کد خبر: 208352

طوفان سیستان ۳۰۰ روزه شد

گردوخاک طالبان به‌ یزد رسید

خشک شدن هامون و نرسیدن حقابه هیرمند باعث تبدیل بادهای موسمی سیستان به طوفان‌های شن طولانی‌مدت شده که امنیت منطقه و سلامت مردم را تحت تأثیر قرار داده است.

فرهیختگان: کارشناسان سیستان‌وبلوچستانی و فعالان زیست‌محیطی می‌گویند از گذشته‌های دور و براساس توپوگرافی منطقه این باد‌ها می‌‌وزید و بین ۱۲۰ تا ۱۳۰ روز به طول می‌انجامید. این بادها به دلیل وجود هامون نیز آثار بهتری روی منطقه شمال و شمال غرب سیستان داشته‌اند و مردم از وزیدن این باد‌ها برای خنک کردن خانه‌هایشان استفاده می‌کردند؛ اما اکنون به دلیل خشک شدن هامون و نرسیدن حقابه هیرمند و البته بی‌توجهی به مشکلات زیست‌محیطی این منطقه، باد‌های موسمی به طوفان‌های شن بعضاً 300روزه در سیستان تبدیل شده‌اند و به عقیده اهالی خود منطقه حتی امنیت منطقه را نیز به خطر انداخته‌اند. بعضی از روستا‌های محل عبور کریدوری این باد‌ها خالی از سکنه شده است و به دلیل مرزی بودن این روستا‌ها خالی ماندن‌شان به ضرر امنیت منطقه است.

علاوه‌بر تمام این موارد اما تحت‌الشعاع قرار گرفتن سلامتی مردم و بالای 100 روز تنفس در آلودگی‌های بیش از 19 برابر حد مجاز، در چند سال اخیر مسئله‌ساز شده است. می‌گویند مشکل امروز سیستان‌و‌بلوچستان مشکل هوا نیست، بلکه بحران آب است. یعنی عامل تشدید بحران باد‌ها‌ که قبلاً به باد‌های 120روزه معروف بودند، و طولانی‌تر شدن مدت زمان حضورشان در سیستان، تشنگی هیرمند و هامون و خالی شدن سد‌های این استان است. کشمکش بر سر حقابه هیرمند هم دعوای امروز و دیروز نیست و کارشناسان محیط‌زیست هم معتقدند اگر بهترین دولت هم در افغانستان روی کار بیاید، دیگر کار از کار گذشته است و چاره هیرمند، تأمین حقابه نیست. 

امکان حذف باد‌های موسمی سیستان‌وبلوچستان وجود ندارد

حمیدرضا عباسی، عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع در گفت‌وگو با «فرهیختگان» در این باره گفت: «با شروع فصل گرما در جنوب افغانستان و منطقه سیستان و بلوچستان، یک سیستم کم‌فشار در این منطقه شکل می‌گیرد. به واسطه وجود یک سیستم پرفشار روی شرق دریای کاسپین یا دریای مازندران، که همان کشور ترکمنستان است، یک جریان هوایی از طرف پرفشار به طرف کم‌فشار به اصطلاح جریان پیدا می‌کند. این جریان هوایی، به خاطر اینکه کوه‌های افغانستان، یعنی کوه‌های هندوکش و کوه‌های خراسان ما، طوری قرار گرفته‌اند که یک کریدور یا یک دالان در سرتاسر مرز شرقی کشور وجود دارد، در داخل این کریدور تشدید می‌شود. تقریباً از نزدیکی‌های سرخس این جریان شروع می‌شود و وقتی که به سیستان و بلوچستان می‌رسد، بالاترین میزان سرعت خود را پیدا می‌کند. فلسفه تشکیل باد‌های ۱۲۰روزه به واسطه تشکیل این سامانه‌های کم‌فشاری است که در جنوب افغانستان، یعنی روی ریگستان شکل می‌گیرد.»

