کد خبر: 199715

نظریه و روش زنجیره‌ای در جریان‌پژوهی در گفت‌وگو با استاد دانشگاه تهران

بدون داشتن نظریه و روش‌، پدیده‌ها قابل فهم نیستند

علی اکبر علیخانی استاد دانشگاه تهران در آخرین پژوهش خود یک نظریه و یک روش تحقیق جدید برای شناخت جریان های سیاسی اجتماعی ارائه کرده و یافته های این پژوهش را در این‌کتاب مطرح کرده است.در این کتاب تاکید شده است که بدون داشتن نظریه و روش‌، پدیده‌ها قابل فهم نیستند.

سیدحسین امامی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی: کتاب «نظریه و روش زنجیره‌ای در جریان‌پژوهی» نوشته علی‌اکبر علیخانی، استاد تمام دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران توسط مؤسسه انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است. در این کتاب نویسنده یک چهارچوب نظری و یک روش تحقیق برای شناخت جریانی پدیده‌های سیاسی، اجتماعی و انسانی ارائه داده است. «فرهیختگان» در گفت‌وگو با نویسنده این کتاب ابعاد مختلف این نظریه و نحوه کاربرد آن‌ها را در پژوهش‌های جریان‌شناسانه واکاوی کرده است. در این گفت‌و‌گو به ابعاد مختلف نظریه زنجیره‌ای برای جریان‌پژوهی پرداخته شده و در ادامه بر روش تحقیق برای جریان‌پژوهی تمرکز شده است. 

دو بخش اصلی کتاب شما نظریه و روش است. نظریه و روش چه اهمیتی دارند؟ 
بدون داشتن و پایبندی به نظریه‌ها و روش‌های مناسب و کارآمد در پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی؛ پدیده‌ها، مسئله‌ها، موضوعات، تحولات و رفتار‌ها در جوامع انسانی به‌درستی قابل فهم نخواهند بود و به دنبال آن انواع مسئله‌ها و بحران‌ها حل نشده، انباشته می‌شوند. در این مسیر تبلیغات، اقدامات نمایشی، فعالیت‌های رسانه‌ای، انجام پژوهش‌های غیراستاندارد، تظاهر به روش، روی آوردن به شبه‌نظریه و شبه‌روش و مواردی از این قبیل نمی‌تواند یک شناخت واقع‌گرایانه به دست بدهد و از این طریق افراد و مؤسسات در اصل خود را فریب می‌دهند. دلیل و ضرورت نظریه یا چهارچوب نظری، معنابخشی به پدیده‌ها و شناخت علّی ماهیت و ریشه‌های آن‌هاست. دلیل و ضرورت روش، اطمینان از درستی سیر انجام پژوهش و به‌تبع آن فایده‌مندی و اثربخشی تحقیق است. انجام تحقیق برای شناخت و فهم پدیده‌ها، موضوعات، تحولات و رفتار‌ها در جوامع انسانی در سطوح فردی، محلی، منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی، و حل مسئله‌های مربوطه صورت می‌گیرد؛ بنابراین ضعف در نظریه و روش به نقص در شناخت این‌ها و ناتوانی در حل مسئله‌ها منجر خواهد شد. 

بحث جریان‌شناسی و جریان‌پژوهی از کجا آمد؟ چون تا جایی که ما می‌دانیم حوزه تخصصی شما اندیشه سیاسی است و قبلاً هم کتاب «روش لایه‌ای اندیشه‌پژوهی» را منتشر کرده‌اید. آیا بحث جریان‌پژوهی ارتباطی با مباحث اندیشه سیاسی دارد؟ 
اولاً بحث جریان‌پژوهی در کتاب من چنانکه از نامش پیداست پیش از آنکه به موضوع و مصداق بپردازد یک چهارچوب نظری و روش تحقیق است. نظریه یا چهارچوب نظری و روش تحقیق را برای انجام پژوهش در موضوعات مختلف می‌توان به کار بست. پدیده‌های سیاسی، اجتماعی، انسانی و از جمله اندیشه‌ها را با چهارچوب‌های نظری و روش‌های مختلف می‌توان شناخت. بنابراین من از منظر نظریه و روش وارد بحث جریان‌پژوهی شده‌ام و بحث «روش» و «نظریه» از جمله دغدغه‌ها و حوزه‌های مطالعاتی من طی ربع قرن گذشته بوده است. ثانیاً بخشی از تمرکز پژوهشی و تخصصی من جریان‌های اندیشه‌ای و فکری در جهان اسلام و به‌ویژه ایران بوده است. ثالثاً یکی از راه‌های شناخت و فهم پدیده‌های انسانی - اجتماعی یا معنابخشی به آن‌ها و حتی شناخت مکاتب و نظریه‌های علمی، شناخت جریانی و بررسی جریان‌شناسانه و جریان‌پژوهانه آن‌هاست. شناخت یا «خود‌بسنده» است به این معنی که برای خود انسان قابل اتکاست و دیگران نیز به سبب اعتماد یا احترام به نظر کارشناسی ممکن است آن را بپذیرند. یا اینکه شناخت «دیگر‌بسنده» است به این معنی که برای دیگران نیز قابل‌اتکا و قابل اعتماد است و این نوع شناخت از راه پژوهش به دست می‌آید و استدلال‌ها یا اسناد و مدارک آن در دسترس و معرض قضاوت دیگران نیز قرار دارد. به همین دلیل بحث مستوفایی در کتاب مطرح کرده‌ام و بین «جریان‌شناسی» و «جریان‌پژوهی» تفاوت قائل شده‌ام. مقصودم در کتاب نوع دوم شناخت یعنی جریان‌پژوهی است. 

