یکبار اخبار چند روز اخیر را مرور کنیم.
پرده اول: چند ورزشکار ایرانی در کرهجنوبی به زنی تجاوز میکنند! بعد چند نفر مثل آیسان اسلامی و جواد کاظمیان و دیگران بحثهایی در حمایت از این تجاوز صورت میدهند؛ دیگرانی هم کمپین آنفالوی فردی مثل آیسان اسلامی را شروع میکنند؛ و ادامه ماجرا...
پرده دوم: جدال توییتری ایلان ماسک و ترامپ به افشاگریهایی از مسائل جنسی ختم میشود. ماسک میگوید ترامپ در کار قاچاق کودکان بوده و رابطه جنسی زیادی با کودکان داشته است؛ افشاگریهای دیگری... در چنین شرایطی بسیاری از این دعوا بهتزده شدهاند و بیاخلاقی و چرخه وحشتناک افشاگریهای جنسی به مرحله عجیبی رسیده است؛ ولی نشاندهنده صحنه ترسناکی است.
پرده سوم: دو زن به قتل رسیدهاند؛ خانمی به علت اینکه قاتل قصد داشته است طلاهای او را بگیرد و خانمی دیگر که به علت دارابودن گوشی مدلبالا باز هم در دفاع از ربوده نشدن گوشیاش به قتل میرسد؛ اما فیکنیوزها دوست دارند این دو قتل را به داستانهایی مثل تجاوز ختم کنند تا شدت دیدهشدن واقعه بیشتر شود؛ گویی همه موارد باید به یک مسئله جنسی ختم شود تا اگزجزه شدن داستان جذابیت را بالا ببرد و فالوورهای زیادی جذب شود!
هر سه پرده دارای مواردی است که باید آنها را در وجه ترسناک قلمداد کرد.
در پرده اول واقعاً صحنه ترسناک تجاوز چند ورزشکار به زنی در کره نشان میدهد چقدر ما بحران وسیعی از لیبیدوی آزادشده را داراییم که ورزشکارانی که قاعدتا نباید مشکلی برای تشکیل خانواده یا حتی ارتباط عاشقانه داشته باشند، در کشوری دیگر و هنگامی که برای مسابقات رفتهاند دست به چنین اقدامی بزنند؟ یا چرا باید ۱۴ میلیون ایرانی فردی مثل آیسان اسلامی که محتوای تمام مطالب او جنسی و الفاظ رکیک و ابتذال است را دنبال کنند.
وایرال مطالب او در فضای مجازی بیش از ۱۴ میلیون نفر هم میشود؛ جامعه ایرانی که مسئله فرهنگی همیشه درآن نقش داشته است چرا تا الان در مقابل چنین پدیدهای ایستادگی نکرده و صرفاً به علت یک طبیعیسازی تجاوز قصد کرده او را آنفالو کند؟ مگر دیگر مطالب او به جز عادیسازی تجاوز و ایده ذهنی پورنوگرافی بوده است؟ و آیا مگر ذهنیت عادیسازی مسائل جنسی آزاد را ترویج نمیکرده است؟ چرا او فقط در چنین لحظهای اهمیت دارد؟
در باب پرده دوم، در کشور آمریکا که هنوز هم از کشورهای مذهبی شناخته میشود و ایضاً بیش از ۷۰ سال است در حال ترویج لیبرالدموکراسی است، چرا باید قدرتمندترین فرد در مقام سیاست و قدرتمندترین فرد در مقام اقتصاد دست به افشاگریهایی از مسائل جنسی و استفاده از مواد روانگردان بزنند؟ چرا ایده لیبرالدموکراسی که قرار بود توسعه و تمدن را شکل دهد این حجم ترسناک است؛ تجاوز و قاچاق کودکان را فردی رسما افشاگری میکند اما همین سیاستمدار که قبلتر هم از این موارد در کارنامه او بوده است رسما انتخاب مردم آمریکاست؟ و چرا حکمرانی در آمریکا این قدر ترسناک است؟
پرده سوم هم دقیقاً به این خاطر ترسناک است که وقتی درباره قتل دو زن بحث میشود، خیلی توجه جلب نمیکند. فقط کافی است اصطلاح «تجاوز» یا «قصد آزار» در متن خبرها باشد. اینجا تازه سوژه زن تبدیل به ابژه اجتماعی میشود. در آن لحظه هم نه آن زنان بلکه مجدد سوژه همدلی و آه و ناله از این غم بولد میشود، چون موضوع اگزجره شده است حالا توجهها زیاد میشود! در غیر اینصورت موضوع خیلی اهمیت پیدا نمیکند. این نگاه هم وضعیت ترسناکی است.
