فرهیختگان: ورود چهرههایی خوشنام، حرفهای و باسابقه مثل کلارنس سیدورف به فوتبال ایران، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه یک ضرورت است. اگر الهلال، النصر، الاهلی و حتی باشگاههای قطری توانستهاند با سرمایهگذاری در بخش دانش و تجربه فوتبال اروپا، برند خود را ارتقا دهند، چرا استقلال و پرسپولیس نتوانند؟
اما مشکل، خود سیدورف نیست؛ مشکل ماجرا، تناقضهایی است که در پروژه واردات تخصص در باشگاه استقلال دیده میشود.
از مدیر ورزشی تا مشاور با یک تغییر حالت
سیدورف ابتدا بهعنوان گزینهی مدیر ورزشی مطرح شد. رسانهها نوشتند، هواداران ذوقزده شدند، برخی هم نگران. اما در عرض چند روز، عنوان تغییر کرد: مشاور شد!
حالا سؤال اینجاست: اگر قرار بود مشاور شود، چرا ابتدا او را مدیر ورزشی معرفی کردند؟ و اگر قرار بود مدیر ورزشی باشد، چه چیزی باعث شد سمتش تقلیل یابد؟ قرارداد؟ محدودیت قانونی؟ یا فقط یک تغییر سلیقهای ناگهانی در دفتر باشگاه؟
ماتزاری کجا رفت؟
در میانه این هیاهو، نام والتر ماتزاری هم مطرح شد؛ مربی شناختهشده ایتالیایی که بسیاری منتظر آمدنش بودند. اما حالا نه خبری از مذاکره رسمی هست، نه اعلام پایان ماجرا. اگر پروژه ماتزاری منتفی شده، چرا باشگاه بهصورت رسمی اطلاعرسانی نمیکند؟ مگر میشود هواداران را تا این حد در ابهام نگه داشت و توقع اعتماد داشت؟
سیدورف مشاور است، اما در جذب مربی نقش دارد؟
یکی از بزرگترین ابهامات همین است. حالا که سیدورف «مشاور» شده، آیا در انتخاب مربی نقش دارد؟ اگر دارد، پس چرا عنوان رسمیاش فقط «مشاور» است؟ اگر ندارد، پس برای چه آمده؟ یک چهره بینالمللی که بدون تأثیرگذاری در ساختار فنی فقط لوگوی باشگاه را بینالمللیتر کند؟
وقتی رزومه میآید اما شفافیت نه
واقعیت این است که حضور چهرههایی مثل سیدورف، میتواند به فوتبال ایران اعتبار ببخشد. اما این اتفاق زمانی اثرگذار است که با برنامه، شفافیت و صداقت رسانهای همراه باشد. امروز استقلال یک قهرمان سابق اروپا را وارد کرده، اما حتی مشخص نیست نقش او چیست، مأموریتش تا کجاست و قرار است چه تصمیمهایی تحت نظرش گرفته شود.
سیدورف چقدر استقلال را میشناسد؟
تجربه نشان داده که انتخاب سرمربی بدون شناخت دقیق از تیم، لیگ و ساختار فوتبال ایران، در بهترین حالت یک قمار است. سیدورف نه بازیکنان استقلال را میشناسد، نه لیگ را، و اگر مربی خارجی دیگری هم بیاورد، احتمالاً او نیز در ابتدا کور عمل خواهد کرد.
مدیران استقلال در سالهای گذشته بارها تیم را بدون دخالت مستقیم مربی بستهاند؛ نتیجه چه شد؟ جز ناکامی و حاشیه؟ اگر این نقشه کارآمد بود، باید امروز استقلال با ثباتترین تیم ایران میبود. اما واقعیت چیز دیگریست.
وقتی تاکتیکها بیمعنا میشوند
۴-۲-۳-۱ یا ۵-۲-۳ بودن تیم، به سلیقه مربی وابسته است؛ اینکه مهاجم «پسر باد» باشد یا «هلیکوپتری»، وابسته به نوع بازی تیم است، نه نظر مدیر. بدون شناخت فنی، انتخاب بازیکن هیچ ارزشی ندارد.
آیا زمان آن نرسیده که استقلال به جای آزمون و خطا، یک نقشه راه مشخص، علمی و حرفهای برای ساختار تیمش داشته باشد؟
کلام آخر: شیکپوشی خوب است، ولی با منطق
سیدورف به باشگاه آمده، کتوشلوار دارد، رزومه دارد، کلاس جهانی دارد. اما باشگاهی که نتواند ساختار و استراتژی خود را منظم کند، با هیچ لباس شیکی به موفقیت نمیرسد. نظم در شرایط کنونی استقلال یعنی انتخاب سرمربی و پس از آن انتخاب بازیکنان با نقشه راه سرمربی.
استقلال به شفافیت، منطق مدیریتی و یکپارچگی تصمیمگیری نیاز دارد؛ نه فقط واردات رزومههای درخشان.