جواد خیابانی صبح امروز در یک برنامه تلویزیونی اظهارات تندی را درباره امیر قلعهنویی و تیم ملی انجام داد. او گفت که مردم، تیم ملی را دوست ندارند چون تیمِ نفاق است! یکسری سوگولیهای کادرفنی هستند و بازی میکنند آنها که عالیاند جایی در تیم ندارند. و اینکه با احترام به سردار و طارمی، تیم ملی باید جوان شود.
۱. تیم ملی و امیر قلعهنویی را باید نقد کرد. هم سیکل جوانگرایی کادرفنی ایرادات متعددی دارد و هم فوتبال تیم. مثل رفتار، انتخابها و تصمیمات قلعهنویی و همکارانش. موضع امروز خیابانی هم اگرچه تکراری است و با همان الگوی تاثیرگذاری با بغض و گریه بازتولید شده، اما بیش از قبل باید نگرانکننده باشد. چرا؟ چون غرق در سادهسازی مفاهیم و با یک نگاه دمدستی به فوتبال مطرح شده و این، به نفع تیم ملی و رسانه ملی نیست.
۲. خیابانی گفته، مردم تیم ملی را دوست ندارد. اما به این ادعا تنها در شرایطی میتوان اعتبار داد که او نماینده و وکیل مردم باشد که نیست. و اِلا یک اظهار نظر شخصی است که باز هم بیان آن در صداوسیما نمیتواند درست باشد. همین ۹ ماه پیش که تیم ملی از سد ژاپن گذشت، هم قلعهنویی بود. هم سردار و هم طارمی و بیرو. اما برد ژاپن مردم را شاد کرد. به اندازه برد مراکش و ولز در جام جهانی. مهمتر از همه بهعنوان یک مفهوم ملی توانست در یک برهه مهم سرمایه اجتماعی تولید کند. پس اینکه مردم تیم ملی را دوست ندارند، مشروعیت ندارد و محصول همان دیدگاهی است از فوتبال میخواهد فیلم هندی بسازد و همهچیز احساسی و شاعرانه کند.
۳. ایده خیابانی همه مسائل فوتبال را با یک راهحل یک خطی حل میکند اما پروژههای مهمی چون تغییر نسل پیچیدهتر آن است که بتوان به این شکل با آنها مواجه شد. کادرفنی تیم ملی باید از ظرفیتهای فوتبال ایران درست استفاده کند و به جوانها فرصت بیشتری بدهد، اما بحث جوانگرایی تنها به این رویکرد محدود نمیشود و ابعاد کلانتری چون تامین نیروی انسانی دارد که ما با معضلات مهمتری در آن روبهروییم و خیابانیها نمیخواهند به آنها بپردازند. بهرحال با تمام ایراداتی که در تیم ملی وجود دارد، این ادبیات هم استقلال رای کادرفنی را زیر سوال میبرد و هم اصول حرفهایگری خیابانی و رسانه ملی را. و البته اگر اسمش را بتوان نقد گذاشت در بدترین زمان ممکن انجام شده است.