محسن فایضی، کارشناس مسائل فلسطین نوشت: میگویند: «تصمیم خودسرانه و بدون مشورت حماس، یک تله ای بود که در آن افتادیم و حماس بخاطر این تصمیم بدون مشورت مقصر است.»
استدلال را پاسخ میدهم:
۱- با اتفاقاتی که افتاده، ۷ اکتبر تصمیم درستی بود؟
اصلی ترین مسئله و سوال در خصوص ۷ اکتبر، با نتیجه سازی و تصویرسازی از شرایط کنونی رقم می خورد. یعنی با بررسی نقطه ای که ایستادهایم این سوال مطرح می شود که آیا ۷ اکتبر و عملیات طوفان الاقصی می ارزید یا خیر؟
درست و منطقی آن است که ۷ اکتبر را با وضعیت ۶ اکتبر و ۶ دهه قبل آن بسنجیم. ۷ اکتبر در وهله اول نتیجه حداقل ۶ دهه اشغالگری و ظلم و نژادپرستی علیه ملت فلسطین است. ملتی که راه های مختلفی را برای دست یابی به حق خود امتحان کرده و ناموفق بوده است.
مروری بر بسیاری از سخنان و تحلیل ادبیات تصمیم گیران و رهبران مقاومت فلسطینی نشان میدهد که برداشت و تصور آنان از وضعیت در ۶ اکتبر آن بوده است که هرگونه تاخیر در مواجهه با دشمن به معنای پایان مسئله فلسطین و هویت فلسطینی است.
شهید هنیه در سخنانی تاکید میکند: «برای ما واضح بود که این کابینه ( نتانیاهو) با ریشه های خود در داخل توده صهیونیست ها اقدام به تخریب مسجدالاقصی یا دستکم سیطره بر آن خواهد کرد.»
تصور و دلیل دیگر آغاز عملیات طوفان الاقصی، تغییر وضعیت منطقهای و تطبیع یا همان عادی سازی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی است. هرچه زمان گذشت این تصور و تحلیل به واقعیت نزدیک تر شد که اگر طوفان الاقصی رقم نمیخورد، صهیونیستها در یک پروژه بزرگ تطبیع منطقهای به دنبال پایان دادن به مسئله فلسطین بودند.
همچنین برخی معتقدند اقدام یحیی سنوار و محمد ضیف در حقیقت یک تصمیم پیشگیرانه پیش از آغاز نبرد بوده و بعد از طوفان الاقصی اسناد و گزارش هایی در برخی رسانه های عبری منتشر شد که نشان میداد صهیونیست ها در تکمیل پروژه بزرگ منطقهای و تطبیع، به دنبال عملیاتی بزرگ در ابتدای سال ۲۰۲۴ برای حذف مقاومت نوار غزه و حمله تمام عیار بوده اند.
۲- مگر میشود تل آویو از ۷ اکتبر خبر نداشته باشد؟
اما استدلال دوم طیفی که میگویند ۷ اکتبر یک تله بود، یک مولفه جدی دارد و آن این است که غافل گیری سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی شامل موساد ( امنیت خارجی)، شاباک(امنیت داخلی) و امان (اطلاعات ارتش) غیر ممکن است. این غافل گیری از سوی یک سیستم مسلط بر اطلاعات، فناوری روز دنیا و جغرافیای غزه غیر ممکن است.
با تحولات دو ماه اخیر مثل ترور شهید هنیه در تهران، ترور فرماندهان بزرگ حزب الله چون سید حسن نصرالله، فواد شکر، حاج عقیل و .... این گزاره که ۷ اکتبر یک تله بوده برجسته تر شد
در پاسخ به این استدلال باید گفت که توانایی و سیطره یک سیستم در موضوعی و زمانی، به معنای تسلط کامل آن سیستم در موضوع و زمان دیگر نیست. یعنی سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی ممکن است در دو سال اخیر به مرور در مقاومت لبنان رخنه کرده باشد، اما در مقاومت غزه به بن بست کامل تحلیلی و اطلاعاتی رسیده باشد. ضمن آنکه غافل گیری در ۷ اکتبر نه از نوع عملیات بلکه از نوع زمان و تحلیل اراده عملیات بوده است.
گزارش رسانه های اسرائیلی به خوبی فاش کرده است که گزارشاتی به مسئولین و دفتر نخست وزیری مبنی بر برخی تمرینات و اقدامات مشکوک از سوی مقاومت حماس وجود دارد اما بواسطه اینکه از نظر تحلیلی حماس را در وضعیت سکون و خواستار عدم تنش می دیدند به گزارش ها توجهی نمی شده است.
اتفاقا میتوان اینگونه برداشت کرد که تصمیم یحیی سنوار برای عدم اطلاع و هماهنگی زمان عملیات با هر طرفی خارج از نوارغزه از جمله دیگر بازیگران محور مقاومت و حتی رهبری جنبش یعنی شهید هنیه در قطر، تصمیمی کاملا دقیق برای تحقق غافل گیری ساعت صفر عملیات در ۷ اکتبر بوده است.
به عنوان جمعبندی میتوان گفت برای سنجش ۷ اکتبر نباید به شرایط کنونی نگاه کرد. شرایط کنونی( با هر برداشتی) و حتی نوع مدیریت محور مقاومت پس از ۷ اکتبر مسئلهای متفاوت از قضاوت عملیات ۷ اکتبر است. البته روایت صحیح از وضعیت محور مقاومت در نقطه ای که اکنون ایستادهایم محل بحث این یادداشت نبود، اما حتی با فرض آنکه یک سال گذشته، وضعیت مقاومت را با خطر جدی روبرو کرده است نمیتوان نتیجه گرفت ۷ اکتبر تصمیم غلطی بوده است و مولفه های فراوان یک سال اخیر در سنجش آن موثر است.