جریان‌ها چیستند و چه اهمیتی دارند؟ 
اغلب قریب به اتفاق تحولات جوامع انسانی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، فلسفی، اندیشه‌ای، حقوقی، هنری، ادبی، سینمایی، رسانه‌ای، مذهبی و... از طریق جریان‌ها اتفاق می‌افتد. ایده‌ها، اندیشه‌ها، نظرات، مکاتب، نظریه‌ها و... تا زمانی که جنبه جریانی به خود نگیرند و تا زمانی که به جریان تبدیل نشوند نمی‌توانند در سطح مؤثر و گسترده تأثیرگذار باشند. 

یعنی چهارچوب نظری و روشی که جنابعالی ارائه داده‌اید برای شناخت جریان‌ها در تمام حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، هنری، ادبی، سینمایی، رسانه‌ای، مذهبی، فلسفی، اندیشه‌ای و... کاربرد دارد؟ 
بله همین طور است. چون یک چهارچوب نظری و روش کلی برای پژوهشگران است. هر پدیده‌ای را می‌توان از منظر جریانی با این نظریه و روش مطالعه و فهم کرد، مشروط به اینکه جریان باشد. البته گستره جریان‌های اجتماعی و فرهنگی زیاد و گستره جریان‌های علمی و اندیشه‌ای کم است، ولی هر دو جریانند. ویژگی‌های جریان را در کتاب ذکر کرده‌ام. 

از پاسختان می‌توان فهمید که بسیاری از پدیده‌های انسانی و اجتماعی جریان نیستند؟ 
بله درست است. برخی از پدیده‌های انسانی و اجتماعی هنوز به جریان تبدیل نشده‌اند ولی قابلیت تبدیل شدن به جریان را دارند، ممکن است به جریان تبدیل بشوند یا نشوند. برخی پدیده‌ها نیز اساساً ظرفیت و قابلیت تبدیل شدن به جریان را ندارند. برخی نیز در سطح اندیشه، نظریه، مکتب و... هستند و در همان سطوح باقی می‌مانند و اساساً جریان نیستند. هر کدام از این‌ها ویژگی‌ها، کارکرد‌ها و پیامد‌های خاص خودشان را دارند. 

شناخت جریانی یا جریان‌پژوهانه چه نوع شناختی است؟ 
این نوع از شناخت با نظریه و روش زنجیره‌ای؛ از بیرون و از بالا به کلیت پدیده و تحولات می‌نگرد، سیر تطور آن را می‌بیند، زمینه‌ها، ریشه‌ها، علل و عوامل بروز و ظهور پدیده را می‌کاود، کنشگران پدیده را بررسی می‌کند، آثار و پیامد‌های آن را نشان می‌دهد و به تحلیل، تفسیر و نقد پدیده می‌پردازد. جریانی دیدن پدیده از طریق «پژوهش جریان‌شناسانه» یا «شناخت جریان‌پژوهانه»، به معنی فهم کلیت پدیده در طول زمان از ابتدای شکل‌گیری در بستر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مربوطه، و در نسبت و تعامل با شرایط و سایر پدیده‌ها اعم از مشابه، مرتبط، متباین، مخالف، متضاد و متناقض است. حدود هشتاد تا نود درصد تمرکز تحقیق و شناخت جریان‌شناسانه بر «حال» و «اکنون» است. 

ویژگی‌های دقیق‌تر شناخت جریانی چیست؟ 
شناخت جریان‌پژوهانه یا پژوهش جریان‌شناسانه دارای چند ویژگی به شرح زیر است: 
1. با اینکه از ورود به جزئیات پدیده بی‌نیاز نیست ولی کلیت آن را از بالا می‌نگرد. در اصل بین جزئیات درون پدیده و نگاه کلی و از بیرون، در رفت‌وآمد است ولی در نهایت نگاه پیوسته کلی و زنجیروار از بیرون و از بالا محوریت دارد. 
2. به‌روز است و پدیده‌ها و تحولات زنده و جاری جوامع بشری را موضوع بحث قرار می‌دهد. 
3. پدیده یا جریان را در بستر شکل‌گیری، شرایط محیطی و زیستی و در سیر تطور آن بررسی می‌کند. 
4. کاربردی است و به‌دنبال نتیجه برای سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری، اقدام و جهت‌دهی است. ضمن اینکه نگاهی نیز به آینده دارد. 
5. وجوه ناپیدا و ربط و نسبت‌ها و منطق فراز و فرود تحولات را که گاهی از چشم افراد، متخصصان و رهبران پنهان‌مانده، آشکار می‌کند. 
6. یک فهم منسجم و نظام‌مند از تحولات جامعه در عرصه‌های مربوطه را به مخاطبان و کنشگران می‌دهد. 
7. این نوع مطالعه و تحقیق به تحولات اجتماعی و حتی خود جریان‌ها معنا و هویت می‌بخشد و اگر بی‌طرفانه و با هدف حل مسئله انجام شود؛ نقش بسزایی در حل مشکلات و بحران‌ها و رشد و پیشرفت کشور‌ها خواهد داشت. 

