کد خبر: 196008

دکتر طهرانچی در اجلاس شورای معاونان آموزشی و مهارتی دانشگاه

مقاله علمی فردی، جامعه علمی ایجاد نمی‌کند

اجلاس شورای معاونان آموزشی و مهارتی دانشگاه آزاد با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد در واحد جامع مستقل نجف‌آباد برگزار شد.

سیده معصومه معاف؛ فرهیختگان آنلاین: دکتر طهرانچی در ابتدای این نشست با گرامیداشت یاد شهدای مقاومت به‌ویژه شهید سیدحسن نصرالله، اظهار کرد: «در دنیایی زندگی می‌کنیم که اگر قوی نباشید، محکوم به فنایید. امروز به اسم حقوق بشر و صلح انسان می‌کشند و می‌خواهند صدای هر حق‌جوی عدالت‌طلب را در سینه خفه کنند. اتفاقاتی که در دنیای پیرامون ما رقم می‌خورد، حوادث مهمی‌اند که باید به آنها توجه داشت و واکنش نشان داد.» وی عملیات وعده صادق 2 را نشانه اقتدار جمهوری اسلامی ایران و عامل موثر در ثبات منطقه دانست که توانست سیلی محکمی بر دهان حیوان ددمنش صهیونیستی بنوازد. 
رئیس دانشگاه آزاد در ادامه با اشاره به اقدامات تحولی جدید دانشگاه، مطالبی را بیان کرد که مشروح آن در ذیل آمده است:
اتفاقات مهمی در دانشگاه آزاد راهبری می‌شود که ان‌شاءالله بتواند به کمک شما عزیزان مسائل کشور را حل کند. رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان از جهش جدید علمی کشور سخن گفتند و انتظاری که جامعه نسبت به آن دارد. واقعیت این است که اگر نجنبیم و حرکت به‌موقعی نداشته باشیم، بلاشک زیان خواهیم دید. امروز تکنولوژی‌های جدیدی پدید آمده که شعار «غذای روح و جسم تو در دست من است» دارد. نتیجه کار کسی که حرکت به‌موقع، فعال و پیشگام ندارد، بردگی است. لذا باید یک حرکت جدی را شروع کرد. 
وقتی نامه حضرت سلیمان به دربار ملکه سبا رسید، مشاوران دربار به ملکه گفتند که ما صاحبان قوه و قدرت و بأس شدیدیم. قوه آن چیزی است که به جسم نسبت داده می‌شود و نشان از توان چه در بعد اجتماع و چه در بعد فرد دارد. وقتی درباریان صحبت از قوه می‌کنند، یعنی آنها صاحب فناوری‌های به‌روزند. در آیه شریفه «وَأَعِدُّوا لَهم مَّااسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ تُرْهبُونَ بِه عَدُوَّ اللَّه وَعَدُوَّکمْ...» نیز منظور از قوه همین است. قوه همان توان فناورانه و کنشی شماست که به زبان امروز به آن فناوری می‌گوییم که هم دشمن را می‌ترساند و هم سبب آبادانی می‌شود. 
نکته دوم در صحبت‌های درباریان سبا، بأس شدید بود. خداوند در آیه شریفه «... وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیه بَأْسٌ شَدِیدٌ...» درمیان همه فلزات موجود بأس شدید را به آهن نسبت داده است. آهن چه خصوصیتی دارد که بأس شدید است؟ فیزیکدانان معتقدند آهن حدود چهارهزار کیلومتر از 6 هزار کیلومتر هسته مرکزی زمین را دربرگرفته و سبب‌شده یک میدان مغناطیسی و سپر محافظی در دور زمین شکل گیرد که به دنبال آن درنتیجه بمباران یونی، شفق قطبی به وجود می‌آید. این سپر دفاعی نمی‌گذارد زمین مورد هجمه قرار گیرد و اگر این سقف نبود، حیات شکل نمی‌گرفت. اگر این بأس شدید را جامعه داشته باشد، می‌تواند از خود دفاع کند. وقتی به آهن می‌نگریم، درمی‌یابیم که دارای دو نظم است؛ اول نظم ساختاری و دوم نظم مغناطیسی. همه کریستال‌ها ازجمله نمک طعام نظم ساختاری دارند اما آهن علاوه‌بر نظم ساختاری، در نقطه‌ای از ساختار نظم مغناطیسی پیدا و نقاط مختلف یکدیگر را درک کرده‌اند و هم‌جهت اسپینی می‌شوند. اینجاست که بأس شدید شکل می‌گیرد، یعنی در ساختار اول بأس شدید را پدید نمی‌آورد، بلکه نظم دوم است که بأس شدید را سبب می‌شود. 
خداوند در آیه شریفه «لَایقَاتِلُونَکمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهمْ بَینَهمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهمْ شَتَّى ذَلِک بِأَنَّهمْ قَوْمٌ لَا یعْقِلُونَ» خطاب به پیامبر اکرم(ص) درباره قوم یهود می‌فرماید که آنها با شما جنگ نمی‌کنند، مگر از درون قلعه‌ها یا از پشت دیوارها. مرد مقابله رودررو نیستند. ای پیامبر تو گمان می‌کنی ارتباط میان آنها بأس شدید است و آنها یک جماعتند، درحالی‌که قلب‌های (دل و فکر) آنها واگرا است و با هم نیست، زیرا آنها قومی‌اند که اندیشه‌ورز نیستند.
 اولا از همین‌جا معلوم می‌شود بأس شدید، مربوط به ارتباط میان آدم‌هاست. ثانیا دانشگاهیان که قوم اندیشه‌ورزند باید در میان خود بأس شدید داشته باشند تا به‌شکل یک جماعت دیده شوند و قلب‌های واگرا نداشته باشند. همچنین نباید از پشت دیوار با مسائل مواجه شوند، پس اگر قوم یعقلون باشیم- که ما مدعی‌ایم دانشگاهیان قوم اندیشه‌ورزند- باید دارای این خصوصیات شویم. درحقیقت اینجا دو نظم مشاهده می‌شود؛ یک نظم هندسی بدون هماهنگی اجزا و یک نظم هندسی با هماهنگی اجزا که در آن اجزا همدیگر را می‌بینند. 
سؤال امروز آن است که ما در دانشگاه علاوه‌بر آنکه جمع دیده می‌شویم، همفکر و مؤید همیم یا خیر؟ اگر سازمان‌ها همفکر، همدل و هم هدف شوند، صاحب بأس شدید خواهند شد. اگر حتی دانشگاه را جهت‌دهنده همه وجوه ندانیم و آن را فقط جهت‌دهنده دانش ببینیم، بازهم قوم یعقلون است. قوم یعقلون که خصوصیات آن جماعت دیده شدن، دارای بأس شدید بودن و همدل بودن است. همچنین این قوم در مواجهه با مسائل از پشت دیوار و در اتاق‌های دربسته و جدای از واقعیت برخورد نمی‌کند. ما باید ببینیم که این ویژگی‌ها را داریم یا خیر. 
از بیرون که به دانشگاه نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم آرایش سازمانی خوبی دارد؛ رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده و گروه و اساتید آرایش گرفته‌اند ولی هرکدام از آنها جدا سر کلاس می‌رود و حرف خود را می‌زند و هیچ همفکری‌ای با دیگری ندارد. جمعند ولی با هم نیستند. قلوب جدایی از هم دارند. هیچ‌گاه با هم روی حل یک موضوع جمع نشده‌اند. هرکس انفرادی به حل مسأله می‌پردازد و هیچ کار جمعی نمی‌کنند و با هم یک‌بار حرف علمی نزده‌اند و مقاله‌ای را نقد نکرده‌اند. نظام یکپارچه‌ای ندارند و به عبارتی اصلا یکدیگر را نمی‌بینند و هیچ هم‌پوشانی فکری حتی مخالف همدیگر ندارند، پس به‌صورت سازمانی با همند ولی گفتمانی و فکری با هم یکی نیستند و نوع مواجهه عینی ندارند. اگر هم‌گفتمان و همفکر شدیم و مواجهه عینی پیدا کردیم، نتیجه بأس شدید می‌شود و ما مایه قدرت خواهیم بود. 

