کد خبر: 209645

حاصل هزار سال زایش فکری و فرهنگی‌ جامعهٔ ایرانی

مقاومت، صورت سیاسیِ حافظه تاریخی ماست

عاشورا نه یک رویداد محصور در گذشته، بلکه یک الگوی تفسیری زنده است که به ایرانی، در هر بزنگاه تاریخی، میان تسلیم و ایستادگی و میان ذلت و عزت امکان انتخاب می‌دهد و این فرهنگ، مرز نمی‌شناسد.

فاطمه باقری، دانشجوی دانشگاه شریف: در طراحی‌های امنیتی پروژه‌های استعماری، جایی برای فهم «هویت تمدنی» وجود ندارد؛ ملت‌ها در ذهن اتاق‌های فکر آن‌ها یا توده‌هایی منفعل‌اند یا جوامعی خنثی که با ترکیبی از فشار، تطمیع یا تهدید، به عقب‌نشینی وادار می‌شوند. همین خطای شناختی، ریشه‌ی شکست مزمن رژیم صهیونیستی در مواجهه با ملت ایران است. آن‌ها ایران را در قالب الگوهای رایج تحلیل می‌کنند؛ غافل از اینکه آنچه در میدان مقابل‌شان ایستاده، نه یک ساختار صرفاً سیاسی، بلکه یک پیکره‌ی فرهنگی‌ـ‌تمدنی‌ست که ریشه‌های آن در هزار سال روایت، حافظه، هنر، ایمان و معنا فرو رفته است. خطای آن رژیم آن بود که تصور کرد با حمله‌ای محدود می‌تواند معادله را تغییر دهد؛ فارغ از آنکه میدان نبرد، میدان فهم بود و آنان در همان نخستین لحظه، بازی را در زمین معنا باختند.

فرهنگ عاشورا، تراز تاریخی همین میدان معناست. عاشورا نه یک رویداد محصور در گذشته، بلکه یک الگوی تفسیری زنده است که به ایرانی، در هر بزنگاه تاریخی، میان تسلیم و ایستادگی و میان ذلت و عزت امکان انتخاب می‌دهد و این فرهنگ، مرز نمی‌شناسد. در سپاه امام حسین علیه‌السلام، تنها مسلمانان نبودند؛ مسیحیان، سیاه‌پوستان، عرب‌ و غیر عرب و حتی کودکانی که هنوز زبان نگشوده بودند، حضور داشتند. امروز نیز در دل جامعه ایرانی، همان ترکیبِ به‌ظاهر ناهمگون اما باطن‌آگاه در جبهه حق رخ می‌نماید: محجبه و غیرمحجبه، مذهبی و منتقد، جوان و سالخورده، مسلمان و حتی غیرمسلمان در دفاع از وطن و شرافتشان هم‌داستان شده‌اند. آن‌چه این روزها در خیابان‌ها و در تصویر شهدای وطن دیده می‌شود شعور عاشورایی است که حالا از سینه‌ها بیرون آمده و در رفتار سیاسی و اجتماعی مردم جلوه کرده است و طبیعی‌ست که در این بستر، آن‌ها از دیدن چهره‌ای چون سحر امامی شگفت‌زده شوند. حق هم دارند تعجب کنند؛ چون نه تاریخ دارند، نه اسطوره و نه حافظه‌ی معنویِ جمعی هر آن‌چه دارند، ساختگی و جعلی‌ست. آن‌ها حتی حافظه‌ جمعی‌شان نیز با ترس بازتولید می‌شود و نمی‌فهمند چطور می‌شود انسان، در متن زندگی مدرن، باز هم به الگویی نزدیک به ۱۴۰۰ سال پیش وفادار بماند و آن را در میدان نبرد عینیت ببخشد. به همین علت است که وقتی این میدان معنا از کنترل رژیم جعلی خارج شد، آنان دست به دامن پدرخوانده‌شان شدند. ایالات متحده به میدان آمد تا شاید با بمباران فردو، نقشه را برگرداند؛ اما چنین تصوراتی، ادامه همان خطای اول بود: اینکه مقاومت را پدیده‌ای سخت‌افزاری و واکنشی ببینند در حالی که آنچه مقابل‌شان ایستاده، حاصل هزار سال زایش فکری و فرهنگی‌ست.

این رژیم تا آنجا در نظام محاسباتی‌اش نسبت به جامعه ایرانی دچار خطا شده که حتی زمان‌بندی حمله را نیز با خطای فاحش انجام داده است. اکنون در آستانه ماه محرم قرار داریم؛ ماهی که حافظه‌ی جمعی ملت ایران در بالاترین سطح از احیای معنای ایستادگی قرار می‌گیرد. درست در چنین زمانی، هر تهدیدی نه موجب عقب‌نشینی، بلکه محرکی برای تجدید عهد با آرمان‌های امام شهیدمان است. این فرصت، صرفاً توقفی میان یک نبرد نیست؛ تجدید قوای فرهنگی و روحی ملتی است که آموخته میدان، پیش از آنکه نبرد ابزارها باشد، صحنه‌ی اراده‌هاست و در این میدان، هرگاه در مسیر ایستادگی ثابت قدم مانده‌ایم، پیروزی را نه صرفاً به‌معنای فنی، بلکه به معنای فائق آمدن بر تحقیر و تسلیم تجربه کرده‌ایم.