مقصودتان از جریان چیست، لطفاً تعریف دقیقی از آن ارائه دهید؟ 
بر اساس آن تعریف: «جریان عبارت است از پدیده‌ای اجتماعی در یکی از زمینه‌های کنشگری انسانی، دارای یک وجه غالب موضوعی و گاهی تخصصی، در قالب یک شبه نظام پویا، پیوسته و سیال، بر محور مفاهیم مشترک ذهنی و زبانی، دارای کنشگران در نقش‌ها و سطوح مختلف که تحت تأثیر شرایط محیطی و با اهداف مشخصی شکل می‌گیرد و با ایجاد فضا و تحرک در جامعه مربوطه، بر جهت‌گیری‌ها و رفتار‌های مخاطبان تأثیر می‌گذارد.» 
22 مفهوم با جریان تفاوت دارند، مثل حزب، گروه، جناح، انجمن، صنف، طبقه، قشر، سندیکا، سازمان، گروه فشار، گروه ذی‌نفوذ، گروه ذی‌نفع، فرقه، اپوزیسیون و... اساساً جریان ماهیت و شاخص‌های خاص خودش را دارد. 

شاخص‌های ماهوی جریان چیست؟ 
هر جریانی تمام یا اغلب این شاخص‌ها را دارد. شاخص‌های ماهوی جریان عبارتند از: 
1. در یک فرایند طبیعی در بستر جامعه شکل می‌گیرد. (اغلب خودجوش و خودرو) 2. در واکنش به یک دغدغه یا نگرانی یا نیاز یا ضرورت ایجاد می‌شود. (روزآمدی) 3. نتیجه علّی شرایط است. (ضرورت‌مندی) 4. به‌مثابه پدیده، تعیّن و آثار بیرونی دارد. (عینیت‌یافته) 5. دارای عاملان و کنشگران فعال در سطوح مختلف است. (دست‌کم سه سطح منادیان، مروّجان و پیروان و گاهی تا هشت سطح کنشگران) 6. دارای مفاهیم و مبانی کم‌وبیش مشترک ذهنی و زبانی است. (نظام معنایی) 7. دارای طیفی از اهداف و دغدغه‌ها از شفاف تا مبهم و سیال است. (هدفمندی سیال) 8. فعال، جاری و حرکت‌مند است. (پویایی) 9. دارای تمایز و مرز‌های نظری از کاملاً روشن تا نسبتاً مبهم است. (در نظام فکری، اهداف و آرمان‌ها و نیز نماد‌ها یا آداب و مناسک) 10. در عمل، حد و مرز‌های آن تا حدی روشن است که آن را از سایر جریان‌ها متمایز می‌کند. (دارای مرزبندی تقریبی) 11. دارای نظام و انسجام نسبی و سیال است. (شبه نظام‌مندی) 12. دارای تأثیرگذاری نسبی پایدار یا نیمه‌پایدار در عرصه‌های مربوطه است. (تأثیرگذاری) 13. در سیر تکاملی خود، قابلیت تبدیل شدن به انجمن‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد، احزاب، اصناف و نظایر آن را دارد. (امکان ساختارمندی یا رسمیت‌یابی) 14. دارای روند و سیر پیوسته از شکل‌گیری تا زمان مطالعه است. (پیوستگی و استمرار) 15. قدرت جذب مخاطب و بسیج‌کنندگی دارد. (محرک جمعی و اجتماعی) 16. جهت و عملکرد کلی جریان در راستای منویات منادیان است ولی امور متعدد و جزئی اتفاق می‌افتد که مورد نظر منادیان نبوده است. (گشودگی در عمل) 17. گاهی جریان از مسیر مورد نظر بنیانگذاران و منادیان خارج می‌شود. به عبارت دیگر به‌طور کامل و جامع و دقیق ــ‌به‌خصوص در سطح پیروان و هواداران‌ــ تحت کنترل منادیان نیست (تقریباً مدیریت‌ناپذیری)  18. جریان‌ها فاقد سلسله مراتب اداری یا مکاتبات رسمی هستند، در عین حال یک سلسله مراتب یا مرجعیت عرفی، رسانه‌ای یا پیشکسوتی در آن‌ها دیده می‌شود. (سلسله مراتب غیررسمی) 
شاخص‌ها و مؤلفه‌های فوق در همین فضا قابل افزایش یا ادغام هستند، مجموع آن‌ها با هم ماهیت یک جریان را شکل می‌دهند. پدیده‌های مشابه جریان هر کدام برخی از این شاخص‌ها را دارند ولی جمع شدن آن‌ها به‌صورت یک‌جا در یک پدیده، فقط در جریان اتفاق می‌افتد. 