مقاله علمی فردی، جامعه علمی ایجاد نمی‌کند
کشوری که در هوش مصنوعی 100 مقاله داشته باشد ولی هیچ‌کدام دیگری را کاور نکنند، قدرت هوش مصنوعی از آن درنمی‌آید. مقاله‌ای که تکی با دنیای علم به اشتراک گذاشته می‌شود، جامعه علمی ایجاد نمی‌کند. امروز کنفرانس‌های علمی محلی برای ارائه دانشجویان شده که 0.5 نمره بگیرند. اساتید هم در شأن خود نمی‌بینند در آنها شرکت کنند؛ درحالی‌که کنفرانس علمی برای همفکر و همدل شدن و برای هم‌جهت شدن اسپین‌هاست. ما فقط ساختار منظمی داریم و فراتر از ساختار وجود ندارد. در فیزیک می‌گوییم اگر فاصله دو اسپین از یک محدوده کمتر نباشد، یکدیگر را نمی‌بینند. بعد از نزدیک شدن به یکدیگر هم‌جهت می‌شوند. ما امروز سازمان دانشگاه داریم ولی نهاد دانشگاه نداریم. سازمان دانشگاه سازمان شغلی است. برای همین وقتی کسی مدیرگروه و معاون آموزشی می‌شود، دیگران کاری با او ندارند. کل دانشگاه روی نظام شغلی نشسته است و هیچ تعاملی با هم ندارند. از این نظام، بأس شدید شکل نمی‌گیرد، پس دانشگاهی که فقط نظام شغلی داشته باشد، نهایتا سازمان دانشگاه می‌شود؛ نه نهاد دانشگاه. 
ما چهار رکن پیشرفت درنظر گرفته‌ایم که عبارتند از توانایی، دانایی، حیات و رفاه. هر اجتماعی برای رشد به این چهار رکن نیاز دارد. ما باید در هر جامعه مواجهه با چهار نهاد باشیم که اگر این نهادها در هر جامعه‌ای شکل بگیرد، پیشرفت خواهد کرد؛ نهاد اول، نهاد توانایی است. برای مثال دولت یک‌نهاد است. دولتی که در آن هر وزیر به سویی برود و با دیگری کاری نداشته باشد، رشد نخواهد کرد. هیأت‌وزیرانی که متفرق باشند، توان حل مساله نخواهد داشت. این دولت نتوانسته به نهاد تبدیل شود و در شکل سازمان باقی مانده است، پس توان یک اجتماع به مؤلفه‌های توان انسانی و ابزاری حکومت‌ها بازمی‌گردد. 
مردمی توانمندند که با هم حرف بزنند. اجتماع توانمند وقتی شکل می‌گیرد که نهادهای اجتماعی در آن شکل بگیرند و گفت‌وگو در آن رواج داشته باشد. نهاد بعدی، نهاد حیات است. خانواده مبنای حیات است. حیات انسانی در کره خاکی شکل نمی‌گیرد و ادامه پیدا نمی‌کند، مگر با تشکیل خانواده. نهاد حیات بر پایه خانواده است. محیط‌های رفاقتی نیز از نهادهای حیاتند. امروز جوانان با نهاد رفاقت خیلی مواجهه دارند، حتی در شبکه‌های اجتماعی یکدیگر را حضوری ندیده‌اند ولی کاملا همفکر و همدل عمل می‌کنند یا مثلا محیط‌های زندگی؛ در محله‌های قدیمی نهاد زندگی وجود داشت اما امروز در آپارتمان‌ها و برج‌ها نهاد زندگی وجود ندارد، بلکه در حد سازمان زندگی‌اند. در این سازمان همسایه‌ها یکدیگر را نمی‌شناسند. 

