کد خبر: 196967

جنگ بدون قطب نما

رژیم معتقد است زمان آتش‌بس رسیده است

با ضربه های سنگینی که از جانب لبنان به رژیم صهیونیستی وارد شده است نه تنها این رژیم نتوانسته به اهداف اولیه خود یعنی بازگرداندن آواره های صهیونیستی را خانه های خود به سرانجام برساند بلکه به تعداد آوارگان سرزمین‌های اشغالی افزوده شده است.

 رژیم‌صهیونیستی جنایت می‌کند اما همانند یک قورباغه در تنش کنونی منطقه به آرامی یا ناآرامی درحال پخته شدن است. اسحاق هرتزوگ، رئیس رژیم‌صهیونیستی که این موضوع را دریافته اواسط هفته جاری خطاب به صهیونیست‌ها تاکید کرد هدف محور مقاومت تضعیف روحیه شهرک‌نشینان است تا با وارد کردن ضربه‌ای ویرانگر به اقتصاد مهاجرت معکوس تشدید شود. او در مهم‌ترین بخش از اظهارات خود به توافق آتش‌بس هم اشاره کرد تا راه‌حلی برای پایان دادن به بحرانی کنونی صهیونیست‌ها ارائه کرده باشد. او در این زمینه گفت: «زمان اتخاذ تصمیمات شجاعانه و اقدام جدی و بدون تأخیر برای بازگرداندن اسرا حتی از طریق یک توافق مسئولانه فرا رسیده است.» تقریبا همزمان با او یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون در جریان سخنرانی در پارلمان رژیم (کنست) ضمن برشمردن اقداماتی مانند ترور رهبران مقاومت که بنیامین نتانیاهو آن را جزء دستاوردهای خود در جنگ معرفی می‌کند به او گوشزد کرد: «باید مسئولیت کشته شدن فرزندان ما را نیز بر عهده بگیری.» اتفاق مهم دیگر در ارتباط با افزایش فشارها به نخست‌وزیر رژیم برای قبول آتش‌بس، افشای نامه یوآف گالانت وزیر دفاع او به مسئولان دولتی و روسای نهادهای مهم مانند ستاد ارتش، موساد و شاباک است. او در این نامه هشدار داده بود جنگ بدون اهداف به‌روزرسانی‌ شده یا به تعبیری «بدون قطب‌نما» به پیش می‌رود.

 عوامل تشدید بحران سیاسی
تنش سیاسی در رژیم از اواخر سال 2018 افزایش یافت و خود را در قالب انتخابات‌های زودهنگام و تمدید موقت مأموریت دولت‌ها نشان داد. در طول جنگ نیز این التهابات کم و بیش ادامه داشته اما امروزه وضعیت تا حدی تغییر کرده است. شاید به لحاظ اجرایی مخالفان نتانیاهو قادر به انجام اقدام عمده‌ای علیه او نشوند، اما حداقل به لحاظ فکری و برداشت‌ها، احساس کرده‌اند یک تغییر فوری و بزرگ ضروری است. به نظر می‌رسد بروز این تحول جدید، ناشی از چند مسئله بوده که در ادامه به آن‌ها پرداخته شده است.

1. نتایج معکوس در لبنان
جمع‌بندی بخش مهمی از طبقه سیاسی-نظامی در رژیم‌صهیونیستی آن است که با گذشت زمان، بر مخاطرات جنگ چند‌جبهه‌ای به شکل تصاعدی افزوده می‌شود. دلیل آن می‌تواند تفاوت نبرد در غزه با لبنان باشد. صهیونیست‌ها پس از یک سال جنگ در غزه، تخریب این منطقه و به زعم خود تضعیف حماس، نقطه ثقل عملیات نظامی خود را به سمت شمال و لبنان چرخاندند. آن‌ها با غرور از تکرار غزه در لبنان صحبت می‌کردند و ناظران بین‌المللی نیز نسبت به «غزه‌سازی» از لبنان هشدار می‌دادند. 
 هدف از آغاز جنگ با لبنان بازگرداندن ۶۰ هزار شهرک‌نشین به شمال فلسطین اشغالی بود اما با شروع جنگ، حملات مقاومت لبنان تشدید شد، به گونه‌ای که نه‌تنها حتی یک نفر از 60 هزار آواره به منزل خود در شمال بازنگشت، بلکه 300 هزار نفر دیگر به شکل فوری در معرض آوارگی قرار گرفته و محل زندگی 3 میلیون نفر شاهد پرتاب راکت، موشک و پهپادهای انتحاری به شکل روزانه شد. 