شما برای ساخت نظریه زنجیره‌ای مفاهیم متعددی را ابداع و آن‌ها را در بخش مربوط به نظام مفهومی جریان‌ها تعریف کرده‌اید؛ تعدادی از آن‌ها را نام می‌برید؟ 
بله مهم‌ترین بخش هر نظریه مفهوم‌سازی و نظام مفهومی آن است و نظریه‌پرداز باید در راستای هدف خود مفاهیم جدیدی را ابداع کند یا از مفاهیم موجود در ساخت نظریه‌اش استفاده کند؛ اما باید حدودوثغور آن‌ها را در نظریه‌اش مشخص کند. از جمله مفاهیمی که من در نظریه زنجیره‌ای آن‌ها را تعریف کرده‌ام عبارتند از: «فضا‌های جریانی» شامل: فضای ذره‌ای، فضای یکپارچه جریانی و فضای تامّه جریانی، «سرچشمه جریانی»، «مفاهیم ذاتی و عرضی جریانی»، «کنشگران جریانی»، «خرده‌جریان»، «هویت جریانی»، و «جریان‌های مکمل و انواع آن» مفاهیم متعددی هم در بخش‌های دیگر نظریه از جمله کارکرد درونی جریان‌ها تعریف کرده‌ام که در جای خود و به تناسب بحث خواهم گفت. 

مقصودتان از جریان‌های مکمل چیست و چه انواعی دارند؟ 
 جریان‌های مکمل پدیده‌هایی فراتر یا فروتر از جریان هستند یا بعضی ویژگی‌های جریان را دارند. برخی از جریان‌های مکمل نقش‌های عمیق‌تر، گسترده‌تر و تعیین‌کننده‌تر از جریان‌های معمولی ایفا می‌کنند و پاره‌ای دیگر ضعیف‌تر، شکننده‌تر از جریان یا مقطعی هستند. با این حال شباهت بسیاری به جریان‌های معمولی دارند و با همین نظریه و روش زنجیره‌ای تا حد زیادی قابل فهم هستند. انواع جریان‌های مکمل عبارتند از: جریان نارس، جریان تبهکار، فراجریان، جریان و فراجریان خاموش، جریان و فراجریان ساختاری، جریان و فراجریان چاپاری، شبه‌جریان و جریان‌ها و شبه‌جریان‌های ترکیبی. 

شما در قسمت سوم نظریه‌تان درباره روابط و کارکرد درونی جریان‌ها بحث کرده‌اید. در این بحث به چه نوع روابط و کارکرد‌هایی پرداخته‌اید؟ 
 اولین بحث در این قسمت الگو‌های تعامل و کشمکش جریانی است. جریان‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی، صنعتی و... دارای تعاملات، روابط و کشمکش‌های فراوان آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم، دوستانه یا خصمانه، کم یا زیاد و هم‌زمان یا غیرهم‌زمان با محیط و یکدیگر هستند. عرصه‌های مختلف جامعه و نظام‌های موجود در آن، عرصه تعامل، رقابت و منازعه جریان‌ها با یکدیگر در «میدان‌های جریانی» است. «میدان‌های جریانی عرصه‌هایی هستند که جریان‌های هم‌موضوع، هم‌دغدغه یا هم‌منفعت را با یکدیگر تلاقی می‌کنند، یکدیگر را می‌شناسند و درمی‌یابند که کدامیک رقیب یا مخالف یا ضد دیگری و کدامیک همسو با آن‌هاست.» از جمله مفاهیمی که در این قسمت تعریف و بحث کرده‌ام عبارتند از: رقابت جریانی، منازعه جریانی، هم‌افزایی جریانی، هم‌کاستی جریانی، بی‌تعادلی جریانی، وام‌گیری جریانی، جبهه جریانی و انشعاب جریانی. دومین بحث در این قسمت به الگو‌های پایایی و میرایی جریان‌ها می‌پردازد و تعاریف و مباحثی که ارائه شده عبارتند از: تداوم جریانی، چرخش جریانی، استحاله جریانی، انتقال جریانی، تناسخ جریانی، رکود جریانی و مرگ جریانی. 

شما در کتاب بخشی را هم به بحث جریان‌ها در عرصه عمل اختصاص داده‌اید. در این قسمت چه ابعادی از پدیده جریان‌ها را روشن کرده‌اید؟ 
در این بخش ابتدا درباره علل پیدایی جریان‌ها و آثار و پیامد‌های جریان‌ها بحث کرده‌ام. در ادامه به انواع تأثیر و تأثر جریان نسبت به یکدیگر پرداخته‌ام. در ادامه به سطوح مختلف ظهور جریان‌ها و سنخ‌بندی آن‌ها اشاره کرده‌ام که عبارتند از: جریان‌های محلی، جریان‌های ملی، جریان‌های منطقه‌ای، جریان‌های جهانی، کلان جریان، جریان‌های فکری - نظری، جریان‌های میدانی- عملی و جریان‌های نظری - عملی. در پایان این قسمت هم معیار‌های دسته‌بندی جریان‌ها را بیان کردم و هم درباره انواع شناخت جریان‌ها بحث کرده‌ام که عبارتند از: جریان‌شناسی، جریان پژوهی، جریان پژوهی جریان پژوهی‌ها، فلسفه جریان‌پژوهی و جریان‌پژوهی تاریخی. 

