کد خبر: 207873

کورتکس ضخیم و مغز کوچک زنگ زده

رنانی چطور واقعیت‌های اروپا را نمی‌بیند؟

محسن رنانی در سخنرانی اخیر خود ادعای بحث‌برانگیزی درباره تفاوت‌های فیزیولوژیک مغزی میان اروپایی‌ها و آسیایی‌ها مطرح کرد که بدون پشتوانه علمی است و با انتقادات گسترده‌ای مواجه شد.

روایت طنزی است که می‌گوید: «استادی سر کلاسی مدعی شد انسان از نسل میمون است و شاگردی در واکنش برافروخته شد و داد زد استاد مسائل شخصی شما به ما ربطی ندارد.» برای یافتن منبع این روایت نیازی نیست در کتاب‌ها جست‌وجو کنید، کافی است به متن سخنرانی یک استاد اقتصاد که دایره اظهارات غیراقتصادی و بدون آمارش بیشتر از اظهارات اقتصادی و مستند است، در نشست رونمایی از یک کتاب که روز شنبه برگزار شده مراجعه کنید. محسن رنانی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان، در سال‌های اخیر به دلیل اظهارات جنجالی‌اش در حوزه‌های غیرتخصصی، ازجمله جامعه‌شناسی، زیست‌شناسی و زبان‌شناسی، مورد توجه و انتقاد قرار گرفته است.

یکی از جدیدترین ادعا‌های او در نشستی رونمایی از یک کتاب به تفاوت‌های فیزیولوژیک کورتکس مغزی بین اروپایی‌ها و آسیایی‌ها و تأثیر آن بر توسعه اشاره دارد. رنانی مدعی است کورتکس مغزی اروپایی‌ها ضخیم‌تر از آسیایی‌هاست و این امر به دلیل تفاوت‌هایی در فرهنگ ازدواج، مانند پایان چند همسری و کاهش ازدواج ‌فامیلی در اروپا، به توسعه سریع‌تر این قاره منجر شده است. این ادعا‌ها که آمیزه‌ای از توهین‌های نژادی بدون پشتوانه علمی است، هیچ استناد آماری یا پژوهشی ندارد.

رنانی توضیح نمی‌دهد که چگونه به تفاوت در اندازه کورتکس مغزی رسیده و هیچ مطالعه علمی برای پشتیبانی از ادعایش ارائه نکرده است. اثبات ارتباط بین عوامل فرهنگی مانند چند همسری یا ازدواج ‌فامیلی با تغییرات کورتکس مغزی نیز نیازمند شواهد معتبر از علوم اعصاب و ژنتیک است که در این تعریف مسئله و ریشه‌یابی آن هیچ شواهدی ارائه نکرده است.

محسن رنانی که چنین اظهاراتی را بدون هیچ استدلالی مطرح می‌کند بد نیست صرفاً اخبار پاریس را تنها در چند ساعت قبل مرور کند. در پی قهرمانی تیم «پاریس سن ژرمن» در لیگ قهرمانان، هواداران این تیم با وجود قهرمانی تیمشان در خیابان‌های پاریس به جان هم افتاده و درنتیجه 2 نفر جان باختند. البته این مورد در میان انبوهی از اقدامات اروپایی‌ها که هر عقل، منطق و وجدانی را آزار می‌دهد چیزی نیست.

رقم زدن دو جنگ جهانی، حمایت از نسل‌کشی غزه، حمایت از سیاست‌های جنایتکارانه آمریکا در غرب آسیا در چنددهه گذشته و تحریم‌های دارویی علیه ایران تنها بخش کوچکی از سابقه ضدبشری «کورتکس مغزی است» که رنانی مدعی بزرگی آن در اروپا می‌شود. 

ابعاد جهانی کورتکس مغز یک اروپایی

بررسی جنایات فاحش اروپا در سده اخیر نشان می‌دهد که توسعه این قاره نه نتیجه عقلانیت ذاتی یا برتری فیزیولوژیک، بلکه محصول عوامل پیچیده‌ای مانند استعمار، بهره‌کشی و پیشرفت‌های تکنولوژیک بوده است. جنگ‌های جهانی، هلوکاست، استعمار آفریقا و آسیا، قاچاق انسان و حمایت از جنایات در غزه تنها بخشی از اقداماتی هستند که ادعای رنانی را نقض می‌کنند. تاریخ یک سده اخیر اروپا نشان می‌دهد رفتار‌های غیرعقلانی و جنایات فاحش متعددی توسط کشور‌های اروپایی انجام شده که با ادعای عقلانیت برتر و بزرگی کورتکس مغزی در تضاد است. 

