمن در جنگ ۱۲ روزه توسط دهه هشتادیهایمان صورت گرفته. این یعنی نسل امروز فقط نیاز به اطلاعات ندارد؛ او نیاز به راهی برای درست اندیشیدن، درست تحلیل کردن و استفاده صحیح از دانشش دارد. روایت باید بتواند این قوه تشخیص را در او تقویت کند.
نکته مهم دیگر تبیین تفاوت میان جنگ و دفاع است. دانشآموز باید بفهمد که ما آغازگر نبودهایم، اما مدافع هستیم. دفاع فقط در میدان نظامی نیست؛ هر کسی که با قلم، دوربین، مهارت فنی یا حتی گفتوگو با دوستانش حقیقت را روشن میکند، در حال دفاع است. این درک او را از یک تماشاچی منفعل به یک کنشگر فعال تبدیل میکند.
از سوی دیگر اهمیت وطن، همبستگی ملی و مقابله با چنددستگی باید در روایتها برجسته شود. نوجوانان باید حس کنند که این کشور، خانه مشترک همه ماست. ما گرچه ممکن است تفاوتهایی در سلیقه، سبک زندگی یا حتی نگاه سیاسی داشته باشیم، اما در اصل دفاع از خاک، مردم و استقلالمان یکی هستیم. روایت جنگ ۱۲ روزه باید نشان دهد که وقتی دشمن آمده، همه در کنار هم ایستادهاند. همین یکیشدن رمز پیروزی ما بوده است. اگر نوجوان این وحدت را حس کند برایش وطندوستی فقط یک شعار نیست، بلکه بخشی از هویت او میشود.
در کنار همه اینها، باید روایت را از قالب سنتی و یکسویه کتاب درسی خارج کرد. ابزارهای چندرسانهای مثل مستند، پادکست، گفتوگو با قهرمانان زنده این میدان و حتی بازیهای دیجیتال باید در کنار کتاب قرار بگیرند. روایت باید زنده باشد نه صرفاً گزارشی مکتوب.
در نهایت، آموزشوپرورش نباید عقبتر از دانشآموز حرکت کند. اگر سال تحصیلی جدید روایت رسمی، روشن و روزآمدی از جنگ ۱۲ روزه برای مدارس ارائه نکند، روایتهای ناقص، بیپایه یا مغرضانه از بیرون جای آن را پر خواهند کرد. این فرصت یک میدان جدی برای تبیین و آگاهیبخشی است؛ اگر آن را درست بفهمیم و با زبان نسل جدید بیانش کنیم.
متن کامل گفتوگوی زینب مرزوقی، خبرنگار گروه جهانشهر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید