۲۳ خردادماه بود که رژیم جعلی اسرائیل به خاک میهنمان ایران تعرض کرد. این رژیم با پیاده سازی نقشه ای حقیرانه چهره های مهمی را در کشور شهادت رساند و داغ چندین فرمانده نظامی و دانشمند هسته ای و شهروندانی بی گناه را در دل ملت شریف ایران گذاشت. از آن روز تا کنون فاصله حریم هوایی ایران و اسرائیل جولانگاه موشک های ایران است. موشک هایی که میروند تا مشتی محکم باشند بر دهان خونخوار اسرائیل.
اما این روزها ایران یک پارچه تر و همدل تر شده چون از تبار آزد مردانی همچون آرش است چون در مکتب وطن پرستی فردوسی بزرگ شده و درس حماسه آفرینی خوانده است. ایرانیان غیور این روزها پرچم سه رنگ بر دوششان انداختند و در موج تهدید های بی اساس ترامپ و نتانیاهو که گفتند «تهران را تخلیه کنید» به راهپیمایی جمعه نصر آمدند تا ثابت کنند این ملت آزاده در راه وطن از هیچ چیز واهمه ندارند.
در ادامه با روایت های کاربران داخلی و خارجی برای حمایت از کشورمان در برابر تجاوزات اخیر همراه شوید. از کاربرانی که اتحاد ایرانیان را به تصویر کشیدند تا شاعرانی که در وصف این روزهای ایران شعر سرودند و همدلانی که خارج از مرزها با کشورمان یک صدا شدند. همچنین میتوانید همدلی هنرمندان و ورزشکاران در قالب استوری و متننوشته را اینجا بخوانید.
واکنش یک کاربر به تصویر یک کاغذ نیمه سوخته در ساختمان شیشه ای صداوسیما
در میان خاکسترهای بهجامانده از حملۀ رژیم صهیونی به ساختمان شیشهای صداوسیما، کلمات هنوز نفس میکشند. کاغذ میسوزد، اما حقیقت خاموش نمیشود.
یک پوستر کنایه آمیز با یادآوری روایت تاریخی از فرعون
یکی دیگر از کاربران فضای مجازی با طراحی یک پوستر با تصویری از فرعون غرق شده و نوشته ای به زبان عبری تاریخ را به صهیونیست ها یادآواری کرد و نوشت :«میگویند فرعون را خون کودکان غرق کرد..اسرائیلیها شنا بلدند؟!»
همدلی مردم عراق با ایران در حمایت از ایستادگی مقابل تجاوزات رژیم
شهروند عراقی که در تظاهرات همبستگی در بغداد، پرچم ایران را در دست داشت. او گفت: ما پرچم ایران را پرچم علی بن ابی طالب (ع) می دانیم.
اقدام بشردوستانه صاحب یک رستوران در پخش غذای رایگان
یکی از کاربران نوشت: در ایران امروز ما، هرکه دستش میرسد، برای حفظ روحیهٔ هموطنان و بچهمحلهایش کاری میکند؛ از آبمیوهفروش خوشروحیهٔ مرکز شهر، پلاسکوفروش اهل شعر، گلفروش باصفا و سوپرمارکتداری که میگوید در خط مقدّم هستم و جایی نمیروم تا نوازندهٔ پرطرفداری که برای تقویت روح همدلی ملّی فراخوان حضور در میدان آزادی میدهد
حالا یک رستوران زنجیرهای در تهران اعلام کرده قصد دارد در سه روز پیشرو، به هموطنان کمبضاعت غذای رایگان بدهد.
ایرانیانی که قلبشان برای یکدیگر میتپد
توزیع نان صلواتی در محلهی جماران رشت مورد توجه قرار گرفت. کاربران درباره این اقدام نوشتند: مردمی که با دارو ندارشان به یاری هم میهنان می آیند را نمیشود شکست داد.
صدای تهران در قلب برلین
در جریان تجاوزات اخیر بسیاری با تجمع در برلین خواستار توقف جنگ شدند. و از صدای حقیقت در ایران دفاع کردند. هموطنان در برلین همچنین تصاویر شهدای تجاوزات رژیم صهیونیستی به ایران، در دست گرفتند تا جهان ببیند که دست نخست وزیر رژیم به خون بی گناه آغشته است.
پیام شهروندان برای دفاع از خاکشان
یکی از کاربران فضای مجازی با مجموعه ای از توئیت های هموطنان کلیپی تهیه کرده تا سفیر همدلی باشد و قلب هایی که برای ایران میتپد را یک جا جمع کند.
«اگه عاشقت نبودم پا نمیداد این ترانه بی خیال بدبیاری زندهباد این عاشقانه»
سروده ای برای «ایران» از قلم شاعر تاجیک
طالب کریم آذرخش، شاعر تاجیکستانی با اشاره به المان های فرهنگی ایران شعری سروده که وصف حال این روزهای ایران است. کشوری با تمدنی دیرینه که در حال مبارزه با شبه کشوری به نام اسرائیل و حامیان خون خوارش است. غاصبانی که نه سرزمین دارند و نه اصالتی!