هر سه پرده واقعیتهای ترسناکیاند که ما با آن روبهرو هستیم. به نوعی جنسی شدن سوژهها و دوگانه تجاوزکننده و تجاوزشونده خط اصلی را شکل میدهد، جدا از آنکه پرسش اصلی این نکته است که این وضعیت ترسناک حاصل چیست؟
به نظر پاسخ اهمیت ویژهای دارد؛ نکته اصلی این مسئله خود حاصل وضعیتی ترسناکتر است؛ برای فهم وضعیت ترسناکتر باید به بحثی از بیونگ هان، فیلسوف کرهای آلمانی توجه کرد. هان معتقد است عصر افراطی ما در حال عادیسازی همه ذائقهها و امیال است. این رسمیت دادن به امیال نوعی آزادسازی حداکثری هر نوع لذتی است که در صحنه واقعی آن را باید در گسترش وسیع صنعت پورنوگرافی دید؛ بهنوعی این صنعت صرفاً یک مسئله در عادیسازی روابط جنسی نیست بلکه نوعی تسخیر تخیل انسان در زندگی روزمره است که تخیل انسان را با توجه به وضعیت افراطی در دوره ما به صحنهای هدایت میکند که به جای مفاهیمی مثل عشق و ارتباط عاشقانه بدنهای جنسی و ارتباط جنسی را جایگزین کرده است، یعنی ابژه جنسی و بدنهایی برای مصارف جنسی را به بالاترین سطح رسانده است. این واقعیتی است که صنعت پورنوگرافی آن را به ساحت اجتماعی و فرد رسانده و عرصه جدید و ترسناکتری را شکل داده که درواقع روابط اجتماعی و اذهان را در کارکردی که نباید باشد قرار داده است. این کارکرد جدید سه اتفاق مهم و ترسناک را صورتبندی کرده است.
1- عشق در حاشیه، افکار جنسی در متن: تا بیش از وجود صنعت پورنوگرافی مسئله ارتباط دو جنس مخالف و تخیل درباره زیستن با هم از طریق تخیل عاشقانه صورت میگرفت اما امروز این صنعت مسئله بدن و تخیل جنسی را جایگزین کرده و سوژهها را رامشده ایدهها و تخیلات جنسی کرده است؛ این صنعت عشق و تخیل را در تسخیر خودش قرار داده است.
2- صنعت زیبایی برای ترویج صنعت جنسی و پورنوگرافی: با یک سرچ ساده متوجه میشوید تعداد عملهای زیبایی که قبلتر مرسوم بود وارد چرخه جدیدی شده و اندامهای جنسی و اندامهای دیگر را برای شبیهتر شدن به تیپ ایدئال صنعت جنسی شکل میدهد. امروز عملهای زیبایی برای ایدئالهای جنسی در حال عادیسازی است و تیپهای ایدئال برای خودشان را در ساحت اجتماعی طراحی میکنند.
3- عادیسازی تجاوز به امری رمانتیک: در سالهای اخیر حتی فیلمهای اروپایی و هالیوودی صحنههای بسیاری از تجاوز را در شرایطی به تصویر کشیدهاند که نه خود سوژه تجاوز بلکه احساسات رمانتیک پساحادثه مسئله است، این روایت نوعی برگرفته از تخیلاتی است که صنعت پورنو آن را عادیسازی کرده است. یعنی مسئله جنسی را به رخداد دو تن و لذتجویی تقلیل داده که امر طبیعی است و فقط گاهی سوژه متجاوز اشتباه میکند و بدن روبهروی خود را اشتباه انتخاب میکند، در غیر اینصورت شیوه و روش مرسوم اشکالی نداشته و لذت جنسی و کامجویی امری طبیعی است.
نتیجهگیری: درواقع ترسناکتر، صحنه اجتماعی است که در پساصنعت پورنو، اذهان اجتماعی را در تسخیر خود قرار داده و در مقابل بدنهای رامشدهای با تیپ ایدئال خودش شکل داده که صحنه اجتماعی را از عشق و دوستی و مهربانی و همبستگی به کامجویی و لذت بدنی تقلیل داده است. این شرایط بهشدت ترسناک است و ضرورت دارد به این صحنه جدید توجه شود.