پارک علم و فناوری تمرین نهاد ثروت در دانشگاه است
ما نهاد حیات را به سازمان زندگی تبدیل کرده‌ایم که اتفاقا خیلی نظام‌مندتر است اما کسی دیگر را در آن نمی‌بیند. محیط‌های کسب‌وکار نیز همین مشکل را پیدا کرده‌اند. امروز سازمان بازار و کسب‌وکار داریم و دیگر برخلاف گذشته نهاد بازار از بین رفته است. مدرسه، دانشگاه و رسانه نهاد دانایی‌اند، به‌شرطی که کلیه کنشگران یکدیگر را ببینند. وقتی یکدیگر را نبینند بأس شدید در آن شکل نمی‌گیرد و قدرت‌آفرین نیست و کشور را قوی نمی‌کند. پرسشی که مطرح می‌شود این است که دانشگاه نهاد دانایی یا سازمان دانایی است؟ غرب university را به‌عنوان گلخانه‌ای از چهار نهاد دانایی، توانایی، حیات و رفاه ساخت. مفهوم پارک علم و فناوری تمرین نهاد ثروت در دانشگاه است، پس نباید در آن تعدادی شرکت که با هم تعامل ندارند، ایجاد کنیم. 
خوابگاه در دو دهه قبل بهترین رفیق‌های دانشجوها را به آنها می‌داد، لذا خوابگاه نهاد حیات در دانشگاه بود. محیط دانشگاه را غرب برای تولید بذر در این 4چهار نهاد ساخت تا نشای آن بذر را وارد جامعه کند. ما فقط به نهاد دانایی دانشگاه توجه کرده‌ایم، درحالی‌که در پیاده کردن نهاد دانایی دانشگاه نیز کاملا موفق نبوده‌ایم. سازمان در جوامع انسانی به نهاد تبدیل می‌شود که در مغناطیس علت آن رؤیت دو الکترون بوده اما در جوامع انسانی نهادها دو مؤلفه مودت و عدالت دارند. در تعریف عدالت می‌گوییم هرچه سر جای خود باشد. در زبان فیزیکدان‌ها وقتی هر چیزی سر جای خود بنشیند، انرژی سطح کمینه پیدا می‌کند؛ آهن‌ربا وقتی ایجاد می‌شود که در یک دما انرژی کمینه باشد. عدالت وقتی پیاده می‌شود، جامعه دیگر در تنش نخواهد بود، بنابراین باید مفهوم دیگری را ذیل عدالت اجتماعی داشته باشیم، به نام «عدالت نهادی». 

نظام علمی برای تبدیل به نهاد علم نیازمند مودت و عدالت است
اگر در سازمان دانشگاه عدالت برقرار نشود، سازمان به نهاد دانایی تبدیل نمی‌شود. عدالت در دانشگاه همه ابعاد کنش‌ها ازجمله عدالت در ارتقا، شایسته‌سالاری، نحوه پرداخت حقوق و مزایا و... را دربرمی‌گیرد. باید پرسید آیا در رابطه استاد و دانشجو و رابطه مجموعه دانشجویان با هم و با اساتید، معاون و رئیس و... عدالت حاکم است یا خیر؟ مودت همان دیدن همدیگر است که در مقابل عداوت قرار دارد. مودت همان چیزی است که خداوند آن را مایه شکل‌گیری نهاد خانواده قرار داده است. رحمت نیز بروز مودت است. ابتدا باید مودت انسانی بین ما شکل بگیرد تا مودت علمی نیز پدید ‌آید. مودت علمی یعنی من از موفقیت همکارم خوشحال می‌شوم. وقتی مقاله همکارم را می‌بینم، اگر اشکالی پیدا کنم، به او دوستانه می‌گویم. نظام علمی ما برای تبدیل‌شدن به نهاد علم نیازمند مودت افراد با هم و عدالت است. باید در رابطه با اینکه مودت و عدالت در گروه‌های علمی دانشگاه به چه معناست، بنابراین در نهاد برخلاف برهم‌کنش صرفا ساختاری، ارتباطات تعاملی، سازنده و هم‌افزا- که نتیجه آن همبستگی علمی است- شکل می‌گیرد. از طرفی عدالت در کلیه کنش‌های حوزه نهاد علم اعم از نظام تربیتی، علمی، فرهنگی و در نظام اداری علمی و در مواجهه دانشجویان و اساتید با هم یکی از دو عامل تبدیل سازمان به نهاد است. 