دلم خون گشت از غمهای ایران،
به سینه میتپد مانند شیران
روان پاک فردوسی بگرید،
به مرگ بیگناهان و فقیران ...
قدمجای بزرگان است این ملک،
مکان خسرو و شاه و وزیران.
توانا روح رستم در وجودش،
دیار پهلوانان و دلیران.
بهشت خرم سعدی و حافظ،
تولدخانه نوروز میران.
سراهنگ همه ساز همایون،
جهان پارسی بینظیران.
خدایا ، کور بادا چشم آن خصم،
که دارد کینه بر روشنضمیران!
نانی که رسانه شد!
این روزها که رسانه های فارسی زبان آنور آبی با تحریف واقعیت در زمین نتانیاهو بازی میکنند خشم بسیاری از هومطنان را برانگیخته اند. ایرانیانی که به جز زبان فارسی نقطه مشترکی با ما ندارند.
حالا کاربری که خواستار بایکوت این نارسانه ها است با قیاس این خبرنگاران مزدور با یک نانوای ساده که فقط نقش کلمه «وطن» را برنانش نوشته تا در حد توانش احساس همدلی و میهن دوستی ایجاد کند؛ نوشت: «اونکه نونوا بود، نونش رو کرد رسانه که به مردم درس وطن پرستی بده. بماند که بعضیا رسانه رو کردن نوندونی و وطن از یادشون رفته...»
پسربچه ای که با حضورش جمعه نصر را زیباتر کرد
راهپیمایی بعد از نماز جمعه در هفته گذشته یکی از عرصه های حضور شکوهمند ایرانیان بود. این راهپیمایی مهمانان کوچیکی هم داشت مه فرزندان ایران بودند. کودکانی که پرچم سه رنگ در دست داشتند و فریاد آزادی خواهی سر میدادند. فرزندان این خاک که از پدر و مادرانی شجاع هستند. یکی از آنان پسر بچه ای بود با چشمان سبز و موی طلایی که سروده زیر برای او و برای همه فرزندان ایران است.
چشم سبز و موی طلایی
پرچم سه رنگ وطن در دست
بچه ای و دنیای تو هنوز
آنطور که باید شکل نگرفته است
اما از همین اول روزها
درس بزرگ زندگی آموختی
سیلی اگرت زد روزگار
محکم تر ار نزنی باختی
«آتشبازی بر فراز اسرائیل» کاری از Innokids
گروه چینی Innokids آهنگ زیبایی در ستایش حملات ایران علیه اسرائیل با نام «آتشبازی بر فراز اسرائیل» منتشر کرده است. در توضیحات این آهنگ نوشته شده: «ما این آهنگ را برای حمایت از یک دلیل عادلانه ساختیم». این آهنگ در دو نسخه چینی و انگلیسی منتشر شده است. همنشینی این موزیک زیبا بر تصاویری از موشک های ایرانی در آسمان تل آویو این کلیپ زیبا را ساخته است. که بازنمایی جنگ ایران و اسرائیل را در پلتفرم هایی همچون تیک تاک نشان میدهد.
دختری در کشور همسایه که نامش را «ایران» گذاشتند
رضا براهنی چه جنونی داشت وقتی ایرانه خانم زیبا را سرود. حالا ما ایرانه خانم زیبا را در کشوری دیگر یافتیم. دختری از کشور همسایه؛ عراق که زندگیش را با نام وطن ما آغاز کرده.نامت چیست؟ ایران.چه؟ایران. سرزمین مردمان ایستاده و موشکهای قیام کرده.کجا؟ایران. سرزمین دلیران. دیار نترسان. مهد مردان نترس. چرا ایران؟چون پدر و مادرم به شجاعان احترام میگذاشتند و شجاع ترین شجاعان زمانه آنها ایرانیان بودند.
بازگشت به وطنشهر
حالا یک هفته است که همه ایران شهروندان تهران شدهاند. نقشه شرق و غرب و شمال و جنوبش را از حفظند. تمام میدانها و چهارراههایش را لحظه لحظه میپایند و بابت باز بودن کافهها و مغازهها و فروشگاههایش خوشحالند.
تهران فقط یک شهر برای ایران نیست، جان ایران است که این روزها دارد با قلب ۸۶ میلیون نفر میتپد. حتی آنان که مدتی رفتند قلبشان در تهرانشان میتپید.
