کد خبر: 196712

مقاومت و صداقت

روایت خبرنگار «فرهیختگان» از دیدار با شهید صفی‌الدین

تازه به بیروت رسیده بودیم. آن زمان شیخ هاشم صفی‌الدین برایم یک اسم بود مانند دیگر اسم‌هایی که از سران مقاومت می‌شنیدم. تصورم از او از همان عکس‌هایی بود که دوربین‌ها ثبت کرده بودند و حتماً فکر نمی‌کردم به‌عنوان خبرنگار فرهنگی یک روز بتوانم او را به‌عنوان مقام شاخص حزب‌الله لبنان ببینم.

 خبر رسید؛ شهید شده و من از آبان 1403 یک سال به عقب برمی‌گردم. به روزهایی که حمله وحشیانه اسرائیل به غزه یک ماه از شروعش گذشته. تازه به بیروت رسیده بودیم. آن زمان شیخ هاشم صفی‌الدین برایم یک اسم بود مانند دیگر اسم‌هایی که از سران مقاومت می‌شنیدم. تصورم از او از همان عکس‌هایی بود که دوربین‌ها ثبت کرده بودند و حتماً فکر نمی‌کردم به‌عنوان خبرنگار فرهنگی یک روز بتوانم او را به‌عنوان مقام شاخص حزب‌الله لبنان ببینم. چه برسد به اینکه سؤالی بپرسم و جواب بشنوم.

از روز اولی که به لبنان رسیدیم و برنامه‌های سفر را مرور می‌کردند که امروز اینجا را می‌بینیم و فردا فلان دیدار را داریم، دنبال راهی بودم که خودم کشف کنم و مردم را از نزدیک ببینم، مخصوصاً فلسطینی‌ها را تا بتوانم روایت متفاوتی بنویسم و از کسانی بگویم که سال‌هاست از کشور خودشان بیرون شده‌اند و شاید خاطره دوری داشته باشند از زمانی که در داخل مرزهای خودشان نفس می‌کشیدند اما به‌ناچار کوچ اجباری به کشور همسایه داشتند. همسایه‌ای که خودش هم در مبارزه با رژیم اشغالگر در صف اول ایستاده و بارها این رژیم را از مرز خود بیرون انداخته. در جنگ اخیر هم درگیری‌ها فعلاً در جنوب است و به شهرهای دیگر نرسیده.

دیدارهای هیئت ایرانی ادامه دارد، یک روز عصر گفته می‌شود، قرار است شیخ هاشم صفی‌الدین را ببینیم، آشنایی‌ام به همان اطلاعات اولیه ختم می‌شد، اما زیست این چند روز در بیروت و گفت‌وگو با مردم باعث شد تا در لحظه اول این سؤال برایم شکل بگیرد که اگر فرصتی شد همین را بپرسم. بقیه بچه‌ها طراحی سؤال‌هایشان به جنگ اخیر ختم می‌شد و اتفاقاتی که در منطقه افتاده است و آینده را چطور می‌بینند. وقتی از او درباره شکل‌گیری طوفان ‌الاقصی پرسیدند، خنده‌ای روی لبش نشست و با «روز بزرگی برای ما بود» حرفش را شروع کرد و ادامه داد: «ما هیچ اطلاعی از این عملیات نداشتیم. طرح عمل و ابتکار این عملیات مختص خود فلسطینی‌ها بود اما باید بگویم بعد از این عملیات کنترل همه‌چیز از دست اسرائیل خارج شد و آنها گم شدند و همین باعث شد بایدن و بلینکن بیایند تا بتوانند آنها را سرپا نگه دارند. این اتفاق سابقه نداشت.»

حرف‌هایش بوی امیدواری را همراه با مبارزه داشت، معتقد بود جنگ فعلی فقط برای فلسطینی‌ها نیست و همه مسلمانان مسئولند دربرابر این ظلم بایستند. توصیه‌اش به رسانه‌ها تبیین ضعف و ناکارآمدی اسرائیل و آمریکا بود و می‌گفت: «باید صدای مظلومیت ملت فلسطین را برای همه جهانیان آشکار کنیم. تمام تهدیدهای آمریکایی-اسرائیلی پوچ است و باید همین تهدیدهایشان را به فرصت تبدیل کنیم.» در بین صحبت‌هایش یاد حاج‌قاسم می‌افتد. انگار وقتی اسمش را می‌برد، قدرت کلامش چندین برابر می‌شود، آنجا که می‌گوید: «آنچه مجاهدین فلسطینی انجام دادند، یک پیروزی بزرگ بود. این کار برای دولت فلسطین چندین نشانه داشت که مهم‌ترین آن این بود که دشمنان سعی کردند این مقاومت و‌‌ پیروزی را از بین ببرند. مانند آنچه حاج‌قاسم همیشه می‌گفت باید بگویم هر آنچه اتفاق افتاده خیر است. این عملیات نشان داد چقدر دشمنان ما ناکارآمد و ضعیفند. آنها می‌خواستند از حماس انتقام بگیرند اما ناکارآمد شدند و همه این مدت نشان داد چقدر عاجز، جاهل و احمقند. آنها کارهایی را مطرح می‌کنند که نمی‌توانند انجام بدهند.»