در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر حضرت عدالت و مودت را دو مساله مهم در جامعه می‌داند. ایشان می‌فرمایند آنچه بیشتر دیده والیان به آن روشن است، برقراری عدالت در شهرها و دوستی پدید شدن در میان رعیت است. الماس در مقابل دوده متمایز است، زیرا توانسته ساختار پیدا کند. آهن می‌تواند از ما در مقابل طوفان خورشیدی دفاع کند، چون اتم‌های آن همدیگر را می‌بینند. اگر یکدیگر را نمی‌دیدند، ما اصلا در این کره خاکی امکان حضور نداشتیم. مدرسه و حوزه علمیه در نظام سنتی ما سازمان مربی‌محور بود که عدالت و مودت در این سازمان فردمحور برقرار بود. ما خواستیم راه رفتن کبک را بیاموزیم، راه رفتن خود را نیز فراموش کردیم. 
فردا را که منشأ مودت و اجرای عدالت بود از سازمان بیرون کشیدیم و گفتیم دیگر فرد مهم نیست و مشاغلند که مهمند، بنابراین خواستیم تبدیل به نهاد تربیت عالم و تولید علم شویم که نتوانستیم و در این میان گیر کردیم. باید نهاد می‌ساختیم ولی سازمان را شکل دادیم. در این سازمان نیز دیگر ارتباطات موردنظر برقرار نشد برای همین قدرت‌آفرین نشد. درحقیقت یک ساختار منظم غیرمرتبط ساختیم که در آن ساختار دوره‌ای وجود دارد و نظم در آن احساس می‌شود اما هیچ اشتراک‌گذاری‌ای بین اجزا با هم صورت نمی‌گیرد. نظم‌پذیری رفتاری مانند ساختار آهن دو نوع است. در آهن دسته‌ای از مواد نسبت به نظم‌پذیری مغناطیسی لجاجت دارند که به آنها دیامغناطیس می‌گوییم. در همه عناصر لجاجت وجود دارد اما لجاجت در ستون آخر جدول تناوبی بارز است، زیرا آنها حالت استغنا دارند. بقیه لجاجت پایین‌تری از قدرت همراهی خود دارند. همراهی تا حد اشباع و همراهی بدون‌اشباع که پارامغناطیس و دیامغناطیس نام دارند. اما در سیستم نظم‌پذیر، سیستم نظم‌پذیر یک‌قطبی داریم که همه به یک‌شکل فکر می‌کنند. سیستم دو یا چندقطبی با قطب مرجح و بدون‌قطب مرجح نیز داریم. اکثر آهن‌رباهایی که ما می‌بینیم چندقطبی با قطب مرجحند. 
ما در جامعه به‌دنبال تک‌قطبی نیستیم و نمی‌گوییم همه باید مثل هم فکر کنند ولی باید یک‌قطب مرجح از این میان درآید. سیر نهاد دانایی مکتبخانه‌ها در گذشته که فردمحور بود، وارد سازمان‌محور شد. در این میان هنوز در این مرحله به‌دنبال اشکالات خود بودیم که شبکه وارد شد. شبکه‌‌ای که خود از بیرون، نهاد اجتماعی خلق می‌کند که ما جا ماندیم. امروز استادهایی که با هم فکر می‌کنند از ایران، آمریکا، نیوزیلند و استرالیا با هم تبدیل به یک شبکه شد‌ه‌اند. چه کسی سود این شبکه را می‌برد؟ کسی که جریان علم را هدایت می‌کند. شبکه درحال شکل‌گیری است اما دانشگاه ما در آن کاره‌ای نیست. شبکه‌ای که از آن بمب سنگرشکن هم تولید می‌شود، زیرا تو از اهداف خبر نداری، تو یک جزء از این شبکه‌ای. شبکه بسترساز کنش اجزاست. 

