محمدمهدی فروزان، خبرنگار: ۳۰ آوریل سال ۱۹۴۵، حوالی ظهر، هوا در برلین غبارآلود و نیمه ابری بود و هر زمان گلوله توپ با کاتیوشای روسی قسمتی از زمین برلین را شخم میزد. شرق شهر توسط ارتش سرخ شوروی تصرف شده بود و پارلمان که نامش «رایشتاگ» بود نیز به تصرف شوروی درآمده بود. در این زمان هیتلر پس از مشاهده بنبست عینی تصمیم مهمی گرفت، وصیتنامه خود را مهر کرد و خودکشی کرد. بنا به وصیتش مأموران محافظش جسدش را با چندین گالن بنزین سوزاندند تا اثری از او نماند و برای همیشه خاکسترش در هوای غبارآلود تاریخ گم شود.
فردای این روز تمام مطبوعات جهان ذوقزده خبر خودکشی هیتلر و سقوط رژیم نازی را تیتر کردند. عموم مردم دنیا خوشحال و متعجب بودند، خوشحال از اینکه این هیولای خونخوار لاجرم تسلیم سرنوشت شد و متعجب از اینکه این ماشین عظیم کشتار چگونه اینچنین و با سرعتی غیرقابل تصور دفعتاً و در طی یک ماه برای همیشه از مسیر تاریخ محو شد. در آن زمان خیلیها باور نمیکردند که هیتلر به این سادگیها از بین رفته باشد. آنها از خود میپرسیدند «هیتلر واقعاً مرده یا زنده است؟ اگر نمرده کجاست و چه زمانی مجدداً خواهد برخاست و جهان را از نو به آتش خواهد کشید؟ یا اگر او مرده باشد چه کسی بار مسئولیت او را به دوش خواهد کشید؟ آیا میشود بازهم کسی همانند او و در لباس او ظهور کند و دنیا را چنین در هم بکوبد؟»
هدف این متن بیان همین نکته است؛ اثبات این نکته که چگونه هیتلر زنده است و خاکستر جسد سوخته او نه تنها در تاریخ و اذهان گم نشد بلکه هنوز در حال رنگ کردن تاریخ به خون است. هیتلر و رژیم نازی میراث خونباری را برای تاریخ به ارمغان گذاشتند و آتش تبعات اقدامات و میراث شوم آنها هنوز در جهان مشتعل است. شاید یکی از مهمترین این میراث شوم، برای جهان امروز و پس از جنگ جهانی دوم، رژیمصهیونیستی است. رژیمی که تنها پس از ۳ سال از سقوط دشمن اصلیاش، با شعار عدم تکرار هیتلر و جهانی عاری از هیتلر و نازیسم در ۱۹۴۸ تأسیس شد در حالی که اصلیترین دلیل برای موجودیتش را هیتلر برایش فراهم کرد بود.
سایه یا واقعیت؟
رژیم صهیونیستی همواره از بدو تأسیس تاکنون علاوه بر ضریب بسیار به موضوع هولوکاست، همواره موجودیت خود را در برابر یک دشمن فرضی نازی تعریف میکند. در مواقع متعدد از جنگ با اعراب در ۱۹۶۷ تا درگیری در لبنان و حتی اخیراً طوفان الاقصی، نقطه مهم برانگیخته شدن احساسات قوم یهود و پروپاگاندا در رژیم، تعریف او در مقابل دشمن نازی و یک هیتلر فرضی است. مسلماً با این نوع نگاه هیتلر هیچ گاه برای اسرائیل نمرده است. بلکه ابزاری کاربردی است تا با استفاده از آن همواره انتقام خود را از این دشمن دیرینه در شکلها و انحای مختلف بگیرد. بنابراین میتوان گفت سایه هیتلر برای اسرائیل تبدیل به واقعیت شده و اسرائیل همواره یاد هیتلر را برای خود زنده میداند!
قربانی، جلاد میشود!
