در بحبوحه یکی از پیچیدهترین و بیسابقهترین تنشهای نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی، بسیاری از معادلات امنیتی غرب آسیا دستخوش تغییرات بنیادی شدهاند. پاسخ مشروع و متقابل و گسترده ایران به قلب سرزمینهای اشغالی، که با عنوان عملیات «وعده صادق ۳» شناخته میشود، نه تنها یک پاسخ نظامی صرف نبود، بلکه حامل پیامهای راهبردی عمیقی برای بازیگران منطقهای و قدرتهای جهانی هم بود.
در چنین شرایطی، تحلیل دقیق این رخداد از زاویه دید متخصصان و کارشناسان، میتواند ابعاد پنهان و ناپیدای این تحول را روشن سازد. به همین منظور، گفتوگویی داشتهایم با دکتر سمیر سائول، استاد تاریخ و روابط بین الملل دانشگاه مونترال کانادا.
او با نگاهی تحلیلی، به پرسشهایی درباره ماهیت عملیات ایران، کارآمدی سامانههای دفاعی رژیم صهیونیستی، واکنش نهادهای بینالمللی و پیامدهای سیاسی و نظامی این جنگ پرداخته است. در ادامه، متن کامل این گفتوگو را میخوانید؛ گفتوگویی که میتواند به درک روشنتری از فصل تازهای که در امنیت منطقهای رقم خورده، کمک کند.
عملیات «وعده صادق ۳» چطور نشان داد که ایران توانایی انجام حملات دقیق، هدفمند و هماهنگ در عمق سرزمینهای اشغالی را دارد؟
عملیات اخیر ایران کاملاً روشن کرد که جمهوری اسلامی به اطلاعات نظامی، امنیتی و جغرافیایی بسیار دقیق و جزئی از نقاط حیاتی و حساس رژیم صهیونی دسترسی دارد. حملاتی که انجام شد، دقیقاً مناطقی را هدف گرفت که اهمیت استراتژیک و اطلاعاتی بالایی دارند؛ مثل مقر موساد، مرکز اطلاعات نظامی در بئرشبع، موسسه وایزمن و چند مرکز مهم دیگر.
این نوع هدفگیری، بدون تردید نشان میدهد که ایران از قبل نه تنها کاملاً آگاه بوده که ممکن است جنگی آغاز بشود، بلکه برای این سناریو برنامه ریزی نظامی آماده داشته است. به محض اینکه مورد تهاجم قرار گرفت، طرح اجرایی شد. نتیجهاش هم حالا کاملاً ملموس است: ضربههایی دقیق، هماهنگ و چندلایه.
جنگی که رژیم فکر میکرد در عرض چند ساعت با یک حمله غافلگیرکننده تمام میشود، تبدیل شد به یک جنگ فرسایشی که توازن قدرت در آن به ضرر اسرائیل پیش رفت. این تغییر روند، کاملاً نشان میدهد که ایران توانست ضربه اولیه را تحمل کند، سریع بازی را برگرداند و ابتکار عمل را در دست بگیرد. برای همین هم هست که رژیم به شدت دنبال کمک آمریکا بود تا از بحرانی که خودش بهوجود آورده، خلاص شود.
با توجه به سامانههای دفاعی چندلایه رژیم صهیونیستی، نفوذ موشکها و پهپادهای ایران تا چه حد نشان دهنده ناکارآمدی «گنبد آهنین» و سایر سیستمها بود؟
واضح است که کارایی سیستمهای دفاع هوایی رژیم صهیونی، به ویژه گنبد آهنین، بیش از اندازه بزرگنمایی شده بود. حملات ایران نشان داد که این سامانهها نه تنها توانایی مقابله با حجم زیاد حملات را ندارند، بلکه در برابر تاکتیکهای ترکیبی و هوشمند هم بسیار آسیب پذیرند.
طبق ارزیابیهای موجود، حداقل ۵۰ درصد از موشکها و پهپادهای ایرانی از سد این سیستمها عبور کردند، ولی واقعیت این است که احتمالاً این رقم بالاتر هم هست. حملات دقیقتر و هدفمندتری انجام شد که مستقیماً تاسیسات حیاتی را هدف گرفتند.
در واقع، رژیم دچار یک خطای محاسباتی جدی شد؛ خودش را بیش از حد قدرتمند تصور کرده بود و ایران را دستکم گرفته بود. نتیجه این اشتباه، چیزی شد که امروز میبینیم: نفوذ موفق گسترده به عمق خاک سرزمینهای اشغالی، با آسیبهای جدی به مراکز کلیدی.
پاسخ ایران چقدر به تقویت اراده سیاسی و قدرت نظامی تهران در صحنه بینالمللی کمک کرد؟
پاسخی که ایران به حمله رژیم داد، از منظر بینالمللی یک نقطه عطف بود. برای اولینبار بعد از مدتها، کشوری از غرب آسیا در برابر یک حمله مستقیم از طرف رژیم صهیونیستی، بهجای سکوت یا واکنش محدود، با قاطعیت و توانایی فنی بالا پاسخ داد و حتی ابتکار عمل را به دست گرفت.
این اقدام نه فقط قدرت نظامی ایران را به رخ کشید، بلکه اراده سیاسی ایران برای دفاع از حاکمیت خودش را هم نشون داد. خیلی از ناظران بین المللی اذعان دارند که ایران توانست ضربه اول را تاب بیاورد و در همان ساعات ابتدایی، مسیر جنگ را عوض کند. حملهای که قرار بود اسرائیل را به سرعت به اهدافش برساند، به نقطه ضعف آنها تبدیل شد.
