قهر سفیر آلمان تمام شد و این دیپلمات در سایه درختان خیابان فردوسی به محل کارش بازگشته است. مارکوس پوتسل که پس از شنیدن خبر اعدام جمشید شارمهد، سرکرده گروهک تروریستی، به نشانه اعتراض ایران را ترک کرده بود در روزهای اخیر به ایران بازگشته تا پس از سه دهه، یک سیاست اشتباه و یک شرمندگی دیگر برای آلمان رقم بزند. 27 سال قبل هم مشابه این اتفاق رخ داده بود و زمانی که اعضای حزب دموکرات کردستان در برلین در یک رستوران به نام «میکونوس» دور هم جمع شده بودند افرادی به این رستوران حمله کرده و تعدادی از افراد حاضر در رستوران را به قتل رساندند. بلافاصله پس از این ماجرا دادگاهی در آلمان برگزار شد و بدون هیچ مدرک و مستندی، ایران مسئول این حمله شناخته شد. کشورهای اروپایی از جمله آلمان سراسیمه سفرای خود را از ایران فراخواندند و پس از هفتماه مجبور شدند آنها را به تهران برگردانند.
ماجرای میکونوس و اعدام شارمهد، هر دو نشاندهنده یک الگوی تکراری در سیاستهای آلماناند. سیاستهایی که نه بر اساس واقعیات میدانی، بلکه تحت تأثیر فشارهای داخلی و بازیهای بینالمللی اتخاذ میشوند و معمولاً نتیجهای جز شرمندگی دیپلماتیک به همراه ندارند.
آلمان، بهجای تلاش برای جلب حمایت اپوزیسیون ایرانی با سیاستهای نمایشی، میتواند از تاریخ درس بگیرد و به جای تقابل غیرسازنده، بر تقویت روابط خود با ایران تمرکز کند. این سیاستهای نمادین، همانطور که در ماجرای میکونوس به شکست انجامید، در ماجرای شارمهد هم به دیوار سفت حقیقت برخورد کرد و در تاریخ ثبت شد.
در عزای فوت یک تروریست
اوایل آبان دادستانی تهران در اطلاعیه خود اعلام کرد جمشید شارمهد پس از سالها «شرارت و جنایتهای گروهک مزدور و تروریستی تندر» علیه مردم ایران در نهایت با حکم دادگاه صالح محکوم و در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۳ به سزای اعمالش رسید.
موضوعی که واکنشهای تندی از سوی کشورهای اروپایی بهویژه آلمان به همراه داشت و این کشور که شارمهد را یک شهروند دو تابعیتی میدانست، نهایتاً سفیرش را از ایران فراخواند. 15 آبانماه اما اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضائیه، در جمع خبرنگاران به تشریح پرونده جمشید شارمهد، متهم به اقدامات تروریستی، پرداخت. او تأکید کرد که دستگاه قضایی ایران نهادی مستقل است و هیچ کشور خارجی حق دخالت در امور قضایی کشور را ندارد. به گفته سخنگوی قوه قضائیه، پرونده این متهم پس از طی روند قضایی کامل، به صدور حکم اعدام منجر شد. جهانگیر اعلام کرد حکم اعدام شارمهد نهایی شده بود و در مرحله اجرا قرار داشت، اما پیش از اجرای حکم، این فرد «فوت» کرد. بلافاصله پس از این اتفاق «اولاف شولتس» صدراعظم آلمان طی پیامی در شبکه ایکس اعدام سرکرده گروهک تروریستی تندر را رسوایی معرفی کرده و آن را محکوم کرد. «آنالنا بائربوک» وزیر امور خارجه آلمان نیز در پیامی تهدیدآمیز نوشت ما بارها به تهران تأکید کرده بودیم که اعدام یک «شهروند آلمانی» برای ایران، تبعات جدی خواهد داشت. حدود یکماه از این حرفها گذشت و در روزهای اخیر سفیر این کشور چراغخاموش وارد دفتر کارش شد. ماجرایی که باعث شد تکرار یک شکست سیاسی برای آلمان تلقی شود.
