فرض کنیم که شما میخواهید فیلمی بسازید و با هزار سختی توانستهاید یک بودجه دولتی یا خصوصی برای فیلمتان فراهم کنید. پس از فراهم شدن بودجه حالا کفش آهنین گرفتن مجوز ساخت را باید به پا کنید و توفیق عبور از هفتخوان ممیزیها شامل حالتان شود، اگر شانس بیاورید مجوز ساخت میگیرید و بعد از اعمال ممیزیها حالا باید به سراغ مجوز نمایش و اکران فیلمتان بروید. به خیالتان، حالا نفس راحتی میکشید که فیلمتان اکران میشود و مردم در سینماها با خیال آسوده مینشینند و تماشاگر فیلم فاخر شما خواهند بود... اما نه! اگر ماجرای اکران به این سادگیها بود که کارگردانان 239 فیلم پشتاکرانمانده، چشمانشان به در پردیسهای سینمایی خشک نمیشد. خلاصه که وضعیت اینطور است. همانطور که این چند خط ابتدایی شما را کلافه کرد تهیهکنندگان و کارگردانان را هم کلافه کرده، کار به جایی رسیده که محمدرضا شرفالدین، تهیهکننده فیلم «فرزند صبح» میگوید حتی حاضر است فیلمش را بهصورت رایگان روی یکی از سکوهای نمایش خانگی اکران کند.
راه جشنواره فجر دررو نیست!
بسیاری از فیلمسازان برای رهایی از این پشت صف ماندن، نبوغ به خرج داده و فیلمهای خود را به جشنواره فجر میبرند تا حداقل ماجرای ممیزی گریبانگیرشان نباشد. در این معامله دو سر برد به نظر میرسد از طرفی جایزهای میبرند و حرف و حدیثی برای اکرانشان باقی نماند، درآخر هم پس از گذشت چند ماه از جشنواره، فیلمهایشان با خیال راحت، سراغ اکران عمومی برود. اگر فکر میکنید با این فکر نبوغآمیز فیلمها دیگر در صف اکران نمیمانند باید گفت متاسفانه باز هم سخت در اشتباهید. «سینما متروپل»، برنده بهترین فیلم جشنواره فجر سال 1401 با آنکه پس از دو سال پروانه نمایشش در مردادماه امسال صادر شد اما با گذشت چهار ماه از این اتفاق هنوز پشت در سالنهای سینما منتظر فرصتی برای اکران است. مصداق این وضعیت تنها سینما متروپلِ باشهآهنگر نیست. «هفت بهارنارنج» فرشاد گلسفیدی که برای آن علی نصیریان صاحب بهترین بازیگر نقش اول 1401 شد یا «اتاقک گلی» محمد عسگری که از کاندیداهای بهترین فیلم جشنواره همان سال بود از دیگر فیلمهاییاند که با یک دست درهای اکران را میکوبند و با دست دیگر پروانه نمایششان را نشان میدهند.
منتظران اکرانی که دواثره شدند
مرحوم نیچه وقتی گفت آنچه مرا نکشد، قویترم میکند، نمیدانست که جملهاش روزگاری در سینمای ایران مصداق پیدا خواهد کرد. کارگردانهایی که پشت به پشت هم در این صف ایستادهاند و به قولی آبدیده شدهاند. حدود 13 کارگردان حداقل دو فیلمشان پروانه نمایش گرفته اما اکران نشده است. نامهایی چون بهروز افخمی، منیژه حکمت، تورج اصلانی، کیارش اسدیزاده، علیرضا امینی و علی عطشانی تنها تعدادی از این افرادند که اسامیشان به گوش مخاطب سینما آشناست. کارگردانهایی که وقتی زنبیل یک فیلم را پشت در اکران میگذارند، سراغ فیلمی جدید و فراهم کردن زنبیل و پروانه نمایشی دیگر برای اثر جدیدشان میروند. در میان این کارگردانان یک نام از همه بیشتر جلب توجه میکند. حسین ریگی کارگردانی که در سه جشنواره سیونهم، چهلویکم و چهلودوم سه فیلم با نامهای «لیپار»، «هوک» و «میرو» را اکران کرد و هر سه فیلمش هم پروانه نمایش گرفتند اما هیچ اثری از این کارگردان سیستانوبلوچستانی به اکران عمومی درنیامده است.
