کد خبر: 208995

تقابل نظامی مستقیم ایران و اسرائیل، نظم امنیتی آمریکا را بی‌اثر کرده است

اسرائیل دیگر بازدارنده نیست

یکی از نشانه‌های بارز فروپاشی نظم مهارمحور، رسیدن تنش ایران و اسرائیل به رویارویی مستقیم است. اگر در گذشته درگیری‌ها میان دو طرف عمدتاً در قالب جنگ‌های نیابتی و سایه‌وار جریان داشت، اکنون معادلات تغییر کرده است.

فرهیختگان: نظم امنیتی‌ای که طی دهه‌ها با محوریت مهار ایران و تداوم هژمونی آمریکا در منطقه غرب‌آسیا تعریف می‌شد، اکنون زیر فشار تحولات جدید در حال فرسایش و فروپاشی است. راهبرد موسوم به مهار که ایالات متحده با همراه‌سازی متحدان منطقه‌ای خود دنبال می‌کرد، با واقعیت‌های تازه صحنه سیاسی - امنیتی خاورمیانه دچار تزلزل شده است. سلسله بحران‌های منطقه‌ای از جنگ غزه گرفته تا تنش فزاینده ایران و رژیم صهیونیستی، بنیان‌های نظم تحت رهبری آمریکا را به چالش کشیده و دولت‌های منطقه را واداشته تا در نگرش‌های امنیتی خود بازنگری کنند.

رویارویی مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی

یکی از نشانه‌های بارز فروپاشی نظم مهارمحور، رسیدن تنش ایران و اسرائیل به رویارویی مستقیم است. اگر در گذشته درگیری‌ها میان دو طرف عمدتاً در قالب جنگ‌های نیابتی و سایه‌وار جریان داشت، اکنون معادلات تغییر کرده است. طی ماه‌های اخیر، برخوردهای بی‌سابقه‌ای شکل گرفته که حکایت از عبور از فاز بازدارندگی کلاسیک دارد. حملات هوایی اسرائیل علیه اهدافی در خاک ایران و پاسخ‌های تند هشدارآمیز تهران، منطقه را در وضعیت آماده‌باش برای جنگ قرار داده است.

چنین تقابلی در دل یک نظم تحت نظارت آمریکا عملاً غیرقابل تصور بود، چرا که واشنگتن همواره مدعی جلوگیری از بروز جنگ مستقیم میان متحدانش و ایران بود. اما واقعیت امروز آن است که رژیم صهیونیستی که ستون پیش‌برنده راهبرد مهار بود، خود به منبع بی‌ثباتی تبدیل شده و با اقدامات یکجانبه و نظامی‌گرایانه، نظم موردنظر آمریکا را تضعیف می‌کند. نمونه واضح این روند را می‌توان در جنگ غزه در سال ۲۰۲۳ و رخدادهای پس از آن دید.

مقاومت شگفت‌انگیز فلسطینیان و حمایت هماهنگ محور مقاومت از حزب‌الله در شمال فلسطین اشغالی گرفته تا انصارالله در یمن نشان داد که اسرائیل دیگر در حاشیه امن سابق قرار ندارد. برای نخستین‌بار در دهه‌های اخیر، جبهه‌های مختلفی علیه تل‌آویو فعال شد و حتی نگرانی از دخالت مستقیم ایران به اوج رسید. ایالات متحده برای مهار این بحران، دست به اعزام ناوهای هواپیمابر و تهدیدهای لفظی زد، اما نتوانست از پیامدهای شکست راهبرد مهار جلوگیری کند. طرح‌های عادی‌سازی روابط عربی - اسرائیلی متوقف یا کند شد، افکار عمومی جهان اسلام علیه محور آمریکا - اسرائیل بسیج گردید و ابتکار عمل سیاسی به دست کشورهای دیگر، مانند میانجی‌گری قطر و مصر در غزه افتاد. اکنون نیز واشنگتن به خوبی واقف است که جنگ مستقیم میان تهران و تل‌آویو تمام معادلات امنیتی منطقه را دگرگون می‌کند و دامنه آن از کنترل آمریکا خارج می‌شود. بدین‌ترتیب، رویای مهار ایران از طریق قدرت‌نمایی اسرائیل جای خود را به واقعیت شکننده‌ای داده که در آن اسرائیل خود محتاج مهار است.