وی ادامه داد: «جریان هوا از سرخس تقریباً در داخل این کریدور به طرف جنوب حرکت می‌کند و وقتی که به سیستان و بلوچستان می‌رسد، یک چرخش به طرف جنوب شرق دارد و در واقع جهت باد در سیستان شمال غربی می‌شود. این باد کم‌کم به طرف غرب می‌چرخد و وقتی که جهتش در هلمند، در نیمروز و در قند تقریباً غربی می‌شود، حالا اگر هامون‌های سیستان و بلوچستان، که شش تا دریاچه هستند و در پایان رودخانه هیرمند قرار گرفته‌اند، آبدار باشند، این باد با عبور از روی دریاچه‌ها یک حالت کولر به اصطلاح به وجود می‌آورد و دمای هوا در سیستان و بلوچستان کاهش پیدا می‌کند و آنجا شرایط قابل قبولی برای زندگی کردن فراهم می‌آورد. اگر این دریاچه‌ها خشک باشند، این باد به واسطه شدتی که دارد، رسوبات را از کف بستر این دریاچه‌های خشک برمی‌دارد و تبدیل به طوفان شن یا گرد و غبار می‌شود که شرایط بسیار سختی را در سیستان و بلوچستان فراهم می‌کند. جریان ماسه در سیستان و بلوچستان به گونه‌ای است که ذرات رس و لیمون یا لای، که متوسط در بافت خاک هستند، در اتمسفر منتشر می‌شوند و گرد و غبار به وجود می‌آورند و ذرات درشت‌تر، که ماسه هستند، با حرکت جهشی و پرشی خود، سرتاسر دشت سیستان و بلوچستان را عبور می‌کنند و به طرف ریگستان افغانستان حرکت می‌کنند.»

این هیئت علمی مؤسسه جنگل‌ها و مراتع عنوان کرد: «ریگستان افغانستان، ۴۰۰ کیلومتر تا سیستان و بلوچستان ما فاصله دارد؛ ذرات ماسه از سیستان و بلوچستان توسط همین باد‌های ۱۲۰ روزه جابه‌جا شده است. وقتی که این باد به سیستان و بلوچستان می‌رسد و ذرات ماسه را با خودش برمی‌دارد، ذرات ماسه به گونه‌ای هستند که بیشتر از داخل ۴ تا کریدور فرسایشی حمل می‌شوند و به طرف افغانستان وارد می‌شوند. این کریدور‌ها اولی‌اش کریدور قرقری پوزک است، دومی‌اش هستک است، سومی کریدور جزینک است و چهارمی‌اش کریدور چاه است. اگر اخبار چند روز گذشته را دنبال کرده باشید و تصاویر ماهواره‌ای را نگاه کنیم، در کریدور تاسوکیلیکچا در هفته گذشته سرعت باد و حرکت ذرات ماسه خیلی زیاد بود و این کریدور ۸ تا ۱۲ کیلومتر جاده زابل به زاهدان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد که ۶۴ خودرو با همدیگر در داخل همین کریدور تصادف کرده بودند.»

وی ادامه داد: «وقتی در سیستان و بلوچستان گرد و غبار رخ می‌دهد، درست است که گاهی تمام منطقه پر از گرد و غبار می‌شود، اما بیشتر اوقات گرد و غبار در داخل کریدور‌ها وجود دارد. این کریدور ریکا، جاده‌ای به طول هشت تا دوازده کیلومتر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. کریدور جزیره که از کنار زابل می‌گذرد، شامل تپه‌های ماسه‌ای هلالی‌شکل است که از داخل این کریدور عبور کرده و به تدریج وارد خاک افغانستان می‌شود. کریدور میاتک نیز بهترین کریدور در منطقه سیستان و بلوچستان محسوب می‌شود. مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع حدود سه تا چهار سال است که روی این منطقه از کشور تمرکز کرده و مطالعات بسیار خوبی انجام داده است. ما به راهکار‌هایی دست یافته‌ایم که چگونه می‌توان این پدیده را کاهش داد.»