آیا تاکنون این نظریه و روش در پژوهش‌هایی استفاده شده‌اند و نتیجه چه بوده است؟ 
بله تاکنون چند پایان‌نامه دکتری، فوق‌لیسانس و مقاله بر مبنای این نظریه و روش نوشته شده است. نویسندگان اظهار می‌کنند که نظریه و روش زنجیره‌ای به‌خوبی ذهن و تحقیق آن‌ها را جهت داده و موفق بوده است. با این حال به نظرم هنوز قضاوت زود است. باید منتظر نظر متخصصان و صاحب‌نظران باشیم. 

آقای دکتر روش یا روش تحقیق چیست؟ 
روش را به معنای عام در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ‌می‌توان شیوه و نوع خاصی از دیدن، فهمیدن، تأمل کردن، فکر کردن، نوشتن و رفتار کردن در عرصه‌های مختلف زندگی دانست. «روشمندی» به معنی حتی‌الامکان اتخاذ درست‌ترین راه ممکن است تا انسان را از مسیر‌هایی به مقصد‌هایی برساند که یا یکی از بهترین‌هاست یا جز از آن راه -برای رسیدن به نتیجه- ممکن نیست. شاید اغراق‌آمیز نباشد اگر علت اصلی موفقیت انسان‌ها را در عرصه فردی و دلیل تمام پیشرفت‌ها را در عرصه‌های اجتماعی و عمومی روش و روشمندی بدانیم. همچنان که شاید بتوان سبب عمده مشکلات و مسئله‌های انسان را نیز در نوع دیدن، فهمیدن و نحوه تعامل آن‌ها با خود و جهان پیرامون دانست، اما نوع دیدن و فهمیدن و تعامل کردنی که نادرست بوده چون از قبل محاسبه‌شده و تجربه‌شده نبوده است. بی‌نظمی، درهم‌ریختگی، آشفتگی، شلختگی، تصمیم‌های لحظه‌ای، آزمون و خطا، بی‌برنامگی یا داشتن برنامه صوری، کار‌های نمایشی و مواردی از این قبیل ضدروش است. اما «معنای عام روش» که در عرف علمی از آن سخن می‌رود، مفاهیمی مثل انسجام، نظم نوشتاری، فن تحقیق، شیوه خاص نوشتن، منش نگارشی، اصول و قواعدی که فقط پژوهشگران آن‌ها را می‌دانند و مواردی از این قبیل را به ذهن متبادر می‌کند. روش و روشمندی در عرف علمی ابعاد و انواع مختلفی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به: «روش پژوهیدن»، «روش اندیشیدن» و «روش فهمیدن» اشاره کرد. اگرچه تا سخن از روش به میان می‌آید اذهان متوجه روش پژوهش می‌شود ولی روش اندیشیدن و روش فهمیدن نیز اهمیت بالایی دارند و این هر سه با هم مرتبطند. بنابراین تعریف کلی که نگارنده از «روش به معنای عام در عرف علمی» در کتاب روش لایه‌ای در اندیشه‌پژوهی ارائه داد‌ه‌ام به شرح زیر است:
«روش عبارت است از مجموعه‌ای از قالب‌ها یا اصول و قواعد که اندیشیدن، پژوهیدن و فهمیدن اندیشه‌ها، پژوهش‌ها و کنش‌های دیگران را با نظام‌مندی و هدفمندی از کارآمدترین راه فراهم می‌کند.» در کتاب روش لایه‌ای در اندیشه‌پژوهی انواع روش را دسته‌بندی کرده و تعاریف هرکدام را ارائه داده‌ام. 

نظریه و روش چه اهمیتی دارند؟ 
در اهمیت نظریه و روش باید گفت که بدون داشتن و پایبندی به نظریه‌ها و روش‌های مناسب و کارآمد در پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی؛ پدیده‌ها، مسئله‌ها، موضوعات، تحولات و رفتار‌ها در جوامع انسانی به‌درستی قابل فهم نخواهند بود و به دنبال آن انواع مسئله‌ها و بحران‌ها حل‌نشده انباشته می‌شوند. در این مسیر تبلیغات، اقدامات نمایشی، فعالیت‌های رسانه‌ای، انجام پژوهش‌های غیراستاندارد، تظاهر به روش، روی آوردن به شبه‌نظریه و شبه‌روش و مواردی از این قبیل نمی‌تواند یک شناخت واقع‌گرایانه به دست بدهد و از این طریق افراد و مؤسسات در اصل خود را فریب می‌دهند. دلیل و ضرورت نظریه یا چهارچوب نظری، معنابخشی به پدیده‌ها و شناخت علّی ماهیت و ریشه‌های آن‌هاست. دلیل و ضرورت روش اطمینان از درستی سیر انجام پژوهش و به‌تبع آن فایده‌مندی و اثربخشی تحقیق است. انجام تحقیق برای شناخت و فهم پدیده‌ها، موضوعات، تحولات و رفتار‌ها در جوامع انسانی در سطوح فردی، محلی، منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی و حل مسئله‌های مربوطه صورت می‌گیرد بنابراین ضعف در نظریه و روش به نقص در شناخت این‌ها و ناتوانی در حل مسئله‌ها منجر خواهد شد. 