تکرار میکونوس در قالب جمشید
۳۰ سال پیش، در شهریور ۱۳۷۱، حادثهای در رستورانی کوچک در برلین به نام میکونوس رخ داد که برای سالها به یکی از جنجالیترین موضوعات سیاسی و دیپلماتیک ایران و غرب تبدیل شد. این اتفاق که با ترور چند عضو «حزب منحله دموکرات کردستان ایران» همراه بود، زمینهساز تنشهای گسترده بین ایران و اروپا شد. ماجرا از این قرار بود که شب ۲۶ شهریور ۱۳۷۱، اعضای «حزب دموکرات کردستان ایران»، از جمله صادق شرفکندی، دبیرکل این حزب، در رستورانی در برلین دور هم جمع شده بودند. هدف جلسه، دیدارهای غیررسمی و گفتوگوهای محرمانه با برخی چهرههای اپوزیسیون ایران بود. این رستوران، به مالکیت یک ایرانی به نام عزیز غفاری، مدتها محل تجمع مخالفان جمهوری اسلامی شده بود.
در ساعت ۱۰:۵۰ شب، سه مرد نقابدار مسلح وارد رستوران شدند. یکی از آنها در ورودی ایستاد، دیگری در بخش جلویی رستوران، و نفر سوم با مسلسل به سمت محل نشست تیراندازی کرد. در نتیجه این حمله، صادق شرفکندی، همایون اردلان، فلاح عبدلی و نوری دهکردی کشته شدند. عزیز غفاری هم زخمی شد و چند نفر دیگر جان سالم به در بردند. نکته جالب توجه ماجرا این بود که برخی از کشتهشدگان با اسامی و پاسپورت جعلی وارد آلمان شده بودند و دولت آلمان از این موضوع اطلاع داشت اما اقدامی نکرده بود.
پروژه انزوای ایران با میکونوس
پس از حادثه، دادگاه آلمان شروع به بررسی پرونده کرد. در این بین، رسانههای غربی و مقامات آلمانی ادعا کردند که ایران پشت این ترور بوده است. بدون ارائه هیچ مدرک محکمی، دادگاه آلمانی برخی مقامات ارشد ایران از جمله آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت و علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت را به صدور دستور این ترورها متهم کرد. کاظم دارابی، یک ایرانی مقیم آلمان که در فعالیتهای مذهبی و اجتماعی مرتبط با ایران نقش داشت، به همراه سه تبعه لبنانی بهعنوان متهمان اصلی معرفی شدند. دادگاه در نهایت دارابی را به حبس ابد محکوم کرد و دو لبنانی دیگر به زندانهای طولانیمدت محکوم شدند.
حادثه میکونوس، فراتر از یک پرونده جنایی ساده بود. پشت پرده این ماجرا، سیاستهای کلان آمریکا و اروپا برای تحت فشار گذاشتن ایران قرار داشت. گزارشهایی که بعدها منتشر شد، نشان داد که دولت آلمان تحت فشار آمریکا و متحدانش، پرونده میکونوس را بهانهای برای منزوی کردن ایران قرار داده بود.
روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگمانیه» فاش کرد که آمریکا از دولت آلمان خواسته بود از سیاست فشار علیه ایران حمایت کند. همچنین، در کنفرانس «شرمالشیخ» در همان سال، رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا از کشورهای اروپایی خواسته بودند روابط خود را با ایران قطع کنند.
12 سفیر اروپایی از ایران رفتند
پس از پنج سال، در ۲۱ فروردین ۱۳۷۶، دادگاه میکونوس حکمی صادر کرد که ایران را به دست داشتن در ترورها متهم کرد. این حکم، با واکنش شدید ایران روبهرو شد. مقامات ایران، از جمله آیتالله هاشمیرفسنجانی، این اتهامات را قویاً رد کردند. او در مصاحبهای با مجله آلمانی اشپیگل گفت: «ما با هر نوع تروریسم مخالفیم.» رهبر انقلاب هم این ماجرا را نمایشی سیاسی خواندند و تأکید کردند که «ملت ایران» با این فشارها تسلیم نمیشود.
پس از صدور حکم، آلمان سفیر ایران را اخراج کرد و ۱۲ کشور عضو اتحادیه اروپا نیز سفرای خود را از تهران فراخواندند. ایران در واکنش، چهار دیپلمات آلمانی را اخراج کرد و سفیر آلمان را برای مدتی راه نداد. این کشمکش دیپلماتیک برای مدتی روابط ایران و اروپا را به طور کامل قطع کرد. اما برخلاف انتظار غرب، ایران نهتنها تسلیم نشد بلکه با مواضع قاطع خود، در نهایت غرب را به عقبنشینی وادار کرد.
نتیجه حقیقی دادگاه میکونوس چه بود؟
این اتفاق اما بازتاب گستردهای در داخل و خارج کشور داشت. در داخل ایران، مردم و مقامات یکصدا علیه این اتهامات موضع گرفتند. تظاهرات گستردهای در شهرهای مختلف برگزار شد و معترضان خواستار عذرخواهی دولت آلمان شدند.