ایران؛ قدرتی در حال صعود و چالشگر نظم قدیم

در قلب این تحولات، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای در حال صعود ظاهر شده که مشروعیت و کارآمدی سیاست مهار را به پرسش کشیده است. کشورمان امروز با اعتمادبه‌نفس بیشتری در معادلات منطقه‌ای وارد می‌شود؛ چه در میدان دیپلماسی و چه در صحنه نبردهای نیابتی علیه تروریسم و تجاوزگری. تهران نشان داده که بدون اتکا به آمریکا یا سازش بر سر اصول خود، قادر است منافع ملی‌اش را تأمین و نفوذش را گسترش دهد. همین موضوع، روایت آمریکا مبنی بر ضرورت مهار ایران را بی‌اعتبار کرده است. از منظر استراتژیک، ابتکارات منطقه‌ای ایران نقشی کلیدی در تغییر موازنه قدرت داشته‌اند.

مشارکت فعال ایران در روندهای صلح و ثبات منطقه‌ای، مانند روند آستانه برای حل بحران سوریه، همکاری نزدیک با دولت‌های عراق و سوریه در شکست داعش، جایگاه تهران را به عنوان تأمین‌کننده امنیت بومی تقویت کرده است. در مقابل، نقش آمریکا در همین بحران‌ها عمدتاً مخرب و بی‌نتیجه ارزیابی شد. همچنین، نفوذ معنوی و ایدئولوژیک ایران در منطقه افزایش یافته است. حمایت ایران از مقاومت فلسطین و ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌های صهیونیسم و استعمار برای ملت‌های مسلمان الهام‌بخش بوده و برای دولت‌های وابسته به آمریکا دردسرساز شده است. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر گفتمان استقلال‌طلبی و عدالت‌خواهی، مشروعیت‌زدایی از حضور آمریکا در غرب‌آسیا را رقم زده و چتر هژمونی واشنگتن را در ذهن و قلب ملت‌ها فرو ریخته است.

در عرصه بین‌المللی نیز ایران در حال پیوند زدن منافع خود با نظم‌های نوظهور است. عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای و پیوستن به گروه بریکس بیانگر آن است که تهران توانسته دیوارهای انزوای تحمیلی آمریکا را بشکند. همکاری‌های ایران با رقبای آمریکا، موازنه قدرت را بیش از پیش به زیان محور غربی تغییر داده است. برای نمونه، در حوزه دفاعی، تبادل دانش پهپادی و موشکی میان ایران و شرکایش، نگرانی واشنگتن را از گسترش الگوی مقاومت به دیگر مناطق افزایش داده است. همچنین، در بخش انرژی، توافق‌های نفتی و گازی ایران با همسایگان و قدرت‌های آسیایی، تلاش آمریکا برای انحصار بازار و فشار اقتصادی را خنثی کرده است. تمام این مؤلفه‌ها نشان می‌دهد ایران به‌عنوان یک قدرت مستقل و تأثیرگذار دیگر قابل حذف از معادلات نیست و هرگونه نظم پایدار در منطقه بدون درنظر گرفتن منافع و نقش ایران امکان‌پذیر نخواهد بود.

لذا مجموعه واقعیت‌های پیش‌گفته حاکی از آن است که نظم مبتنی بر مهار که آمریکا پس از جنگ سرد بر خاورمیانه تحمیل کرد، به پایان راه خود نزدیک شده است. فرسایش این نظم بیانگر گذار به ترتیبات جدیدی است که در آن نقش‌آفرینان منطقه‌ای سهم بیشتری در تعیین سرنوشت خود دارند. ایران به عنوان کشوری که سال‌ها آماج سیاست‌های خصمانه مهار بوده، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که به‌جای انفعال، معادله‌ساز نظم جدید باشد. در مقابل، ایالات متحده با کاهش نفوذ و اعتبار ناچار است به جای دیکته کردن خواسته‌هایش، واقعیات میدانی را بپذیرد.

بی‌تردید این گذار بدون مخاطره نیست. دوران افول هژمونی‌ها اغلب با تقلاهای لحظه آخری برای اعمال قدرت همراه است که می‌تواند تنش‌ها را تشدید کند. احتمال ماجراجویی‌های بیشتر از سوی رژیم صهیونیستی یا تلاش واشنگتن برای ایجاد ائتلاف‌های موقتی نمونه‌ای از این واکنش‌ها به فروپاشی نظم قدیم است. اما روند کلی غیرقابل انکار است. خاورمیانه پسا آمریکایی در حال تولد است؛ نظمی که به جای مهار یکجانبه یک بازیگر منطقه‌ای، بر پایه تعامل چندجانبه همه کشورها استوار خواهد بود. دولت‌های منطقه دریافته‌اند امنیت پایدار از گفت‌وگوی درون‌منطقه‌ای و احترام متقابل به منافع یکدیگر به دست می‌آید.