1. جنگ جهانی آن هم 2 بار
جنگ جهانی اول که عمدتاً در اروپا آغاز شد و در آن قاره متمرکز بود، یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی تاریخ است. این جنگ که به دلیل رقابت‌های امپریالیستی و ملی‌گرایی افراطی میان قدرت‌های اروپایی مانند آلمان، بریتانیا، فرانسه و اتریش-مجارستان شعله‌ور شد، بیش از 10 میلیون کشته و ۲۰ میلیون زخمی به‌جا گذاشت. اروپا به‌عنوان خاستگاه این جنگ، شاهد تخریب گسترده زیرساخت‌ها و رنج عظیم غیرنظامیان بود. این درگیری که به «جنگ بزرگ» معروف شد، نشان‌دهنده فقدان عقلانیت در مدیریت سیاسی و نظامی بود، برخلاف ادعای رنانی مبنی بر عقلانیت برتر اروپایی‌ها. یکی از مصادیق جنایات این دوره، استفاده گسترده از سلاح‌های شیمیایی مانند گاز خردل بود که توسط کشور‌های اروپایی، به‌ویژه آلمان و بریتانیا، به کار گرفته شد. این سلاح‌ها نه‌تنها به سربازان، بلکه به غیرنظامیان نیز آسیب‌های وحشتناکی وارد کرد. همچنین قحطی و بیماری‌های ناشی از جنگ، میلیون‌ها نفر را قربانی کرد. جنگ جهانی دوم که باز هم از اروپا آغاز شد، فاجعه‌ای حتی بزرگ‌تر بود که بیش از ۷۰ میلیون کشته به‌جا گذاشت. آلمان نازی، تحت رهبری آدولف هیتلر و ایتالیا تحت رهبری موسولینی در مقابل سران متفقین مانند چرچیل یک جنگ خونین را به جهان تحمیل کردند. 

2. استعمار آفریقا و آسیا
اروپا در قرن بیستم همچنان به بهره‌کشی از مستعمرات خود در آفریقا و آسیا ادامه داد. بریتانیا، فرانسه، بلژیک و پرتغال از منابع طبیعی و انسانی این مناطق برای تقویت اقتصاد خود استفاده کردند، درحالی‌که مستعمرات را در فقر و عقب‌ماندگی نگه داشتند. برای مثال، در کنگو تحت استعمار بلژیک میلیون‌ها نفر به دلیل کار اجباری، قحطی و خشونت جان باختند. در هند، سیاست‌های استعماری بریتانیا، مانند مالیات‌های سنگین و انتقال منابع غذایی به اروپا، به قحطی‌های مرگباری مانند قحطی بنگال در ۱۹۴۳ منجر شد که حدود ۳ میلیون نفر را کشت. این اقدامات که با هدف سودجویی اقتصادی انجام شد، نه‌تنها غیرعقلانی و غیراخلاقی بود، بلکه به تخریب جوامع بومی و ایجاد شکاف توسعه‌ای بین اروپا و مستعمراتش کمک کرد. درحالی‌که رنانی توسعه اروپا را به عوامل فیزیولوژیک نسبت می‌دهد ولی انباشت ثروت از طریق استعمار نقش کلیدی در این فرایند داشت. جنگ استقلال الجزایر یکی از خونین‌ترین نمونه‌های جنایات استعماری فرانسه است. ارتش فرانسه برای سرکوب جنبش استقلال‌طلبانه الجزایر به شکنجه، اعدام‌های جمعی و تخریب روستا‌ها متوسل شد. تخمین‌ زده می‌شود صد‌ها هزار نفر، ازجمله غیرنظامیان، در این جنگ کشته شدند. استفاده از تاکتیک‌های غیرانسانی مانند «جوخه‌های مرگ» و اردوگاه‌های بازداشت نشان‌دهنده فقدان عقلانیت اخلاقی در سیاست‌های استعماری بود. 