دانشگاه آزاد باید شبکه دانشی خود را به‌عنوان یک مبنا بسازد
ما در دانشگاه آزاد به‌دنبال آنیم که از مفهوم اول به مفهوم دوم برویم. تحولات امروز دانشگاه نیز در همین جهت است. امروز اگر در سازمان دانشگاه باقی بمانیم، با مشکل مواجه خواهیم شد. باید تا ما را به شبکه تبدیل نکرده‌اند، خود شبکه بسازیم. شبکه شدن راه‌حل‌ها و قواعد خود را دارد. ارتباطات در این شبکه فقط بسترساز است که سعی می‌کند با تنظیم‌گری روابط، عدالت و مودت ایجاد شود تا افراد خود با یکدیگر کار کنند. شما رئیس اینستاگرام را نمی‌شناسید. او بستر را ایجاد کرده و بعد با تنظیم‌گری می‌گوید اینجا نباید از شهید سیدحسن نصرالله و شهید حاج‌قاسم سلیمانی حرف بزنید. بستر فعالیت شبکه‌های مختلف مداح‌ها، ورزشکاران، آشپزها و... را ایجاد کرده است ولی اجازه بروز نظر مخالف را نمی‌دهد. همین قاعده در رابطه با گوگل و تلگرام و... نیز برقرار است. 
در سازمان ارتباط ارگانیک اداری بین اجزا وجود دارد ولی در نهاد ارتباط شبکه‌ای هم‌افزا بین اجزا برقرار است. ما اگر نجنبیم تبدیل به آمادگاهی می‌شویم که به دیگران خدمت‌رسانی می‌کند و خود نفعی ندارد، لذا باید خود شبکه بسازیم. در رسانه نیز مفهوم‌ گذار مرجعیت خبری رسانه ملی به شبکه اجتماعی مبتنی‌بر این گزاره است که دنیا به‌سمت شبکه میل می‌کند، پس نظام تعلیم و تربیت از سازمان فردمحور به سازمان علمی جمعی و سپس شبکه اجتماعی دانشی تبدیل می‌شود. دانشگاه آزاد نیز باید شبکه دانشی خود را به‌عنوان یک مبنا بسازد. در غیر این صورت در مقوله‌های مختلف هوش مصنوعی، کوانتوم و... تبدیل به یک پیرو می‌شویم. 
دانشگاه آزاد ضرورت‌های این مسیر را در سند تحول و تعالی خود آورده است که تشکیل چهارچوب یکپارچه سایبری فیزیکی، تبدیل به یک اجتماع تربیتی هویتی و فرهنگی، تغییر آموزش، تبدیل مدیریت جزیره‌ای به مدیریت شبکه‌ای ازجمله آنهایند. امروز محتوای آموزشی و روش آموزشی در دانشگاه‌های ما با کپی‌کاری وارد می‌شود و از آن دو رشته به وجود می‌آوریم و با استاد و دانشجو در سازمان دانشگاه پیاده می‌کنیم. نهاد علمی مساله و رشته خود را از جامعه می‌گیرد. در آن زمان مساله جامعه را نمی‌توان تنها با یک تخصص فهمید و حل کرد، بلکه لازم است مثلا برای حل مساله کشاورزی، همزمان چند متخصص جامعه‌شناسی، صنایع غذایی، مهندس و روانشناسی شناختی و... در کنارت حضور داشته باشند. 
مسائل جامعه انسان‌مدار، چندوجهی، پیچیده، سریع‌التغییر و دارای ارتباطات گسترده است. این موارد کفایت می‌کند که دیگر ما با تخصص فردی خود قادر به حل یک مساله اجتماعی نباشیم. در مسیر تبدیل سازمان دانشگاه به نهاد، اعضای هیات‌علمی باید یکدیگر را ببینند و حول یک موضوع حرف بزنند. در ساختن یک کودکستان نباید مهندس کار خود را کند و استاد تعلیم و تربیت بعدا آن را نقد کند. این دو باید با هم صحبت کنند و به یک نقشه درست برای ساخت کودکستان برسند. این معنای مودت است. عدالت یعنی طوری برنامه‌ریزی در سازمان انجام شود که انرژی کمینه از این باشد که با هم حرف بزنیم. 