در خارج از ایران، برخی سیاستمداران آلمانی نیز به شکست دولت آلمان در مدیریت این ماجرا اعتراف کردند. رسانههای غربی نیز اذعان کردند که دادگاه میکونوس نهتنها باعث انزوای ایران نشد بلکه به یک رسوایی برای غرب تبدیل شد.
روزنامههای آلمانی مانند فرانکفورتر روندشاو و هانوفش الگماینه نوشتند که سیاستهای اتحادیه اروپا در قبال ایران با شکست مواجه شده و تنها نتیجه دادگاه میکونوس، شرمساری برای کشورهای غربی بوده است.
بزرگترین شکست غرب
پس از هفتماه قهر دستهجمعی، کشورهای اروپایی یکییکی پشیمان شدند و سفرای خود را به ایران بازگرداندند. این اقدام، اعترافی تلخ به شکست سیاستهای غرب علیه ایران بود. رادیو لندن، بازگشت سفرای اروپایی را «بزرگترین شکست غرب» توصیف کرد و رسانههای صهیونیستی نیز اذعان کردند که ایران در این نبرد سیاسی پیروز شده است. ماجرای میکونوس، نمونهای از یک توطئه سیاسی علیه ایران بود که با هوشیاری و مواضع قاطع جمهوری اسلامی خنثی شد. این حادثه نشان داد ملت ایران در برابر فشارهای خارجی تسلیم نمیشود و میتواند در برابر قدرتهای بزرگ ایستادگی کند.
اگرچه میکونوس در ابتدا دردسرهایی ایجاد کرد، اما در ادامه به ایران فرصتی داد تا سیاستهای خصمانه غرب را افشا کند و در برابر توطئههای بینالمللی، موضعی مقتدرانه بگیرد.
آلمان در مسیر رضایت اپوزیسیون
در سال ۱۳۷۱، حادثه میکونوس فرصتی برای آلمان بود تا با بهرهگیری از این اتفاق، به اپوزیسیون ایران، چراغ سبز نشان دهد. دادگاه آلمان که بعدها مشخص شد به شدت تحت تأثیر سیاستهای آمریکا و برخی گروههای مخالف ایران بوده است، با متهم کردن ایران به سازماندهی ترور، میخواست جایگاه خود را در میان مخالفان ایرانی تقویت کند و خودی به آنها نشان دهد. اما همانطور که تاریخ نشان داد، این حرکت آلمان به جای یک سیاست هوشمندانه، بیشتر شبیه به یک اشتباه بزرگ بود. دولت آلمان تحت فشار لابیهای سیاسی، سیاستی را اتخاذ کرد که نهایتاً به انزوای خود و تشدید تنشها با ایران منجر شد. کشورهای اروپایی که به نشانه اعتراض دیپلماتهای خود را از ایران خارج کرده بودند، سرانجام با شرمندگی، سفرای خود را به تهران بازگرداندند. این رسوایی نشان داد اروپا توان مقابله واقعی با ایران را ندارد و سیاستهای نمایشی آنها صرفاً تزریق یک آرامبخش موقت به اپوزیسیون ایران است.
شرم و شکست مجدد
در هر دو ماجرا، آلمان بهجای اتخاذ سیاستی مستقل و واقعی، تحت تأثیر فشارهای سیاسی داخلی و خارجی تصمیم گرفت. در ماجرای میکونوس، آلمان تلاش کرد با متهم کردن ایران، اپوزیسیون ایرانی را راضی کند و نقش «قهرمان حقوق بشر» را بازی کند. اما نتیجه، بازگشت دستهجمعی سفرای اروپایی به کارشان در ایران، تنشزایی در روابط دیپلماتیک و شکست سیاسی آنها بود. در ماجرای شارمهد نیز، اخراج سفیر ایران و فراخوانی سفیر خود از ایران، نهتنها کمکی به پرونده این متهم تروریستی نکرد، بلکه موجب شد آلمان بهعنوان کشوری مداخلهگر و متأثر از فشارهای سیاسی، خود را در مقابل ایران قرار دهد. همانطور که در ماجرای میکونوس، کشورهای اروپایی پس از هفتماه به دلیل ناتوانی در ادامه فشارها، سفرای خود را به تهران بازگرداندند، در ماجرای شارمهد نیز آلمان نشان داد که این سیاستها شاید بتوانند در کوتاهمدت مایه دستاوردسازی شوند، اما در بلند مدت خروجی خاصی نخواهند داشت.