در سال 2022 عربستان سعودی در اوج شرایط بغرنج آمریکا و اروپا به علت جنگ اوکراین و احتمال بالای رکود اقتصادی در غرب بهخاطر افزایش احتمالی قیمت نفت، حاضر شد امتیازی بزرگ را به آمریکا بدهد و تولید نفت خود را افزایش دهد. بایدن با عقبنشینی از تمامی شعارهای انتخاباتی خود درباره حقوقبشر و خاشقچی در 2022 به ریاض آمد. بایدن علاوه براین امتیازات، از عربستان خواسته بود تا به موج عادیسازی با رژیم صهیونیستی بپیوندد. اعلام کریدور آیمک که از هند شروع و پس از گذر از امارات، عربستان و اردن به رژیم صهیونیستی میرسید، پایه مهم اقتصادی این درخواست بود. اما عربستان درمقابل این امتیازات بزرگ، از آمریکا سه خواسته داشت.
1. امکان غنیسازی در خاک عربستان، 2. به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطینی و 3. قرارداد دفاعی مشترک با آمریکا.
عربستان به مرور زمان، درخواست خود درباره موضوع اول را کمرنگ کرد که البته در دوره دوم ترامپ، مجدداً فعال شده است. سعودی درباره درخواست دوم نیز به جای فشار آوردن به دولتهای آمریکا و رژیم، به عباس فشار آورد تا شروط رژیم و غرب را اجابت کند. یعنی مسیر را برعکس میپیمود، چراکه مسئله اصلیاش، درخواست سوم بود. قراردادی مانند ناتو که آمریکا را متعهد به دفاع از عربستان در هر درگیری نظامی میکرد.
در همان سال 2022 چند جلسه در اینباره در کنگره آمریکا برگزار شد تا این درخواست بررسی شود. سخن اصلی آمریکاییها این بود که در وضعیت تنشآمیز میان ایران و یمن با عربستان، امکان بستن یک قرارداد دفاعی بیمعنا است. درواقع مهمترین مانع برای قرارداد دفاعی مذکور و سپس عادیسازی با رژیم، وجود تنش عربستان با ایران و یمن بود. عربستان پس از توافق آتشبس با یمن، برای حل مشکل ایران، از چین درخواست کمک کرد که در نهایت به توافق پکن منتهی شد. نیویورک تایمز ادعا کرده بود تنها چند ساعت پس از این توافق، عربستان درخواست قرارداد دفاعی با آمریکا را در واشنگتن تحویل این کشور داد. این یک شاهد مهم از آن است که ارزش اساسی توافق پکن برای سعودی، رسیدن به هدف اصلی یعنی قرارداد دفاعی بوده است. ایران نیز این مانع را باتوجه به برخی مسائل داخلی و منطقهای خود از پیش پای سعودی برداشت. رویترز تنها هشت روز قبل از 7 اکتبر معروف، گفته بود که توافق پکن، یک ابزار از طرف عربستان برای فشار به آمریکا است.
اینها بدان معناست که مسئله اصلی برای عربستان، عبور از سدهای موجود برای رسیدن به توافق امنیتی و نظامی با آمریکا بود تا پس از آن به عنوان بخشی از کریدور مهم آیمک، قسمتی از طرح آمریکا برای آینده جهان باشد. یعنی به زعم خود هم مسئله امنیتیاش را برای همیشه حل کند و هم مسئله اقتصاد نفتی را با این کریدور اقتصادی دور بزند.
باید فهم کنیم که پیوستن بزرگترین کشور اسلامی به معاهده آبراهام و به رسمیت شناختن رژیمصهیونیستی، یک ضربه بزرگ و اساسی به مسئله فلسطینی برای گذر از هویت مستقل این کشور خواهد بود. چیزی شبیه پیشنهاد معامله قرن در دوره اول ترامپ که جرد کوشنر پیگیری میکرد و عملاً هرگونه تشکیل دولت فلسطینی را برای همیشه منتفی میساخت و صرفاً سرزمینهایی را به فلسطینیها میداد تا در آن زندگی حداقلی بدون سلاح و حق حاکمیت داشته باشند. اینها باعث شد تا خود فلسطینیان در فکر کاری برای تغییر این فرایند مرگآور درآیند.
هفت اکتبر، توانست این فرایند را متوقف کند. هفت اکتبر توانست دوباره مسئله فلسطین را به مسئله اصلی جهانی اسلام و عرب تبدیل کند و فرایند نابودسازی هویت فلسطینی را متوقف نماید. اما از یاد نبریم که در همان روزهای اول این جنگ، دقیقاً جایی که عربستان میتوانست برای توقف آن با ابزار نفت به بایدن فشار بیاورد، این کار را نکرد و حتی با سرعت توسط وزیر نفت خود اعلام کرد که قصدی برای استفاده از ابزار نفت ندارد.
اما در چند هفته اخیر و پس از رایآوری دوباره ترامپ، بازهم نشانههای جدی از آغاز این فرایند در جریان است. ترامپ در گفتوگو با مجله تایم از آن سخن گفته و نزدیک شدن به لحظه توافق عادیسازی با عربستان را مورد اشاره قرار داده. نشانههای دیگری در داخل مسئله فلسطینی به عاملیت تشکیلات خودگردان نیز در جریان است.
در این وضعیت، ایران بازهم یک عاملیت مهم و اساسی است. در کاهش تنش در وضعیت کنونی که مستقیماً کمک به ترامپ برای کنترل ریسکهای بازار سهام در داخل آمریکا است و همچنین کمک به عربستان برای رسیدن به قرارداد دفاعی که در نهایت به عادیسازی منجر خواهد شد. چیزی که تمام دستاوردهای هفت اکتبر را بر باد خواهد داد و شکل و وضعیت منطقه را برای همیشه تغییر خواهد داد.
طبیعتا پیشنهاد نگارنده این نیست که کسی به عربستان سعودی حمله کند یا گروهی به سفارت آنها در تهران هجوم ببرد. مسئله این است که تنش در سطحی معقول و بدون ریسک درگیری باقی بماند تا آمریکا نتواند قرارداد دفاعی با سعودی را در داخل کشورش به نتیجه برساند. مسئله اصلی در اینجا، کنترل سعودی و نه کمک به او برای خنجر زدن به قلب فلسطینیان است.
در پایان باید تأکید کنیم که مسئله توسعه در جنوب خلیج فارس بر مدار آیمک و درواقع آمریکا و اسرائیل به معنای تضعیف یا از بین رفتن توسعه و حتی امکان توسعه در شمال خلیج فارس خواهد بود. چراکه این دو مسیر در تضاد و تناقض هم هستند و رقابت بین آن دو، صرفاً اقتصادی نیست، بلکه دارای سطحی امنیتی، نظامی و توسعهای است. سیاست همسایگی گرچه یک سیاست اصولی و مبتنی بر قواعد درست عقلایی است، اما در این لحظه، باید در آن انعطافی ایجاد کرد و ابزارهای ضدتوسعه ایرانی را گرفت.