3. جنایات جنگی و اعتراف به نقض حقوق بشر
در سال جاری گزارش‌هایی از جنایات جنگی نیرو‌های ویژه بریتانیا در عراق و افغانستان منتشر شد. سربازان سابق این نیرو‌ها شهادت دادند که اعضای این یگان‌ها افراد غیرمسلح، ازجمله کودکان را اعدام کرده و زندانیان دست‌بسته را به قتل رسانده‌اند. این اقدامات که بیش از یک دهه ادامه داشت، نشان‌دهنده نقض شدید قوانین بین‌المللی و فقدان عقلانیت اخلاقی در عملیات نظامی است. 

4. حمایت از جنایات در غزه
بسیاری از کشور‌های اروپایی، ازجمله آلمان، بریتانیا و فرانسه، از اقدامات اسرائیل در غزه حمایت کرده‌اند که به کشتار گسترده غیرنظامیان منجر شده است. از اکتبر ۲۰۲۳، حدود 55 هزار نفر در غزه کشته شدند که اکثراً زنان و کودکان بودند. این حمایت‌ها، شامل تأمین تسلیحات و حمایت‌های سیاسی از رژیم صهیونیستی است که از همان 7 اکتبر با سفر مقامات متعدد اروپایی به سرزمین‌های اشغالی آزاد شد. 

5. دخالت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
یکی از بارزترین نمونه‌های اقدامات خصمانه اروپا علیه ایران، نقش بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. پس از ملی شدن صنعت نفت ایران توسط دولت دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۰، شرکت نفت انگلیس و ایران -که بعد‌ها به BP تغییر نام داد- با حمایت دولت بریتانیا، منافع خود را در خطر دید. ملی شدن نفت که به منظور بازگرداندن کنترل منابع طبیعی به مردم ایران انجام شد، با واکنش شدید بریتانیا مواجه شد. بریتانیا با همکاری سازمان سیای آمریکا، کودتایی را سازماندهی کرد که به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت منجر شد. این کودتا که با نام عملیات آژاکس شناخته می‌شود، شامل اقدامات گسترده‌ای ازجمله رشوه‌دهی به مقامات، تحریک اعتراضات خیابانی و استفاده از عوامل داخلی بود. نتیجه این دخالت، نه‌تنها سرکوب یک دولت منتخب دموکراتیک بود، بلکه زمینه‌ساز دهه‌ها دیکتاتوری پهلوی و وابستگی ایران به قدرت‌های غربی شد. 

6. تحریم‌های اقتصادی و فشار‌های مالی
از اوایل قرن بیست‌ویکم، کشور‌های اروپایی، به‌ویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان، تحریم‌های گسترده‌ای علیه ایران وضع کردند که تأثیرات عمیقی بر اقتصاد و معیشت مردم ایران گذاشت. این تحریم‌ها که اغلب به بهانه برنامه هسته‌ای ایران اعمال شد، از سال ۲۰۱۰ شدت گرفت. این تحریم‌ها که به طور خاص بخش‌های غیرنظامی مانند دسترسی به دارو و تجهیزات پزشکی را تحت تأثیر قرار داد، نقض آشکار حقوق بشر محسوب می‌شود. این اقدامات که با هدف فشار بر دولت ایران انجام شد، بیشتر غیرنظامیان را هدف قرار داد و نشان‌دهنده روش دولت‌های غربی و اروپایی برای حفظ سلطه و بازنمایی تصویری توسعه‌یافته از خود است. 

7. حمایت از رژیم صدام در جنگ تحمیلی
یکی از فاحش‌ترین نمونه‌های اقدامات خصمانه اروپا علیه ایران، حمایت کشور‌های اروپایی، به‌ویژه فرانسه و آلمان، از رژیم صدام حسین در طول جنگ ایران و عراق است. در این جنگ که با حمله عراق به ایران آغاز شد، کشور‌های اروپایی تسلیحات پیشرفته‌ای در اختیار رژیم بعث قرار دادند. فرانسه جنگنده‌های میراژ و موشک‌های اگزوسه را به عراق فروخت، درحالی‌که آلمان مواد شیمیایی لازم برای تولید سلاح‌های شیمیایی، مانند گاز خردل و سارین را تأمین کرد. این تسلیحات در حملات شیمیایی علیه غیرنظامیان ایرانی، مانند بمباران شیمیایی سردشت در سال ۱۳۶۶ استفاده شد که به کشته و زخمی شدن هزاران نفر منجر شد. گزارش‌های سازمان ملل تأیید می‌کند که عراق از سلاح‌های شیمیایی علیه ایران استفاده کرد، اما کشور‌های اروپایی هیچ‌گاه به طور رسمی پاسخگوی نقش خود در این جنایات نبودند. 