مشخص است برای مبارزه‌ای که درحال ترسیم آن است، هدف و آرمان دارد؛ همه کلماتی که به کار می‌برد، مؤید همین است؛ وقتی از مبارزه مردم غزه حرف می‌زند و ایستادگی‌ای که دربرابر تهاجم رژیم دارند، آنها را درکنار خودشان و مقاومت می‌بیند و جدایی برایش معنا ندارند. از یکپارچگی می‌گوید که همه با هم درکنار مردم غزه‌ایم تا این جنگ با پیروزی به پایان برسد. در حرف‌هایش می‌گوید: «فلسطینی‌ها علی‌رغم فشارهای صهیونیست‌ها سرزمین و خانه‌های خود را ترک نکرده‌اند. دربرابر حملات مقاومت کرده‌اند و با آنکه حدود ۱۰ هزار شهید و هزاران زخمی داده‌اند در جنوب و شمال غزه پایدار ایستاده‌اند و مردم غزه هزینه مقاومت را پرداخته‌اند و این هزینه، پیروزی‌های بزرگی را برای مردم فلسطین به همراه آورده است که در تاریخ مقاومت کم‌سابقه و یا بی‌سابقه است.» وقتی از طوفان الاقصی صحبت می‌کند، شادی در چشم‌هایش می‌نشیند و در حرف‌هایش هم اشاره می‌کند: «مردم عزیز فلسطین که در لبنان کنار ما زندگی می‌کنند انگار با این عملیات امیدوارند به بازگشت به وطن و آزاد شدنش از دست رژیم اشغالگر. ما هم در کنارشانیم و مبارزه را ادامه می‌دهیم.»

وقتی نوبت به من رسید تا سؤال بپرسم اول به خاطر متفاوت بودن سؤال با شرایط فعلی عذرخواهی کردم و گفتم خبرنگار جنگ و سیاست نیستم. در این چند روزی که در بیروت حضور داشتم، برایم جالب بود که هر جا با مردم صحبت می‌کردم، حزب‌الله را جور دیگری دوست داشتند. برخورد مسیحی و مسلمان بعد از شنیدن کلمه حزب‌الله خیلی تفاوتی نداشت. این هماهنگی و همراهی با هم در دوست داشتن حزب‌الله از کجا می‌آید و چطور همه با آرمان مقاومت در لبنان همراه شده‌اند؟ مکثی در جواب کرد و گفت: «می‌توانم به فارسی جواب دهم اما بگذار عربی بگویم تا کلامم بهتر منعقد شود.» بعد هم ادامه داد: «اول باید این را بگویم که در لبنان همه مردم با مقاومت نیستند و احزاب و طیف‌های مختلف سیاسی در این کشور وجود دارند، اما احتمالاً صادقانه برخورد کردن ما با مردم لبنان و کسانی که با مقاومت همراهند، باعث شده در این مسیر همراه ما باشند. ما به مردم می‌گوییم که مقاومت فقط موضوع ما نیست و برای میهن‌مان است. همین باعث شده تا مردم هم همراه‌مان باشند.»

تشکر کردم و گفتم جواب شما هم به دل نشست، چون صادقانه بود. سری تکان داد و بقیه سؤالات را شنید و با حوصله جواب می‌داد. وقتی جلسه به اتمام رسید، در حال بیرون رفتن خواستار دعای خیر شدم و زیر لب آیه‌ای را زمزمه کرد و بعد هم گفت سؤال شما متفاوت و هوشمندانه بود. تشکر کردم و حلاوت و شیرینی دیداری که شاید هرگز در عمرم فکر نمی‌کردم شکل بگیرد، برایم شیرین‌تر شد. از آن دیدار تقریباً یک سال گذشته و حالا خبر شهادتش رسیده، خبر شهادتش بعد از سیدحسن نصرالله حتماً برای مردم لبنان و همه کسانی که دل در گروی مقاومت دارند، سخت و سنگین است، اما شهادت شایسته قامت او بود که در عزم راسخش برای مبارزه با صهیونیست‌ها تردیدی نداشت.

مرتبط ها