درمورد روش زنجیره‌ای که برای جریان‌پژوهی ارائه کرده‌اید توضیح بفرمایید؟ 
روش ‌تحقیق زنجیره‌ای برای جریان‌پژوهی در قالب پنج مرحله طراحی شده و هر مرحله دارای چند حلقه است. هر مرحله وظیفه دارد به بخشی از جریان بپردازد و هر حلقه از روش که انجام می‌شود یک بخش از جریان را آشکار می‌کند و وارد حلقه عمیق‌تر یا بعدی می‌شود. هر حلقه دارای چند گام یا اقدام عملی است. نوشتن مقدمه روشمند و نتیجه‌گیری بخش مهم هر تحقیقی از جمله روش زنجیره‌ای است، در توضیح مراحل روش «زنجیره‌ای»، هر جا از مفهوم «جریان‌شناسی» استفاده کرده‌ایم مقصود شناخت به معنای دوم یعنی شناخت پژوهش مبنا یا دیگر بسنده است که علاوه بر پژوهشگر برای دیگران نیز قابل اتکا و استناد است. 
مرحله اول روش زنجیره‌ای «هویت‌شناسی جریان» است که چهار حلقه از تحقیق را برای ما می‌نمایاند. مرحله دوم «کنشگر‌شناسی جریان» است و پنج حلقه از بحث را روشن می‌کند. مرحله سوم که مهم‌ترین بخش تحقیق است «ماهیت‌شناسی جریان‌» است و پنج حلقه را شامل می‌شود و هر حلقه بخشی از جریان را روشن می‌کند. مرحله چهارم «رفتارشناسی جریان» است که هشت حلقه دیگر از پژوهش را برای مخاطب روشن می‌سازد. مرحله پنجم «محیط‌شناسی جریان‌» است و چهار حلقه جدید از جریان مورد مطالعه را آشکار می‌کند که فراتر از خود جریان هستند و نمود بیرونی و آثار و پیامد‌های آن را بحث می‌کنند. 
دو بحث هم در ابتدا و انتهای روش زنجیره‌ای مطرح کرده‌ام که جزء مراحل پنجگانه تحقیق محاسبه نشده‌اند. در ابتدای روش زنجیره‌ای نحوه طراحی تحقیق و نوشتن مقدمه روشمند را گفته‌ام. در انتهای روش زنجیره‌ای مرحله پایانی پژوهش یعنی نحوه نوشتن نتیجه‌گیری را مطرح کرده‌ام. 
البته ممکن است تمام مرحله‌ها، حلقه‌ها و گام‌های تعیین‌شده در این روش درمورد تمامی جریان‌های موردمطالعه مصداق یا موضوعیت نداشته باشد یا اینکه پژوهشگر فرصت و امکان انجام تمام آن‌ها را درمورد یک جریان به دست نیاورد. بنابراین در عمل، تحقیق درمورد هر جریان در حد مقدور و ممکن انجام می‌شود تا جایی که به شناخت آسیب نزند و به همان اندازه عمیق، مفید و گامی به جلو خواهد بود. 