عباسی تصریح کرد: «امکان حذف کامل این پدیده وجود ندارد، مگر اینکه شرایط ترسالی شدیدی رخ دهد و هامون‌های سیستان و بلوچستان پر از آب شوند. اما با اتفاقی که افغانستان رقم‌زده و دریچه‌های سد کجکی را طوری طراحی کرده که سیلاب‌ها به گودزره می‌رسند، این وضعیت بدتر شده است. گودزره دریاچه‌ای بسیار شور در داخل افغانستان است که مانع ورود آب به سیستان می‌شود و این بدترین اتفاقی است که می‌تواند برای سیستان رخ دهد. در مقابل، ۴۰۰ هزار سیستانی تحت تأثیر گرد و غبار ناشی از سیستان قرار دارند. یعنی وقتی پدیده گرد و غبار رخ می‌دهد، ۴۰۰ هزار سیستانی آسیب می‌بینند. در مقابل، هفت میلیون افغانستانی در شهر‌هایی مانند لشکرگاه، نیمروز، هلمند و زرنج زندگی می‌کنند و همزمان از این پدیده آسیب می‌بینند. در واقع، اگر آب به سیستان و بلوچستان نرسد، افغانستانی‌ها بیش از ایرانی‌ها آسیب می‌بینند. این بی‌تدبیری که اکنون رخ داده، به دلیل طراحی دریچه‌هایی است که مانع ورود آب هیرمند به هامون، به عنوان اثر طبیعی آن، می‌شود. حتی خود افغان‌ها نیز به همین دلیل در حال از دست دادن شهر زرنج خود هستند. یعنی حتی به شهر زرنج هم آب نمی‌رسد.»

عده‌ای با وضعیت سیستان و بلوچستان به دنبال پر کردن جیب خودشان هستند

کمالی ادامه داد: «در دو دهه اخیر، همواره گروهی تحت عنوان مافیای آب یا افرادی در پایتخت از این فضا برای ارائه طرح‌های غیرکارشناسی استفاده کردند که تنها جیب خودشان را پر از پول کرده و هیچ آورده‌ای برای منطقه نداشته است. فضا به این سمت رفت که با وجود بحران مالی کشور، حتی با عنایت مقام معظم رهبری و نام‌گذاری منطقه، بودجه‌های کلانی از صندوق توسعه ملی تخصیص یافت؛ ۸۵۰ میلیون دلار برای یک منطقه و هزاران میلیارد تومان برای پروژه‌های مختلف، مانند پروژه ۱۴۶ هزارهکتاری، لوله‌های سیمانی و سایر پروژه‌ها. اما این پروژه‌ها به دلیل غیرکارشناسی بودن و عدم توجه به نظرات متخصصان بومی منطقه، نتیجه‌ای در پی نداشتند.»

وی عنوان کرد: «پروژه‌هایی که با اهداف مافیایی پیش‌رفتند، به نتیجه نرسیدند. نکته‌ اینکه هر بار برای این استان نسخه‌ای پیچیده می‌شد. یک‌بار گفتند توسعه سیستان و بلوچستان باید به دلیل خشکسالی، غیروابسته به آب و صنعتی باشد، اما این صنعت هیچ‌زیرساخت و هیچ‌سند توسعه و چشم‌اندازی نداشت و با شکست مواجه شد، مثلاً طرح منطقه آزاد که هنوز سرانجامی پیدا نکرده است یا شهرک‌های صنعتی که هیچ‌آورده‌ای نداشته‌اند. این‌ها شاید می‌توانستند علاج درد مردم باشند، اما بیشتر نقش یک مسکن روانی را ایفا کرده‌اند تا دولت‌ها در زمان خودشان بگویند ما برنامه داریم و راه گذر از بحران را می‌دانیم. در برهه‌ای هم گفتند اقتصاد اینجا باید وابسته به آب باشد، چون مردم این منطقه کشاورزند و نمی‌توانند کار دیگری انجام دهند. اما این طرح‌ها نسخه‌هایی بودند که به نتیجه نرسیدند. در واقع سیستان و بلوچستان بهشت طرح‌های نیمه‌تمام و مدیران ناکارآمد است.»

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.