رژیم صهیونی در حین جنگ با ایران به دلیل ضربات سنگین موشکی و پهپادی ایران، خواهان ورود نظامی آمریکا به معرکه شد ولی این حضور هم نتیجهای نداد و ضربات شدیدتر شد تا آمریکا و رژیم، از طریق واسطهها درخواست آتشبس بدهند. این جنگ در کمتر از 12 روز، آثار ناکامی صهیونیستها را آشکار کرد و نشان داد درحالیکه هنوز ایران مراحل نهایی ضربات خود را به صهیونیستها نزده، آنها تابآوریشان را از دست دادند.
این درحالی بود که مقامات صهیونیست در رسانهها ادعا میکردند بر آسمان ایران مسلط بوده و به راحتی میتوانند دست به بمباران بزنند. سؤال اینجاست که اگر صهیونیستها به چنین وضعیت مطلوبی رسیده و میتوانستند روند آسیب زدن به ایران را ادامه دهند، چرا درخواست آتشبس را مطرح کردند؟ آنچه روند مطلوب صهیونیستها را قطع کرد، ناتوانی در مهار توان هجومی ایران بود آن هم درحالیکه اصل حملات بر این مهار متمرکز بود.
اقدامات برای جلوگیری از حملات موشکی
رژیم صهیونی برای جلوگیری از انجام حملات انتقامجویانه ایران اقدامات چندگانهای را اجرایی کرد که لازمه آن ایجاد تسلط هوایی و نفوذ روی زمین بود.
۱. بمباران پایگاههای موشکی
با توجه به عمق و ساختار پایگاههای موشکی زیرزمینی، انهدام آنها غیرممکن اما غیرعملیاتی ساختن آنها طی درگیریهای چند هفتهای، امکانپذیر بود. نیروی هوایی رژیم با بمباران دهانههای ورودی و خروجی برخی از پایگاههای موشکی، به ویژه پایگاههای پیشرو در غرب کشور، تلاش کرد از پرتاب انبوه موشکهای بالستیک تاکتیکی به سمت اراضی اشغالی جلوگیری کند.
۲. هدف قراردادن لانچرها
در طول جنگ تلاش شد لانچرهای متحرک حامل موشکها در هنگام خروج از شهرهای موشکی و استقرار برای پرتاب موشک به سمت فلسطین اشغالی توسط تیمهای زمینی، پهپادها و جنگندهها هدف قرار گیرند. تأمین امنیت پایگاهها در برابر تیمهای زمینی و پهپادها، باعث شد بار چنین حملاتی صرفاً روی جنگندهها قرارگیرد.
۳. حمله به زنجیره تولید
حمله به زنجیره تولید موشکها با این هدف صورت گرفت که ایران با مشکل جایگزینی موشکهای پرتاب شده مواجه شده و برای صرفهجویی جهت استمرار اصل پرتابها، از تعداد شلیکهای روزانه بکاهد. در این خصوص اما مواردی وجود داشت؛ نخست آنکه برای جنگ، موشکها به میزان زیادی تولید و ذخیره شده بودند و ادامه نبردها، در کوتاهمدت وابسته به نرخ تولید نبود. دومین مسئله نیز به پراکندگی و استقرار زنجیرههای تولید بازمیگشت به گونهای که تمام آن تحت اشراف رژیم برای ضربه قرار نداشت.
۴. حمله به تصمیمگیران
جنگ با ترور فرماندهان عالی نظامی ایران آغاز شد و در این میان اکثر فرماندهان عالی نیروی هوافضای سپاه نیز به شهادت رسیدند. این ترورها با دو هدف انجام شدند؛ اول اختلال در تصمیمگیری فوری و دوم تحت فشار قراردادن فرماندهان بعدی با تهدید به ترور تا آنها از تشدید اوضاع خودداری کنند.
۵. کشاندن ایران به حوزههای فرعی
طراحی جنگی رژیم صهیونی، دارای بخشهایی برای منحرف کردن پاسخهای تهاجمی ایران بود. از یکسو صهیونیستها از خاک برخی کشورها برای حمله علیه ایران استفاده کرده و امید داشتند با پاسخ فوری تهران به این کشورها از میزان حملات به فلسطین اشغالی کاسته شود.
۶. تهدید به ورود آمریکا
رژیم صهیونی و دولت ترامپ با پررنگ کردن احتمال ورود آمریکا به عرصه، درصدد بودند تا ایران برای مواجهه با این فضا و ذخیرهسازی موشکها، پرتابهای کمتری به سمت صهیونیستها داشته باشد.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.