گفتید که روش زنجیره‌ای در جریان‌پژوهی پنج مرحله و هرگام چند حلقه و هر حلقه چند اقدام دارد، مراحل را نام بردید، اگر امکان دارد حلقه‌های هر مرحله را نیز نام ببرید؟ 
نخستین مرحله روش‌تحقیق «زنجیره‌ای»، «هویت‌پژوهی جریان‌» است، به این معنی که ابتدا نشان داده شود پدیده مورد مطالعه براساس تعاریف و شاخص‌های نظریه زنجیره‌ای، اولاً جریان است و هویت جریانی دارد و ثانیاً چه نوع هویت کلی و جزئی دارد، یعنی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و... است و اگر علمی است مثلاً فقهی یا فلسفی یا اخلاقی، یا توسعه سیاسی، یا سکولار است و اگر فلسفی است هویت آن فلسفه غرب، فلسفه اسلامی، فلسفه‌های مضاف یا... است و اگر فلسفه مضاف است فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق، فلسفه پزشکی، فلسفه ارتباطات، فلسفه فضای مجازی، یا... است. همچنین قبل از ورود به فرایند پژوهش برای شناخت محتوای جریان‌ها، باید برخی ابهام‌ها و چشم‌انداز‌ها روشن شود. مرحله هویت‌شناسی جریان ابتدا به پژوهشگر و مخاطب نشان می‌دهد که چرا آن پدیده جریان تلقی می‌شود و آیا شایسته پژوهش به عنوان جریان است؟ و در وهله دوم نقشه راهی است که پژوهشگر تعیین می‌کند طبق آن حرکت کند و موارد تعیین‌شده را در طول تحقیق به کار بندد. در این مرحله باید برخی مطالعات اولیه درمورد جریان مورد بحث صورت گیرد. این مرحله چهار حلقه از تحقیق را به سامان می‌رساند که عبارتند از: نخست؛ تعریف و شاخص‌های جریان‌، دوم؛ شناخت سیر تکوین جریان‌، سوم؛ خرده‌جریان‌ها و ساختار جریان و چهارم؛ زمینه‌های ظهور جریان. هر حلقه دارای گام‌هایی است که توضیح هر کدام در کتاب آمده است. 
مرحله دوم در روش زنجیره‌ای به شناخت عاملان و بازیگران جریان اختصاص دارد. مقصود از کنشگران جریانی تمام کسانی‌اند که به‌نحوی در راستای اهداف جریان ایفای نقش می‌کنند. عاملان جریان کنشگران اصلی‌اند که تداوم جریان قائم به آن‌هاست. در این مرحله پژوهشگر باید شش حلقه از بحث را درمورد کنشگران جریان روشن کند. نخست، معرفی اجمالی کنشگران اصلی جریان، دوم، زمینه‌شناسی علمی و فکری کنشگران، سوم شناخت تعلقات سازمانی، چهارم رویکردشناسی سیاسی، پنجم زمینه‌شناسی فرهنگی اجتماعی و ششم روانشناسی شخصیتی عاملان جریان. 
سومین مرحله روش‌تحقیق زنجیره‌ای به فهم جهان‌بینی و ماهیت فکری، اعتقادی و نگرشی جریان موردمطالعه می‌پردازد و دارای سه حلقه است که از طریق آن‌ها جوهره و ساختار فکری و محتوایی جریان شناخته می‌شود. نخست مبناشناسی جریان‌، دوم ساختار تفکر‌شناسی جریان‌ و سوم غایت‌شناسی جریان است‌. 
مرحله چهارم روش زنجیره‌ای «رفتار‌پژوهی جریان» را تحقیق می‌کند و ابعاد مختلف کنش‌های جریان را در چند حلقه بحث برای مخاطب روشن می‌کند. حلقه‌های این مرحله عبارتند از: نخست شناخت عملکرد و مواضع جریان‌؛ دوم شناخت شبکه ارتباطی و مخاطبان جریان‌؛ سوم نقد جریان‌؛ و چهارم تدوین نظام عملکردی جریان. 
پنجمین مرحله روش زنجیره در جریان‌پژوهی «محیط‌پژوهی جریان» است. مرحله محیط‌پژوهی جریان فراتر رفتن از جریان موردمطالعه،‌ گذار از مرز‌ها و محدوده جریان‌ و مشاهده آن در محیط پیرامونی و فضای ملی و جهانی و سنجش آن با سایر جریان‌ها و شرایط واقعی است. این مرحله شناخت جریان را کامل می‌کند با این حال پژوهشگر مخیّر است آن را انجام ندهد. مرحله محیط‌شناسی چهار حلقه جدید از شناخت جریان موردمطالعه را شکل می‌دهد که عبارتند از: نخست؛ شناخت جغرافیای فکری جریان‌، دوم؛ رویکرد‌شناسی جریان‌، که چهار رویکرد اصلی جریان‌های سیاسی اجتماعی و حیطه چرخش آن‌ها را مطالعه و تعیین می‌کند، سوم؛ تدوین جدول مقایسه‌ای جغرافیای معرفتی جریان‌ و چهارم؛ طراحی الگو و پیش‌بینی نتیجه و خروجی جریان موردمطالعه. اگر جریان‌های متعددی مطالعه می‌شوند در این مرحله جدول مقایسه‌ای نیز برای مقایسه آن‌ها تدوین می‌شود. حلقه‌های این مرحله نیز در کتاب بحث شده است. 

آیا جمع‌بندی و نتیجه‌گیری در جریان‌پژوهی با جمع‌بندی و نتیجه‌گیری در سایر پژوهش‌ها تفاوت دارد؟ 
اولاً جمع‌بندی، نتیجه‌گیری، خلاصه و چکیده با هم تفاوت دارند. من در کتاب «روش لایه‌ای در اندیشه‌پژوهی» در پایان روش لایه‌ای، تعاریف هر کدام از این‌ها را آورده‌ام و برای هر کدام شاخص‌سازی کرده‌ام. ثانیاً جمع‌بندی و نتیجه‌گیری در جریان‌پژوهی با سایر پژوهش‌ها تفاوت دارد. 
در جمع‌بندی جریان‌پژوهی، شناسنامه جریان در قالب جدول تهیه می‌شود. در شناسنامه جریان‌پژوهشگر ابتدا جریان را تعریف می‌کند و سپس فقط در قالب گزاره‌های کوتاه در هر موضوع باید مواردی را که در جدول مربوطه تعیین‌شده تکمیل کند. در تدوین شناسنامه جریان نکات زیر قابل ذکر است: 
1. تمام تعاریف و مباحث مربوط به شناسنامه جریان پیش‌تر در متن تحقیق آمده است و نیازی به توضیح در جدول نیست. ذکر گزاره‌های تک‌جمله‌ای با فعل یا بدون فعل کافی است. 
2. تعداد شاخص‌های مبانی جریان به تناسب موضوع شاخص و جریان متفاوت است. ممکن است یک جریان مثلاً دارای سه شاخص هستی‌شناختی و ده شاخص ارزش‌شناختی و پنج شاخص سیاسی باشد و تعداد شاخص‌های جریان دیگری عکس این باشد. 
3. فقط محور‌ها و موضوعات اصلی که بتوانند هویت، مبانی و جهت‌گیری جریان را نشان دهند در شناسنامه می‌آیند. جدولی در این بخش از کتاب طراحی شده و مواردی را که باید درمورد هر جریان ذکر شود در جدول آورده‌ام. 