رژیمصهیونیستی در تمام این 77 سال تلاش کرده تا خود را قربانی اصلی نازیسم، هیتلر و جنگ جهانی دوم جلوه دهد. جنگی که رژیم با آمارهای متعدد و بعضاً ساختگی مدعی است بیشترین آسیب را به قوم یهود وارد کرده تا دیگران! بحث مهم این است که اسرائیل در تمام این سالها تمام همت خود را بر تعریف چنین هویتی به کار بسته تا از قبل لگدکوب کردن نازیسم برای خود کسب مشروعیت کند. در مقابل اتفاقی که افتاد این است که عطش انتقام آنچنان داغ بوده است که رژیمی که مدعی قربانی شدن بود را مجاز به تجاوز و کشتار و تقلید ناخواسته و خواسته از اقدامات نازیها کرده است؛ آنهم نه انتقام از مردم آلمان بلکه در مقیاسی کاملاً متفاوت و جدید به نام فلسطین و مردم غیرآلمانی این دیار! به ظاهر قربانی دیروز جلاد امروز را به خوبی ترسیم کرده است. اگر قرار بود تاریخ جایگزین را دنبال کنیم و فرض کنیم اگر هیتلر در ۱۹۴۵ شکست نخورده بود و امروز بر مسند قدرت نشسته بود، شاید اسرائیل شبیهترین رژیم به آن تلقی میشد.
جنگ برای بقا
هیتلر از اواسط سال ۱۹۴۴ و همزمان با شکست سنگین و حیثیتی در استالینگراد، تقریباً به این جمعبندی رسید که ادامه جنگ برای او صرفاً وجه پیروزی ندارد، بلکه جنگ برای او از این پس وجه حفاظتی و بقا را داراست. از این رو تمام تلاش خود را به کار بست تا جنگ را برای ماندن رژیم نازی و بقایش حفظ کند. در مقابل عدهای از مردم و عناصر حکومت او نسبت به ادامه جنگ نگران بودند و این چنین بود که نقشهای برای حذف او به نام عملیات والکری در سال 1944 کلیدزده شد که در نهایت این شبهکودتا به طریقی شکست خورد. هیتلر پس از این وضعیت در سراشیبی سقوط قرار گرفت و این اصرار بر جنگ علیرغم مخالفت بسیاری از سران نظامیاش و خطر جنگ داخلی، وضعیت او را به شدت شکننده کرد. روح این تفکر هیتلر امروز در شرایط رژیمصهیونیستی و نتانیاهو دیده میشود. مخالفت تعداد کثیری از سران نظامی سابق و فعلی اسرائیل با امضای طومار ضد جنگ، اصرار نتانیاهو به ادامه جنگ در غزه پس از شکست قبلی و عدم بازگرداندن اسرا و نیز موجودیتی انگاشتن جنگ برای تضمین بقای اسرائیل همگی نشان از شباهت وضعیت فعلی رژیم و نتانیاهو به اوضاع هیتلر در میانه سال ۱۹۴۴ و سال پایانی جنگ جهانی دوم دارد.
جنایات و مکافات
سوءقصد جدی به هیتلر و تصمیم برای حذفش و درگیریهای داخلی در ماههای پایانی جنگ و خیانت عده کثیری از فرماندهان نظامی او گواه این موضوع یعنی مکافات جنایات بیبدیل او بود. بیان این سرنوشت محتوم باید این نکته را برای بی بی متذکر شود که پایان کار نیز چهبسا ممکن است همانند مکافات کودتای والکری برای حذف هیتلر در سال ۱۹۴۴ یا درگیری داخلی و خیانت نظامیان به قیمت ادامه جنگ باشد. در نهایت باید گفت اسرائیل در طول این مدت و این سالها به خوبی یاد و خاطره هیتلر را فراتر از آنها در اذهان و افکار عمومی جهان زنده کرد؛ اینچنین است که میگوییم هیتلر زنده است!