راجع به برقراری عدالت و مودت نیاز داریم که خیلی حرف بزنیم. گروه‌های علمی دانشگاه باید در ابتدا عدالت و مودت را در گروه خود ایجاد کنند تا مردم به کمینه انرژی برسند و عدالت را حس کنند و از آن لذت ببرند، سپس با تجمیع به نهاد دانایی برسند. از ساختاری که متکلم وحده است و بقیه صرفا شنونده، نهاد علم به وجود نمی‌آید. در این ساختار باید تجدیدنظر کرد. ساختار باید نحوه سازماندهی نظام یادگیری و یاددهی، مدیریت و نظامات استاد را بازتعریف کند. در محتوا نیز باید بازنگری کنیم. عدالت حکم می‌کند که تحولات اجتماعی را ببینیم و مودت حکم می‌کند برای وقت و زندگی دانشجوها ارزش قائل شویم تا حرف 20 سال پیش را به آنها تحویل ندهیم. نسل جدید در استخراج و استفاده از اطلاعات فوق‌العاده است. اساسا آنها بلدند که چگونه از سیستم ماشین همراه استفاده کنند. آیا مودت حکم می‌کند همان محتوای قدیم را به آنها تحویل دهیم و به آن دست نزنیم؟

گروه‌های کشوری برای برقراری عدالت تشکیل شد
ما به کسی که دوستش داشته باشیم، بهترین هدیه را می‌دهیم. اساسا وقتی مودت در دانشگاه حاکم شد، مساله تخلف و کمیته انضباطی کم و همه مشکلات سازمان دانشگاه حل می‌شود. وقتی دست دانشجو را گرفته‌ای تا او را بالا بیاوری‌، اگر خطایی از او سر زد ریشه‌اش را نمی‌کنی و او را بیچاره نمی‌کنی. اگر تقلب کرد، رویت را برنمی‌گردانی، بلکه سر یاد نگرفتن مطالب توسط او دغدغه داری و به او می‌فهمانی که با تقلب چیزی یاد نمی‌گیرد. اگر به معاون آموزشی خبر رسید که استادی سر کلاس کم‌فروشی علمی می‌کند، مودت و عدالت اجازه نمی‌دهد او از کنار این موضوع عبور کند. این حرف‌ها، حرف‌هایی جدی است. مودت در نهاد دانایی می‌خواهد دانشجو را دانا کند. امروز مودت میان دستیاران آموزشی و دانشجوها شکل گرفته و دانشجوها از آنها رضایت دارند، زیرا حس می‌کنند دستیاران آنها را دوست دارند. گروه‌های کشوری برای برقراری عدالت تشکیل شده‌اند. مدیران گروه‌های کشوری باید سطح و محتوای آموزش دانشجویی را که در خاش تحصیل می‌کند با دانشجوی تهرانی یکسان‌سازی کنند. در روش آموزش نیز یادگیری عمیق در دانشگاه آزاد شکل گرفته است و باید تقویت شود. در نهاد دانشگاه که در آن مودت و عدالت حاکم است، میزان یادگیری دانشجو برای ما مهم است، زیرا او را دوست داریم. اگر در نهاد دانشگاه با مودت سراغ دانشجو برویم، معاونان آموزشی ما از هر معاون فرهنگی، فرهنگی‌تر خواهد بود. معاونان آموزشی‌اند که انسان‌سازی را برعهده دارند. اینکه نسبت به شغل و آموزش و نظام عرصه و پایه او فکر کنی، از روی مودت است. اگر اینچنین به دانشگاه نگاه کردی، درمی‌یابی که دانشگاه چیز دیگری است. 