بازآرایی راهبردی؛ قطبی‌شدن منطقه و افول مرکزیت آمریکا

در سال‌های اخیر خاورمیانه صحنه بازتعریف ژئوپلیتیکی عمده‌ای شده است. تضاد‌های دیرینه منطقه‌ای اکنون در قالب دسته‌بندی‌های جدیدی آشکار می‌شوند که بیشتر بر اساس منافع ملی و اتحاد‌های اقتصادی نوین شکل گرفته است تا ایدئولوژی‌های سنتی. بسیاری معتقدند دو ائتلاف متضاد در منطقه شکل گرفته است: یک جبهه به محوریت ایران و شبکه بازیگران و گروه‌های هم‌نظر با آن و جبهه‌ای دیگر شامل عربستان، امارات و اسرائیل (متحدان سنتی غرب). در این میانه، کشور‌های خاورمیانه در سال‌های اخیر تلاش کرده‌اند خود را از وابستگی محض به واشنگتن ر‌ها کنند و با قدرت‌های نوظهوری همچون چین و روسیه ارتباطاتی برقرار نمایند. 

- پدیداری ائتلاف‌های نوین: گسترش گروه‌ها و پیمان‌های فراملی نظیر بریکس و سازمان همکاری شانگهای نمونه‌ای بارز از محور‌های شرقی جدید است. در اجلاس بریکس ۲۰۲۳ دعوت از ایران، عربستان و امارات برای عضویت در این گروه صورت گرفت که نشانه گسترش دامنه نفوذ غیرغربی‌ها به خاورمیانه است. خود گروه بریکس در دو دهه اخیر به ائتلاف سیاسی مهمی بدل شده که به‌صورت آشکار تلاش می‌کند نقطه‌تعادلی در برابر نفوذ غرب ایجاد کند. افزون بر این ایران کوشیده با چین، روسیه و دیگر شرکای آسیایی در چهارچوب‌هایی مانند سازمان همکاری شانگهای همکاری کند تا فشار آمریکا را خنثی نماید. 

- رقابت قدرت‌های بزرگ: هم‌زمان با تلاش بازیگران منطقه برای تنوع بخشی، رقابت راهبردی میان چین، روسیه و آمریکا شدت یافته است. برای نمونه چین روابط اقتصادی گسترده‌ای با کشور‌های حاشیه خلیج فارس برقرار کرده و به واردات نفت و سرمایه‌گذاری‌های بزرگ روی آورده است. روسیه نیز با مداخله نظامی در سوریه و مذاکرات بر سر سیاست انرژی، خود را در معادلات منطقه‌ای وارد کرده است. این حضور چین و روسیه «رقابت با آمریکا در منطقه را افزایش داده و نقش ایالات متحده را به چالش کشیده» است. همین‌طور چین اکنون بزرگ‌ترین شریک تجاری خلیج فارس محسوب می‌شود و پیش‌بینی می‌شود تا ۲۰۲۷ روابط تجاری کشورهای حاشیه خلیج فارس با چین از حجم مبادلاتش با اقتصاد‌های پیشرفته غربی پیشی گیرد. 

- دگرگونی رویکرد کشور‌ها: کشور‌های منطقه بیشتر از گذشته به منافع اقتصادی و امنیتی خویش توجه کرده‌اند و در تعیین سیاست خارجی خود تنها بر پیوند ایدئولوژیک با واشنگتن تکیه نمی‌کنند. برای مثال در حالی که آمریکا در سال‌های اخیر به سمت آسیا متمرکز شده و نیرو‌های خود را از افغانستان و بخش‌هایی از عراق خارج کرده است، امارات متحده عربی به تدریج از راهبرد امنیتی مبتنی بر تکیه صرف بر دفاع آمریکایی دور شده و به دنبال ترتیبات متنوع‌تری از جمله همکاری با چین و روسیه رفته است. این رویکرد باز‌تعریف شده‌ای است که نشان می‌دهد بسیاری از متحدان سنتی آمریکا نیاز خود را به «بالاسری» واشنگتن کمتر احساس می‌کنند. در واقع امارات در حال «جدا شدن از استراتژی امنیتی مبتنی بر حمایت آمریکا و گرایش به سمت ترتیبات جایگزین با رقبا (چین و روسیه) است که این موضوع «نشانه‌ای از کاهش نفوذ آمریکا در منطقه» و ارتقاء قدرت رقباست. 