این در شرایطی است که ریگی پروانه نمایش لیپار را در اردیبهشتماه سال 1401 گرفته و مهرش نزدیک به دو سال و شش ماه است که خشک شده. حتی اگر این فرض را در نظر بگیریم که همین امروز بخواهد لیپار اکران شود باز هم یک مشکل وجود دارد، اکران این فیلم به دلیل اینکه دو سال از دریافت پروانه نمایش آن گذشته و پروانه آن منقضی شده، عملا غیرقانونی است و برای اکران دوباره باید در صف بررسی و صدور پروانه نمایش قرار بگیرد. این وضعیت تنها شامل لیپار ریگی نمیشود و تعداد زیادی از 239 فیلمی که پروانه نمایششان را هم دریافت کردهاند حالا باید آن برگهها را فراموش کرده و دوباره وارد بروکراسی صدور و تمدید پروانه نمایش شوند.
اصولا وقتی نام صف میآید به ذهن شنونده شکلی از نظم متبادر میشود اما واقعیت این است که صف اکران پروانهنمایشگرفتهها چندان هم وضعیتی عادلانه و منظم ندارد و فیلمهای دیگری هستند که فرایند گرفتن پروانه نمایش تا اکران را به شکلی آسانسوری و کمتر از چهار ماه طی میکنند. فیلمهایی که کمدی بودنشان دلیلی شده برای بههمریختن و ایستادن در جلوی صف اکران، صفی که عملا در داشتن نظم آن ابهاماتی جدی وجود دارد.
بیخیالی از اکران هم یک راه است
در میان فیلمهایی که پروانه نمایش دارند، آثاریاند که یا صاحبانشان بیخیال پروانه نمایش شدهاند یا مجوز نمایش آنها باطل شده است. فیلمهای «رکسانا»ی پرویز شهبازی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا و «شب داخلی دیوار» جلیلوند را میتوان از این دست فیلمها دانست. فیلمهایی که مشخص نیست اگر ممیزیهایشان غیرقابل چشمپوشی بوده چرا اصلا پروانه ساخت گرفتهاند، البته در این بین فیلمهایی مانند فصل قاصدک هم هستند که عملا کارگردانانشان دیگر در کشور حضور ندارند که پیگیر وضعیت فیلمها باشند. این وضعیت چرخهمانند ممیزی، پروانه نمایش و عدم اکران شرایطی را به وجود آورده که داشتن پروانه نمایش برای یک اثر دیگر چندان اعتباری ندارد.
این پدیده زمانی مخاطب را شوکه میکند که بداند بخش مهمی از 239 فیلم پشتاکرانمانده با پول بیتالمال ساخته شده و نامهایی چون فارابی پشت آنهاست. فیلمهایی که برای اکران عمومی ساخته شده بودند ولی در باتلاق معیوبی به نام اکران غرق میشوند.
چرخه دادن پروانه نمایش و اکران نشدن فیلمها عملا به باطلترین حالت خود رسیده است؛ از ابتدای امسال تاکنون 63 فیلم پروانه نمایش گرفتهاند و از طرفی دیگر تنها 43 فیلم اکران شدهاند، اگر این فرض را در نظر بگیریم که تمام فیلمهای اکرانشده از میان همان 63 فیلمی است که پروانه نمایش گرفتهاند باز هم 20 فیلم از امسال و نزدیک به 176 فیلم از سالهای گذشته، پشت اکران میمانند. برای برونرفت از این وضعیت میتوان گفت تنها دو حالت متصور است. اول افزایش فیلمهای روی پرده و تقسیم کردن اکرانهاست که به دلیل تسخیر پرده توسط کمدیها به نظر میرسد این امر چندان در دسترس نباشد، فیلمهایی که حتی سینماداران هم به دلیل فروش بالا تمایل دارند اولویت فروش را به آنها اختصاص دهند. این شرایط عملا وضعیتی را به وجود میآورد که سر غیرکمدیها و آثاری که از سینمای خارج از تهرانند، بیکلاه بماند. اما وضعیت دیگری هم میتوان در نظر گرفت و آن رفتن این فیلمها به اکران آنلاین است، پیشنهادی که حتی به مذاق افرادی چون محمد شرفالدین خوش آمده است و آنها هم موافقند که فیلمهایشان از دپو شدن و بلاتکلیفی خارج شده و حداقل در اکران آنلاین به دنبال حلقه اتصالی با مخاطب باشند.
از ابتدای سال جاری تا مهرماه، 36 فیلم روی پرده سینما رفتند. اگر با احتساب این تعداد، فیلمهایی را که تا پایان سال اکران میشوند، حساب کنیم به عدد 61 میرسیم. اگر بر همین مبنا تعداد اکرانهای هر سال را محاسبه کنیم، برای به نمایش درآمدن 239 فیلم اکران نشده، حدود چهار سال زمان لازم است تازه اگر فیلم جدیدی به چرخه تولید اضافه نشود.