8. زیر پا گذاشتن تعهدات بین‌المللی
توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) بین ایران و گروه ۱+۵ (شامل سه کشور اروپایی: بریتانیا، فرانسه و آلمان) یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مناقشه هسته‌ای بود. با این حال، پس از خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، کشور‌های اروپایی نخواستند به تعهدات خود برای حفظ تجارت با ایران عمل کنند. مکانیسم مالی اینستکس که قرار بود تجارت با ایران را در برابر تحریم‌های آمریکا حفظ کند، عملاً ناکارآمد بود و تنها به چند معامله محدود منجر شد. علاوه براین کشور‌های اروپایی مانند فرانسه، آلمان و هلند بار‌ها دیپلمات‌های ایرانی را اخراج کرده و اتهامات بی‌اساسی علیه ایران مطرح کرده‌اند که البته هر بار نیز شکست خورده از این راهبرد ناچار به از سرگیری روابط دیپلماتیک شده‌اند. 

9. حمایت از گروه‌های تروریستی ضد ایرانی
اروپا همچنین از گروه‌های تروریستی ضد ایران، مانند سازمان مجاهدین خلق، حمایت کرده است. این سازمان که در بسیاری از کشور‌ها به عنوان گروه تروریستی شناخته می‌شود، در کشور‌های اروپایی مانند فرانسه پایگاه‌هایی دارد و از حمایت سیاسی و مالی برخوردار بوده است. این حمایت‌ها که با هدف فشار بر دولت ایران انجام می‌شود، نمونه‌ای از مداخله در امور داخلی ایران است که به ویژه در بحبوحه آشوب‌های 1401 نمود بیشتری یافت و رئیس‌جمهور فرانسه نیز با دیدار با گروهی از اپوزیسیون ایرانی این حمایت‌ها را رسمی‌تر و علنی‌تر کرد. 

10. قحطی بزرگ ایران و نقش بریتانیا
قحطی بزرگ ایران یکی از فجایع انسانی تاریخ ایران است که به مرگ میلیون‌ها نفر منجر شد. بریتانیا، به‌عنوان قدرت اشغالگر در بخش‌هایی از ایران طی جنگ جهانی اول، نقش کلیدی در ایجاد و تشدید این قحطی داشت. برخی تخمین‌ها نشان می‌دهد که حدود یک‌سوم تا نیمی از جمعیت وقت ایران، به دلیل قحطی، بیماری و سوءتغذیه جان باختند. نیرو‌های بریتانیایی که برای تأمین منافع خود در منطقه و مقابله با امپراتوری عثمانی در ایران حضور داشتند، منابع غذایی کشور را مصادره کردند. غلات و محصولات کشاورزی به‌منظور تأمین نیاز سربازان بریتانیایی و متفقین از مناطق حاصلخیز ایران، به‌ویژه در غرب و جنوب، جمع‌آوری و به خارج منتقل شد. این اقدام در حالی انجام شد که ایران به دلیل جنگ و ضعف دولت مرکزی در وضعیت اقتصادی شکننده‌ای قرار داشت. علاوه بر این، بریتانیا از کمک‌رسانی به غیرنظامیان ایرانی خودداری کرد و حتی گزارش‌های داخلی مقامات ایرانی درباره فاجعه را نادیده گرفت. بیماری‌هایی مانند وبا و طاعون که در اثر سوءتغذیه و شرایط غیربهداشتی شیوع یافت، به مرگ‌ومیر گسترده دامن زد. این قحطی نمونه‌ای از بهره‌کشی و نقض حقوق بشر است که چگونگی توسعه ادعایی اروپا را توجیه می‌کند.