در نتیجه، حالا موقعیت ایران در معادلات منطقهای و جهانی مستحکمتر شده و حتی متحدان و مخالفانش دارند در مورد میزان آمادگی و اقتدارش تجدیدنظر میکنند.
چرا اسرائیل سعی دارد آمار واقعی تلفات و خسارات ناشی از حملات ایران را پنهان کند؟
پنهان کاری رسانهای و امنیتی صهیونیستها در این زمینه کاملاً هدفمند است و از ترس پیامدهای داخلی و اجتماعی ناشی میشود. اطلاعات مربوط به تلفات انسانی، خسارات زیرساختی و ضربه به مراکز حساس میتواند موجی از ترس، خشم و اعتراض را بین شهرک نشینان ایجاد کند.
دولت نتانیاهو سعی میکند از بروز هرگونه نشانهای از ضعف یا شکست جلوگیری کند، چون به خوبی میداند که این اتفاقات میتوانند منجر به اعتراضات گسترده، فشارهای سیاسی یا حتی فروپاشی کابینهاش بشوند.
گزارشهایی وجود دارد که دولت نتانیاهو محدودیتهایی برای خروج شهرک نشینان از سرزمینهای اشغالی وضع کرده بود؛ برای اینکه از مهاجرت ناگهانی یا فرار آنها به خارج جلوگیری کند. این اقدامات نشان میدهد که وضعیت از درون شکنندهتر از چیزی است که در ظاهر نشان داده میشود.
چرا نهادهای بینالمللی در برابر حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونی به ایران سکوت کردند؟
این سکوت عمدتاً ناشی از نفوذ سنگین کشورهای غربی بر نهادهای بین المللی است. همان طور که در گذشته هم دیدیم، سازمانهای جهانی معمولاً فقط زمانی موضع گیری جدی انجام میدهند که این موضع با منافع کشورهای غربی همراستا باشد.
در مورد حمله رژیم به ایران، چون ایالات متحده و کشورهای اروپایی در موضع حمایتی از اسرائیل بودند، نهادهای بینالمللی هم وارد عمل نشدند. این رفتار یکبار دیگر نشان داد که استانداردهای دوگانه در روابط بینالملل همچنان وجود دارد. کشوری مثل ایران، اگر واکنشی نشان بدهد، به سرعت متهم به نقض قوانین بینالمللی میشود؛ ولی رژیم صهیونیستی آزادانه اقدام به حمله و ترور میکند و هیچ واکنش جدی نمیبیند.
صهیونیستها ادعا میکنند که غیرنظامیها را هدف قرار نمیدادند، ولی شواهد خلاف این را نشون میدهد. نظر شما در این باره چیه؟
این ادعا بیشتر شبیه یک پوشش است تا یک واقعیت. هدف اصلی رژیم از این جنگها، تاسیسات هستهای یا امنیتی نیست؛ اینها صرفاً بهانه هستند. همانطور که در سال ۲۰۰۳ سلاحهای کشتار جمعی بهانهای شد برای حمله به عراق، امروز هم پرونده هستهای ایران به ابزاری تبدیل شده برای توجیه یک پروژه بزرگتر: تسلط کامل اسرائیل بر منطقه.
رژیم به دنبال بیثباتکردن ایران، تضعیف نهادهای حکومتی، ترساندن مردم و ایجاد آشوب داخلی است؛ تا جایی که نظام جمهوری اسلامی سقوط کند یا دچار فروپاشی عملکردی شود. چیزی شبیه به سرنوشت لیبی، که بعد از دخالت خارجی، به کشوری بدون ثبات و بدون اقتدار مرکزی تبدیل شد.
هدف نهایی این است که ایران استقلالش را از دست بدهد و به یک کشور مطیع و وابسته تبدیل شود. بنابراین مسئله فقط یک اختلاف سیاسی یا هستهای نیست؛ بلکه ماجرا کاملاً ژئوپلیتیک است، با ابعاد امنیتی، اقتصادی و فرهنگی گسترده. اما نکتهی مهم این است که ایران نه تنها تسلیم این فشارها نشده، بلکه با قاطعیت و ابتکار عمل، دارد با این پروژه مقابله میکند. حالا ایران دیگر نه فقط در موضع دفاع نیست، بلکه در جایگاهی قرار دارد که قواعد بازی را تغییر میدهد.
از لحاظ نظامی، ضربههایی کاری وارد کرده؛ از لحاظ دیپلماتیک هم خودش را به عنوان یک بازیگر مستقل و موثر در معادلات جهانی تثبیت کرده است. این نشان میدهد که نقشه دشمن، نه تنها شکست خورده، بلکه حالا ایران دست بالا را در این تقابل دارد.
به گفته دکتر سائول، آنچه در هفتههای اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی رخ داده، نه تنها یک رویداد نظامی بلکه یک نقطه تاریخی در بازتعریف موازنه قدرت در غرب آسیا است. ایران نشان داده که نه تنها از موضع ضعف وارد نمیشود، بلکه با طراحی استراتژیک و ابتکار عمل، میتواند قواعد بازی را تغییر دهد.
تحولات اخیر، بیش از هر چیز نمایانگر ورود به مرحلهای جدید از تقابل قدرتهای منطقهای است؛ مرحلهای که در آن توازن قوا دیگر به نفع طرفهای سنتی نخواهد بود.