معاونان آموزشی باید برای آموزش تک‌تک دانشجوها نگران باشند. ما در دانشگاه آزاد تلاش می‌کنیم با نگاه به روندهای جهانی، الگوی پیشرفت و ادبیات خاص خود را داشته باشیم. مقام‌معظم‌رهبری در بیانی می‌فرمایند اسلام الگوی مستقل خودش را دارد. الگوی اسلامی برای نظام‌سازی و جامعه‌سازی به‌طور خلاصه یک الگویی است مرکب از ایمان و علم و عدل؛ این سه عنصر اصلی است. ایمان به معنای ایمان توحیدی خالص که این ایمان توحیدی خالص، هم در ساخت شخصیت انسان‌ها تاثیر می‌گذارد، هم در ساخت جامعه و قواره‌ عمومی جامعه اثر می‌گذارد و هم در عمل شخصی امتداد دارد، هم در شکل اجتماعی. علم با گستره‌ بی‌انتهای [آن] -هم علم الهی، هم علم طبیعی به آن [معنا] که غربی‌ها هنرشان را در آن نشان دادند، [یعنی] تسخیر طبیعت و تسلط بر طبیعت و مانند اینها- جزء چیزهایی است که در اسلام ممدوح است. بعد انسان عروج می‌کند از این مرحله به مراحل بالاتر؛ علم به هویت انسان، علم به عالم ملکوت و علوم الهی برتر از این حرف‌ها. این علم شامل همه‌ این مسائل است. عدل هم به معنای وسیع عدل؛ هم عدالت اقتصادی، هم عدالت قضایی، هم عدالت اجتماعی، [یعنی] عدالت به معنای واقعی کلمه. 

دانشگاه نهاد پیشرفت الگوی اسلامی ایرانی است
این آن چیزی است که امام به ما یاد داده‌اند. طبق فرمایش ایشان، رکن اصلی دانشگاه را علم یا همان نهاد دانایی می‌دانند. دانشگاه سه وظیفه اصلی دارد؛ تربیت عالم، تولید علم و جهت‌دهی به آن. آیا بدون‌مودت می‌توان عالم تربیت کرد؟ خداوند متعال درمورد حضرت خضر می‌فرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاه رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاه مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» یعنی خضر هم بنده بود، هم صاحب رحمت و هم علم لدنی. مگر می‌شود در نظامی مودت وجود نداشته باشد؟ اگر مودت نبود نهاد نیست، بلکه سازمان است. در سازمان هیچ مودتی میان ارباب‌رجوع و کارمند وجود نخواهد داشت. مودت سازمان نهاد و بأس شدید را می‌سازد که قدرت‌آفرین است و دشمن را می‌ترساند و مایه همبستگی اجتماعی می‌شود. 
دانشگاه نهاد پیشرفت در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که مودت و عدالت دو بال آن است. تولید علم و فناوری و دانایی و توانایی، تربیت عالم و فناور دارد. ما معتقدیم جهت‌دهی بر تولید علم و فناوری مبتنی‌بر ایمان صورت می‌گیرد و تربیت عالم و فناور با جهت‌دهی به تربیت رخ می‌دهد. جهت‌دهی به تربیت نیز تقوا در مقابل فجور است، بنابراین ایمان به تولید علم جهت می‌دهد و تربیت عالم مبتنی‌بر یادگیری خویشتن‌داری بر محور خداست. از این دانشگاه است که قدرت خلق و جامعه قوی می‌شود و کسی نمی‌تواند به این جامعه چپ نگاه کند. در این دانشگاه نظام تربیتی، علمی فناوری و فرهنگی داریم که معاونان آموزشی و مهارتی نظام تربیتی را برعهده دارند، یعنی هم به فکر درس دانشجوهاست و هم دغدغه شغل آنها را دارد. 
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی از ما خیزش جدید علمی را طلب کردند. همه ما مأموریم که با هم این خیزش را رقم بزنیم. محتوای خیزش قبلی مقاله‌محور بود اما این نوبت باید محتوای خیلی قوی‌تر و جدی‌تری در حوزه‌های نو داشته باشد. 

مرتبط ها