سفارت شوروی در تهران، میانه آذر 1322، کنفرانسی برای تصمیمگیری درمورد جنگ جهانی دوم در تهران برگزار کرد. تصویر ماندگار کنفرانس تهران هم عکسی با حضور وینستون چرچیل، روزولت و استالین بود که در ایوان سفارت شوروی در تهران گرفته شد. این تصویر اما قاب ماندگاری هم از تحقیر تاریخی ملت ایران بود. درحالیکه این کنفرانس در تهران برگزار میشد اما خبری از حضور شاه ایران در این کنفرانس نبود. اگر تنها به تاریخ معاصر ایران نگاهی بیندازیم، به لیست بلندبالایی از تحقیر ملت ایران میرسیم که علت اصلی هم آن وادادگی و وابستگی حکمرانان به بیگانگان بوده است.
روز گذشته نیز رهبرانقلاب در دیدار با بسیجیان به نمونه دیگری از این تحقیر اشاره کردند و گفتند که به ایران اجازه حضور در کنفرانس پاریس که برای رسیدگی به آسیبدیدگان جنگ جهانی اول برگزار شده بود را ندادند. به این بهانه به بررسی رویدادهایی که تحقیر ملت ایران را رقم زد، پرداختیم و با عباس سلیمینمین گفتوگو کردیم که در ادامه متن آن را از نظر میگذرانید.
شاه شدن یک دزد، سندی از تحقیر ملت ایران
انگلیسیها میتوانستند سراغ یک فرد باسواد و باتجربه بروند و او را به عنوان شاه ایران قراردهند، اما سراغ فردی رفتند که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت و سابقه دزدی هم داشت. این نکتهای است که سلیمینمین آن را به عنوان تحقیر ملت ایران توسط دشمنانش بیان کرد و درمورد مصادیق این تحقیر گفت: «بعد ازکودتای 1299 مجموعه اقداماتی صورت میگیرد که به بدترین شکل ممکن، ملت ایران تحقیر شود.
اول اینکه انگلیسیها، بعد از کودتا میتوانستند، شخص تحصیلکرده و موجهی را هم در اذهان عمومی، هم در سطح جهانی در راس امور ایران قرار دهند، اما آنها کسی را انتخاب کردند که سواد خواندن و نوشتن نداشت. در دورانی که رضاخان، مهتری میکرد و اسبهای بیگانگان را تیمار میکرد، جواهری را از زین اسب سفارتخانه دزدید که منجر به فلک او شد و میخواستند عقوبت سنگینی متوجه او کنند که پادرمیانی کردند. اما اینکه فردی توسط بیگانه به دلیل دزدی فلک میشود و کتک میخورد و این فرد را در راس یک کشور قرار میدهند ملت را به بدترین شکل خود تحقیر میکند. علاوه براین، رضا خان در شقوق مختلف تحقیر ملت ایران را دنبال کرد، پوشاک زنان و مردان ایران را به بدترین شکل ممکن تحقیر کرد. لباس سرداری مردان را قیچی میکردند، لباس زنان را از سر آنها میکشیدند.»
تجزیه ایران بدون حتی یک جنگ در زمان پهلوی
نمونه روشن تحقیر ملت ایران، تجزیه ایران در دوران پهلوی بود، سلیمینمین در توضیح ماجرای تجزیه ایران در زمان پهلوی گفت: «یکی دیگر از تحقیرهای بزرگ دوران رضاخان، تجزیه خاک ایران بدون حتی وقوع جنگ بود، حتی اگر در جریان جنگ، بخشی از خاک یک ملت جدا شود، موجب تحقیر و یأس در آن ملت میشود، اما بدترین حالت زمانی است که بدون وقوع جنگ بخشی از خاک کشور به بیگانگان واگذار شود. در دوران رضاخان، این اتفاق چندینبار رخ داد، بهعنوانمثال در چندین نوبت بخشهایی از خاک ایران به ترکیه داده شد.
براساس قرارداد سعدآباد، ارتفاعات کوچک و بزرگ به ترکیه واگذار شد. کریدوری نیز داده شد تا ترکیه به نخجوان دسترسی داشته باشد. بخشی از خاک ایران به عراق و بخشی هم به افغانستان واگذار شد. اینها تحقیرهای جدی و آشکاری بودند که ملت ایران در دوران پهلوی اول متحمل شد. در دوران پهلوی دوم نیز وضعیت به همین منوال ادامه داشت. بعد از جنگجهانی دوم، بهتدریج فضایی ایجاد شد که آگاهی ملت ایران افزایش یافت. پس از ورود متفقین به ایران، این فضای بسته شکسته شد و اطلاعات زیادی درباره چگونگی غارت منابع ایران توسط انگلیسیها به دست مردم رسید.
این امر موجب شکلگیری خیزشی علیه چپاول نفت توسط انگلیسیها شد. ملت ایران اینبار تحقیر را شکست و نشان داد میتواند نفت خود را مدیریت کند و وضعیت کشور را بهبود ببخشد. برای اولینبار، تهران به لولهکشی مختصر آب آشامیدنی سالم دستیافت. پیش از این، حتی تهران بهعنوان مرکز کشور از آب آشامیدنی سالم محروم بود. بعد از ۲۰ سال دیکتاتوری رضاخان و حدود ۱۲ سال حکومت محمدرضا پهلوی، تهران همچنان فاقد آب سالم بود. این مسئله یکی از بزرگترین تحقیرها برای ملتی بود که اینچنین مورد غارت قرار گرفته بود.»
وزیر خارجه انگلیس ملی شدن نفت ایران را احمقانه میخواند
انگلیسیها حتی بعد از ملی شدن صنعت نفت به تحقیر ایران ادامه دادند و ملی شدن آن را یک کار احمقانه دانستند، سلیمینمین در این مورد گفت: «در دوران کوتاه دوساله از دولت ملی شدن صنعت نفت، تهران دارای لوله کشی محدود آب آشامیدنی سالم شد. ضمن اینکه توانایی اداره بزرگترین صنعت آن دوران که پیچیدگیهای تکنولوژیکی فراوانی داشت، گواه این مسئله بود. اما بیگانگان با کودتا این حرکت را سرکوب و ملت ایران را تحقیر کردند. دکتر مصدق در خاطرات خود میگوید وقتی جملات وزیر خارجه انگلیس را میخوانم در هر زمانی، اشک از چشمانش جاری میشود، زیرا او حرکت ملت ایران در ملی شدن صنعت نفت را «کار احمقانه» توصیف کرده بود.»
اسرائیلیها هم سرپهلوی کلاه گذاشتند
اسرائیلیها در این میان البته بهره خود را بردند، سلیمینمین در این خصوص گفت: «در کتابی که برگمن درباره روابط ایران و اسرائیل نوشته، آمده اسرائیلیها از ابتدا میدانستند میخواهند سر ملت ایران کلاه بگذارند. به همین دلیل قراردادهایی سنگین در زمینه تسلیحات و تولید موشک منعقد شد، اما هیچگاه نتیجهای برای ایران نداشت. اسرائیلیها تمام نظام دفاعی خود را با پول ایران ساختند. پروژه انتقال نفت نیز نمونهای دیگر از این تحقیرها بود. نفت ایران به اسرائیل منتقل و از آنجا به اروپا صادر میشد، اما حتی یک دلار از این صادرات به ایران باز نمیگشت.»
متن کامل گزارش فرهیختگان را اینجا بخوانید.