نتیجه‌گیری چطور؟ آیا در روش زنجیره‌ای برای جریان‌پژوهی نتیجه‌گیری متفاوت از جمع‌بندی دیده شده است؟ 
بله متفاوت است. در سایر پژوهش‌ها فقط یا جمع‌بندی یا نتیجه‌گیری در پایان تحقیق آورده می‌شود، اما در جریان‌پژوهی باید هر دو نوشته شوند. در نتیجه‌گیری باید «نظام جامع و الگوی جریان» طراحی شود. در طول تحقیق جریان‌پژوه نظام جهان‌بینی و اندیشگی جریان را در مرحله سوم و نظام عملکردی جریان را در مرحله چهارم، طراحی و تدوین کرده است. در سایر مراحل نیز اشراف تقریباً کاملی نسبت به ابعاد مختلف جریان پیدا کرده است. در نتیجه‌گیری شایسته است نظام جامع جریان طراحی شود. درصورتی‌که مراحل و گام‌های پیش‌گفته به‌خوبی طی شده باشند پژوهشگر می‌تواند به بازسازی، طراحی، تدوین و ترسیم نظام کامل جریان در قالب یک سیستم بپردازد و الگو‌هایی نیز از آن استخراج کند. در این صورت، تمام مبانی، ابعاد و وجوه نظام اندیشگی و عملکردی جریان و خروجی آن به مخاطب نشان داده می‌شود. 
در تدوین نظام جامع، هر جریانی دست‌کم از چهار وجه قابل بررسی است و هر وجه دارای درجات مختلفی است، این وجوه عبارتند از: 
1. عمق: منظور از عمق، میزان پیچیدگی دستگاه فکری و غایت جریان، اجزای متکثر و تخصصی‌بودن آن است. 
2. کارایی: منظور از کارایی میزان عملی و کاربردی‌بودن، و تأثیرات مثبت -یا منفی- آن است، 
3. عملکرد: مجموع عملکرد جریان در قالب یک نظام و در سنجش با سایر اجزای جریان دیده می‌شود. 
4. جامعیت: مقصود از جامعیت بخشی ندیدن موضوعات و مسائل و ارتباط نظام‌مند آن‌ها با خودشان و با سایر نظام‌های فکری جامعه است. 
در طراحی نظام فکری و عملکردی جریان، عمق آن از بقیه مهم‌تر، کارایی در درجه دوم، عملکرد در درجه سوم و جامعیت در درجه بعدی اهمیت قرار دارد. به این دلیل که اگر جریان عمیق و پیچیده باشد کارایی و جامعیت را در خود پیش‌بینی می‌کند. 
همچنین در بسیاری از جریان‌ها، گاهی آشفتگی و در پاره‌ای از موارد تضاد و تناقض در تفکرات و عملکرد آن‌ها دیده می‌شود، اغلب این آشفتگی‌ها، تضاد‌ها و تناقضات با فهم بیشتر و عمیق‌تر جریان یا درک روح جریان و اهداف عاملان آن حل یا قابل فهم می‌شود، با این‌حال ممکن است در برخی مواقع جریان به‌واقع دارای تضاد و تناقض و آشفتگی باشد. پس از طی گام‌های قبلی که پژوهشگر به تحلیل، تبیین، تفسیر و نقد جریان متفکر موردمطالعه می‌پردازد به‌آسانی می‌تواند آشفتگی‌ها، تضاد‌ها و تناقضات فکری، روشی، کارکردی، عملکردی و... را کشف و تحلیل یا توجیه کند و نشان دهد که تا چه حد حل‌شدنی و تا چه حد غیرقابل‌حل است. 
طراحی نظام جامع و الگو را می‌توان از مهم‌ترین بخش‌های پژوهش دانست. طراحی یک نظام و الگوی حتی‌الامکان عملی، جامع، دقیق، و درست؛ به میزان دانش، خلاقیت و تلاش پژوهشگر بستگی دارد. این الگو عمدتاً پیشینی و نظری است که در آن ابعاد عملی جریان استخراج و ساماندهی می‌شود. نکته مهم‌تر این است که پژوهشگر همان نظام و الگو به‌طور مشخص و دقیق نشان دهد که اگر جریان موردبحث به اهدافش برسد چه اتفاقاتی می‌افتد و خروجی عینی و نتایج عملی آن چه خواهد بود. مثلاً ممکن است در حوزه جریان‌های سیاسی، پژوهشگری معتقد باشد نتیجه و خروجی جریان‌های جهادی و تکفیری درنهایت حکومت داعش است؛ یا نتیجه جریان سلفی مثلاً حکومت طالبان است؛ یا مثلاً نتیجه و خروجی جریان فقه سیاسی شیعی، نظریه ولایت‌فقیه یا حکومت جمهوری اسلامی ایران است. برای هر جریانی یک تجلّی عینی و عملی قابل پیش‌بینی است که الگوی آن می‌تواند در این مرحله تدوین شود.