امروز وقتی ورودیهای شهر قفل شد تا دوباره تهرانمان تهرانتر شود. رانندگان زیادی شیشه را پایین کشیدند دستشان را بیرون گرفتند و سرشان را بالا بردند و پیش خودشان گفتند: «بار دگر شهری که دوست میداشتم»
پینوشت: بار دگر شهری که دوست میداشتم؛ کتاب زیبایی از نادر ابراهیمی که از بازگشت به وطنشهر میگوید.
روایتی شنیدنی از زایمان یک مادر حین برخورد موشک به بیمارستان
تا حالا شنیدید که میگن: «قدم نو رسیده مبارک»؟ دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.توی یکی از بیمارستانهای زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین میشد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساختهی شرکتهای تسلیحاتی اسرائیلی مثل آیامآی یا رافائل بود. همون موشکهای دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو میزنن و قراره برای ما ایرانیها «دموکراسی و صلح» بیارن! اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.
موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون ۶۰–۷۰ تا مریض دیگه هم حفظ شد. بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریضها رو برده بودن تو محوطهی باز بیرونی.مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.بیقرار بچهاش بود، و نمیدونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...پ.ن:برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقتها لنگ میزنه، خدا توی همین لحظهها راحتتر پیدا میشه تا توی کتابهای قطور دعا.من خدایی رو میشناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری میکنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنم.
دست خدا پشت پنجره
از صبح هر کاری کردیم از پس اضطراب برنیومدیم. عصر دیگه دیدم با این وضعیت، اگر دشمن ما رو نکشه، قطعا مشکلات اعصاب و روان به کشتنمون میده! پریدم و کتابچههای حدیث کساء رو آوردم و فراخوان عمومی دادم. گفتم بیاین، یه راه تضمینی برای آروم شدن پیدا کردم؛ خدا خودش گفته «و لا مغموم الا و فرّج الله غمّه»
همه نشستیم رو به قبله و حدیث کساء رو با سرعت ۱.۵ خوندیم چون اعصابمون کشش شُل خوندن رو نداشت! وقتی حدیث تموم شد، دخترم گفت: خدایا! دست کمکت رو بهمون نشون بده! تابلو! واضح! از این معنویها نه!
از جا بلند شدم برم کتابچهها رو بذارم سر جاشون، چشمم خورد به پنجره. داد زدم: بیاین! دست خدا!
پشت پنجره، رد عجیبی از دودِ در هم پیچیده به چشم میخورد. رد موشکی بود که رفته بود تا جیگرمونو خنک کنه. خود خودش بود.
درسی از «آرش» برای امروز
علیاصغر عزتی پاک در وصف این روزهای وقاومت نوشت: اسطورهها راهنمای ملتها هستند، اگر دریابند. به گمانم یکی از دلایل سرگشتگیهای ما در قرنهای گذشته، جهلمان بوده نسبت به اساطیر ایران. (غرب اما با الهام از اسب تروا، که مَرکَب فریب بود، در درازای تاریخ تاخت و سرزمینها را یکبهیک مستعمره ساخت) البته روشن است که زمان در کنار غفلتهایی که تحمیل میکند، گاه بینشهایی را نیز میآفریند. آرش اسطورهای است که نیاکان حکیم ما ساختند تا فرزندانشان در زمان وعده داده شده، با الهام از او سرنوشت ایران را تغییر دهند و سروری خود را باز یابند. امروز ما در آن لحظهی موعودیم؛ آرشهای مقدس با تیرهای دورپرتابشان از کمانِ جان، درحال حفاظت از مرزهای ایران هستند.
یک قانون قدیمی برای جنگ تحمیلی
جنگ قواعد خودش را دارد خاصه اگر به تو تحمیل شده باشد. خاصه اگر تو شروعش نکرده باشی. قاعده اولش این است، حفظ وحدت. قاعده دومش این است، ایجاد محوریت وحدت. قاعده سومش این است، به صف کردن همه مردم. قاعده چهارمش این است، حمایت از منطقه زیر آتش. قاعده پنجمش این است، حفظ روحیه جمعی و تلاش برای هم افزایی روح وطن پرستی.
این پوستر، این تصویر چهل سال قبل همه این المان ها را در خود داشت و حالا تصویر جدید برگرفته از آن، به خوبی به منبع الهام خود ادای دین می کند. بپذیریم که تبلیغات علم و هنر است و اگر دست اهلش بیفتد، یک تصویر برای رساندن کوهی از مفهوم کافی است....
اگر خاکسترمان هم کنند ققنوس میشویم
سید مهدی موسویتبار، شاعر و روزنامهنگار در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی به کشورمان و شهادت جمعی از مردم شعر تازهای سرود.
«آتشمان میزنند
میسوزیم
خاکستر میشویم؛
اما
کودکانمان هم
میدانند
برای هیزمشدن
به دنیا نیامدهایم.
ما اگر خاکسترمان هم کنند
ققنوس میشویم
در آسمان جهان؛
با پرچم سهرنگی روی دوشمان»