نقش ایران در نظم نوظهور منطقه‌ای

- اقتصاد مقاومتی و تطبیق با تحریم‌ها:  اقتصاد ایران در سال‌های اخیر تحت فشار شدید تحریم‌های بین‌المللی بوده اما تهران استراتژی «اقتصاد مقاومتی» را دنبال کرده است. کشورمان به شیوه‌ای «عاقلانه» برای تداوم سیاست‌های خود یک «اقتصاد مقاومتی» ایجاد کرده که تحریم‌ها را دور می‌زند و در عین حال فرصت‌هایی را برای نخبگان نزدیک به حکومت فراهم می‌کند. در سیاست‌های کلان ایران اکنون اولویت با نجات اقتصاد ملی و فراهم کردن زیرساخت‌های داخلی از صنعت تا کشاورزی است تا وابستگی به دلار یا اقتصاد نفتی کاهش یابد. 

- دیپلماسی منطقه‌گرا:  تهران در سیاست خارجی خود به گسترش روابط منطقه‌ای و چندجانبه‌گرایی پرداخته است. نمونه بارز آن آشتی میان ایران و عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ بود که با میانجی‌گری چین حاصل شد. این توافق در عمل نشان داد که حتی رقبای سابق برای مدیریت تهدید‌های مشترک حاضرند گفت‌وگوی مستقیم را تجربه کنند. در جریان این فرایند، وزیر دفاع سعودی در ماه‌آوریل ۲۰۲۵ به تهران سفر کرد تا به‌طور مستقیم با فرماندهان سپاه قدس دیدار کند و دو کشور سعی کردند ریسک‌های ناشی از یک درگیری احتمالی را کاهش دهند. هرچند این تفاهم تدارک مشترک ممکن است تنها جنبه تاکتیکی و زمان‌بندی‌شده‌ای داشته باشد، اما به هر حال نشان از تغییر رویکرد ایران دارد. 

- گوشه‌گیری از بلوک غربی:  ایران افزون بر تعامل با عرب‌ها، مناسباتش را با سایر قدرت‌های غیرغربی نیز تحکیم کرده است. به‌عنوان مثال تهران به سازمان همکاری شانگهای پیوسته و در سال ۲۰۲۳ عضویت خود در بریکس را نیز افزوده است؛ بدین ترتیب ایران رسماً وارد هسته تصمیم‌گیری اقتصادی گروهی شده که می‌کوشد «پیوستگی دلار» و هژمونی بانک‌های غربی را کاهش دهد. علاوه بر این تهران در سال‌های اخیر سعی کرده صادرات خود را به بازار‌های چین، روسیه و کشور‌های آسیای مرکزی افزایش دهد و پروژه‌های مشترک نفت و گاز با همسایگان را دنبال کند. به نظر بسیاری از ناظران اکنون کشورمان خود را «بازاری باز برای سرمایه‌گذاری خارجی» معرفی کرده و تأکید بر اقتصاد و تجارت را در اولویت سیاست خارجی خویش قرار داده است. 

جمهوری اسلامی ایران؛ معمار نظم نوین منطقه‌ای

در میانه تغییر آرایش قدرت در خاورمیانه، ایران یک بازیگر منطقه‌ای و به‌تدریج در حال تبدیل‌شدن به سازنده نظم است که از متن مقاومت، هم‌پیمانی‌های شرقی و بازتعریف مفهوم توسعه برمی‌خیزد. تهران با تکیه بر اقتصاد مقاومتی، عبور از دلار، مشارکت در ساختار‌های جدیدی چون بریکس و پیمان شانگهای و چرخش کامل به‌سوی شرق عملاً خود را از قواعد بازی آمریکامحور خارج کرده و قواعد تازه‌ای را پیشنهاد می‌دهد. این قواعد تازه در بازار‌های انرژی، حمل‌ونقل، مناسبات دیپلماتیک، ترتیبات امنیتی و حتی زبان قدرت منطقه‌ای اثر گذاشته‌اند.

در چنین شرایطی آنچه ایران پیش‌تر به‌عنوان «مقاومت» تعریف می‌کرد امروز در قامت راهبردی جامع و چندبُعدی ظاهر شده که از غزه تا بیروت، از مسکو تا پکن و از دریای خزر تا خلیج فارس امتداد یافته است. این مسیر البته همچنان با چالش‌هایی مانند تحریم، فشار نظامی و جنگ رسانه‌ای همراه است اما آنچه تغییر کرده، موقعیت روانی و راهبردی تهران است زیرا دیگر در جایگاه کشوری در حاشیه نظام جهانی نیست و به عنوان معمار نظمی تازه ظاهر شده است که نظم سابق را به چالش می‌کشد و برای بسیاری از ملت‌های جنوب جهانی، الهام‌بخش راهی متفاوت است.

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.