سکینه سادات پاد؛ دستیار رئیس جمهور در پیگیری حقوق و آزادیهای اجتماعی: زینب کبری سلامعلیها، امتداد مادری است که همه تابوها و کلیشههای زن عصر خود را شکست؛ کودک بود که مادرش را از دست داد، مادری جوان که در تحلیل شرایط سیاسی و تشخیص به هنگام توانسته بود مرز بندی بین حق و باطل برای مردمان همه تاریخ ترسیم کند.
مادری به غایت سیاسی، که موضع حق را بلیغ و سلیس بیان میکرد اما آزادی بیان واندیشه در آن زمان نیز در مضیقه بود و حتی تنها دختر پیامبر امت برای این حق هم مورد ضرب و جرح قرار گرفت. صدای حقگوی زهرا مرام سیاسی حزب و جناحی که بدون توجه به شاخصها و پایبندی به ارزشهای الهی که مورد قبول و در غدیر باشکوه به آن متعهد شده بودند را افشاء کرد و برای ارتقای آگاهی مردم مسؤولانه درب خانهها را تک تک میزد.
اما نستوه و شجاع از بیان حق کوتاه نیامد. دختر این مادر آیا میتواند غیر از زینب باشد؟ و زینب شجاعانه شرط ضمن عقد تعیین میکند و اتفاقا شرط ضمن عقد زینب سیاسی هم هست.
او میداند کنار حسین نباشد چه در حضر و چه در سفر ماموریت کامل انجام نمیشود.
عالمه غیر معلمه، عقیله رشیده، مشاور امین دو برادر دو حاکم و دو امام است. شاهد صلح حسن است و نقض پیمانها را دیده و هم عصر جعده است که عاملیت او از جنس زن فاقد شعور سیاسی است و توان تشخیص ندارد از شخصیت مستقل و قوی برخوردار نیست لذا ابزار سیاست بازان میشود و صرفا مجری اجرای اراده سیاسیون ناباب میشود و زینب شهادت برادر را ذره ذره نظاره میکند وبلوغ سیاسی واجتماعیاش هم همزمان به نهایت کمال میرسد برای اینکه مردم دچار خطا محاسباتی نشوند و جامعه مسلمین مضمحل تک جناح قدرت وثروت نشود و مقهور دسیسههای آنها در سمت اشتباه تاریخ نایستند به گونهای که فرصت بالندگی و رشد انسانی مردم تلف نشود از هیبت یک زن عزادار برادر، کلیشه مآلوف همگان و مانوس عقلها و چشمان زن نشناسها به سرعت جدا میشود و در کنار حسین قرار میگیرد؛ مسیر سیاسی حج را ناکامل با حسین رها میکند چون فرمانده فرهنگی کاروان حسین راهی کربلا میشود تا برسد به نینوا و در مسیر طولانی چندماهه چون ملکهای توسط جوانان بنیهاشم سرشار از فخر و کرامت از مرکب پیاده و چون نجیب زاده محترم سوار بر آن میشود برای اینکه سیره خاندان رسول خدا که بهترین قرائت را از اسلام دارند در مورد زنان و احترام بینهایت آنها در اسلام در تاریخ ثبت شود و جلو کجفهمی کسانی را که این احترامات ورعایت حقوق زن را به نام فمینیسم ترجمه و تأویل میکند را به محاجه بکشاند.
بالاخره ظهر عاشورا میشود و همه مردان قبیله عشق در معرکهای که تعیین کننده صراط حق است، یکی پس از دیگری به شهادت میرسند و زینب کاروان سالار و امام شد و پیامبری کرد. و زینب ترجمان رجل سیاسی است.
زن است و مادر و خواهر و همسر اما زینب در چهل منزل تا شام و در شام در برابر یزید خطبه خواند و بار دیگر علی را انگار به دنیا یادآوری کرد، جرج جرداق مسیحی میگوید روزگار کاش در هر عصری چون علی میزاییدی. اینجا علی از حلقوم یک زن درمیانه بزم ظالمانه یزید متولد شد و اسارت تودههای اغوا شده حسینکش را پایان داد و نالهها به پا خواست.
زینب دختر سیاسی علی و زهرا توانست با استدلال قوی منبعث از عقل یک زن فرهیخته، زنی که به دروغ او را فاقد عقل میدانند و به مدد قدرت نرم اثرگذار زنانه در تبلیغ حتی یزید را گریاند و وجدانها باز به مدد این زن تاریخ ساز بیدار شدند و مگر میشود زنی که پابر شانه مردان میگذاشت واز اسب پیاده میشد وسوار میشد و منت گذاشته پا در حریم سیاست گذاشته اکنون نتواند بزم عیش یزید را به محکمه پیروز نهضت حسین تبدیل کند.
اگر مکتب حسین است که قادر است این گونه به زن اعتماد کند و مسوولیت خطیر به سرانجام رساندن نهضت کربلا را به او میدهد و در کارگاه واقعی نینوا به زن جولان رشد و مبارزه میدهد و او را رجل سیاسی میداند که جز با درایت و حضور او برای عصر بعد از معرکه عاشورا امکان برنامه ریزی نبود. آیا خوانش ما از زن در اسلام میتواند چنین نقشهایی را به زنان بدهد و آن زن را فمینیست نخواند؟
طی نامهای از رئیس محترم قوه قضائیه درخواست کرده بودم اکنون که به برکت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی زنان فرهیخته و عالمه داریم از بین زنان حقوقدان یک نفر را در زمره ۶ نفر حقوقدان شواری نگهبان معرفی کنید. و از دبیر محترم شورای نگهبان هم تقاضا کردم در پژوهشگاه شواری نگهبان از حضور زنان حقوقدان بهره مند شوند.
در همه نقطههای عطف تاریخ اسلام عاملیت مثبت یک زن ثبت است.
چشمان خود را ببندید و کربلا را منهای خانم زینب کبری تجسم کنید؟ حالا چشمان خود را باز کنیم و فرصت ها را غنیمت بشماریم.