یکی از مهم‌ترین نتایج معکوس بروز‌کرده در جنگ لبنان، افزایش نفوذ پشتیبانان مقاومت در این کشور است. پس از آغاز جنگ، آیت‌الله سید‌علی سیستانی، مرجع عالی شیعیان عراق از مردم این کشور خواست به کمک مردم لبنان بشتابند. بسیاری این درخواست را با فتوای مشهور آیت‌الله سیستانی در سال 2014 مقایسه کردند که بر اساس آن مردم عراق برای جهاد علیه داعش تجمع کرده و با هجوم 3 میلیون نفری به مراکز آموزش نظامی، صدها هزار رزمنده عازم میدان‌های نبرد شده و از دل آن ضمن نابودی تکفیری‌ها، حشدالشعبی شکل گرفت. از سوی دیگر، این اتفاق باعث شد تا بسیاری از مستشاران اضلاع محور مقاومت در حوزه‌های مختلف‌ سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و بهداشتی عازم لبنان شوند. هدف رژیم از حمله به لبنان دور کردن دشمنانش مانند ایران از مرزهای خود بود اما با این کار نه‌تنها ایران، بلکه دیگر اضلاع محور مقاومت را نیز به سمت مرزهای فلسطین اشغالی کشاند. 
وقوع این نتایج معکوس هیچ‌گاه در خصوص غزه امکان‌پذیر نبود. جنگ غزه هرچند باعث فعال شدن مقاومت لبنان در مرزهای رژیم و همچنین دیگر گروه‌های مقاومتی از راه دور شد، اما تغییری به لحاظ توازن قوا و جابه‌جایی نیروها ایجاد نکرد. جنگ لبنان اما باعث جابه‌جایی گسترده نیروها حتی فراتر از حوزه نظامی شده است. 

3. ضربه مستقیم به مراکز ثروت
لبنانی‌ها مسیری را که از ابتدای جنگ در پیش گرفته بودند، توسعه داده‌اند. آن‌ها در طول یک سال زد و خورد مرزی، در محدوده بین 3 تا 5 کیلومتری مرز، مراکز اقتصادی رژیم از جمله کارخانه‌ها را نیز علاوه بر پایگاه‌های نظامی هدف قرار می‌دادند. با شروع جنگ، مقاومت مراکز عمده اقتصادی رژیم در عمق، به ویژه کارخانه‌های نظامی را وارد بانک اهداف خود کرده است. 
صنعت نظامی برای صهیونیست‌ها اهمیت بالایی دارد؛ زیرا ضمن تأمین نیازهای داخلی، یک منبع بزرگ کسب درآمد صادراتی و افزایش نفوذ خارجی است. تل‌آویو با تولید محصولات داخلی، هزینه کمتری برای خرید سلاح می‌پردازد درحالی‌که دریافت آن از کشورهای دیگر با هزینه‌های چند‌برابری میسر است. 
از سوی دیگر صهیونیست‌ها با فروش سلاح، میلیاردها دلار به جیب می‌زنند. آن‌ها در سال گذشته میلادی 13.1 میلیارد دلار درآمد ارزی از صادرات تسلیحات داشتند. در خصوص صادرات سلاح باید به نکات دیگری هم توجه داشت. نخست آنکه سود خالص صادرات سلاح، چند برابر دیگر حوزه‌ها مانند صادرات خودرو، فولاد، لوازم الکترونیکی و زیرساختی است. دوم آنکه فروش سلاح به یک خریدار زمانی نهایی می‌شود که سفارش‌دهنده، امتیازات دیگری را نیز در اختیار طرف فروشنده قرار داده باشد.

متن کامل گزارش سید مهدی طالبی پژوهشگر حوزه بین‌الملل را در فرهیختگان بخوانید.

مرتبط ها