شهید سیدحسن نصرالله، حزبالله را اکنون به یک حزب سیاسی نظامی با سنتهای ریشهدار تبدیل کرده است. صفوف آن به دهها هزار عضو گسترده شده و دارای رهبران نظامی و سیاسی است که میتوانند مسیر مقاومت را ادامه دهند؛ حتی اگر تلفات و دشواریها شدید باشد. این همان چیزی است که در روزهای آینده اثبات خواهد شد.
مهم این است که با ورود به ماه اکتبر۲۰۲۴، جنگ وارد مرحلهای کاملا جدید شده است. این مرحله جدید با آنچه طوفان الاقصی به همراه داشت قابل مقایسه است و همانطور که تا به امروز دیده میشود، جنگ در نوار غزه همچنان در مسیر پیروزی و کنترل ابتکار عمل نظامی پیش میرود.
هرچند که در مرحله جدید جنگ در لبنان، ارتش رژیمصهیونیستی تلاش کرده ابتکار عمل را در دست گیرد و بهویژه در زمینه ترور، برتری خود را نشان داده است، اما ترور نمیتواند به تنهایی یک جنگ را پیروز کند و نشاندهنده پیروزی قطعی رژیم نیست. ترور تنها تاثیرات فردی و معنوی دارد، اما موازنه قدرت نظامی و سیاسی حاکم بر جنگ را تغییر نمیدهد.
حزبالله بدون شک با از دست دادن فرماندهان بزرگش آسیب دیده است، اما تواناییهای نظامی، حمایت مردمی و سیاسی، و حقانیت آرمانش همچنان پابرجاست. تجربههای قبلی نیز این امر را نشان دادهاند. طبعا، تایید این وضعیت، مستلزم گذشت روزها و هفتههای آینده است. حزبالله باید به ابتکار عمل بازگردد و از تواناییهای نظامی خود و حمایتهای مردمی و منطقهای که دارد بهرهبرداری کند.
نباید ترورها دیدگاه درست از موازنه قدرت جهانی، منطقهای، فلسطینی و عربی (محور مقاومت) را خدشهدار کنند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی روزبهروز منزویتر و ضعیفتر میشود و تنها به خاطر اختیاراتش بهعنوان رئیس دولت، همچنان بر موضع خود پافشاری میکند.
اگر سالهای درگیری نمایانگر نوعی غسل تعمید در سیاست بودند، دوره پس از جنگ بهعنوان سکوی پرتاب برای این رهبر جوان عمل کرد. ترور عباس الموسوی، دومین دبیرکل حزب، در حملهای صهیونیستی در فوریه ۱۹۹۲ او را به سرعت به بالاترین رده سیاسی رساند.
کادرهای حزبالله که نمیخواستند به دشمن احساس پیروزی بدهند، انتخابات یک جانشین را تسریع کردند؛ زمان محدودی بود، سیدحسن نصرالله بهعنوان (سومین) دبیرکل انتخاب شد و او باقی ماند و طی سالها موقعیت رهبری را ایجاد کرد که در منطقه نادر بود.
استراتژی سیاسی او که در طول دهه ۱۹۹۰ توسعه یافت، نخست به او اجازه داد تا یک گروه شبهنظامی کوچک را به حزبی تبدیل کند که به تدریج در نهادهای کشور ادغام شد. در این دوره پس از جنگ، دبیرکل جدید با کارت صلح و ادغام سیاسی بازی کرد. او خود را بهعنوان مرد عملگرایی و گشودگی درونجامعهای معرفی کرد. ادغام حزبالله در ساختار سیاسی لبنان در حال انجام بود و این حرکت در انتخابات ۱۹۹۲ دوازده نماینده و در سال ۱۹۹۶ نه نماینده کسب کرد.
در عین حال، سیدحسن رهبری یک خط نظامی جدید در برابر رژیمصهیونیستی را آغاز کرد. پایان درگیریهای درون شیعیان در سال ۱۹۹۰ به حزب اجازه داد تا فعالیت خود را به سمت «مقاومت» مجددا متمرکز کند. سیدحسن نصرالله به عمق این منطق رسید و نقشی کلیدی در این اتحاد داشت.
در تاریخ ۲۴ فوریه ۱۹۹۲، یک هفته پس از ترور عباس الموسوی، او در برابر جمعیتی که در مقابل یک مسجد در ضاحیه جنوبی جمع شده بودند، اعلام کرد که حرکت او آماده «انتقام» از شهادت رهبر سابق است. او از «مردم و احزاب سیاسی لبنانی، بهویژه مسیحیها، خواست که به مقاومت بپیوندند.» پیام واضح بود؛ اولین شلیک راکتها چند روز بعد انجام شد.
در سطح تاکتیکی با انتخاب سیدحسن نصرالله، یک انقلاب کوچک در درون حزب رخ داد. حزب پیش از سید ترجیح میداد از تکنیکهای جنگ پیشرفتهتر به جای حملات شهادتطلبانه دهه ۱۹۸۰ استفاده کند. دکترین نظامی حزبالله با رهبری سید تغییر کرد. دکترینی که توسط سید ارائه شد، هدفش ترکیب دو رویکرد بود؛ «این سیاست براساس مشاهده مقاومتهای فلسطینی و ویتنامی و بر مفاهیم معاصرتر بنا شده است: ترکیبی از تکنیکهای چریکی و جنگ مدرن.»
تحت رهبری او، نیروها حرفهایتر شدند، واحدها تخصصی شدند، تواناییهای اطلاعاتی بهبود یافت و میزان عملیات افزایش یافت. این استراتژی جدید احترام و تحسین نصرالله را به دنبال داشت. او بهطور مداوم بهعنوان رئیس حزب انتخاب شد و قوانین بهروزرسانی شد تا به او اجازه دهد برای بیش از دو دوره متوالی دوباره انتخاب شود.
سیاست توسعه به همراه مدیریت دقیق امور نظامی به او اجازه داد که به موازات آن، یک شخصیت متناسب را شکل دهد. مهارتهای سخنرانی او در دایرههای حزبی مورد توجه قرار گرفت و نام او به تدریج از نام حزب جدا نمیشد. اسطوره سیدحسن نصرالله در این دوران با هوشمندی و کاریزمای بیمثالش ظهور کرد.
چندین نقطه عطف کلیدی به برقراری برند جدید «نصرالله» در میان عموم لبنانی کمک کرد. در حالی که دهه ۱۹۹۰ با یک سری درگیریهای مسلحانه در جنوب مشخص میشود، حملات آوریل ۱۹۹۶، که در آن ارتش رژیمصهیونیستی صدها غیرنظامی را به گلوله بست، دبیرکل حزبالله را بهعنوان قهرمان دفاع ملی به همه مردم لبنان معرفی کرد.
در 16 روز درگیری، نیروهای سید ۶۳۹ موشک به سمت رژیمصهیونیستی شلیک میکنند. او در شبکه المنار اعلام میکند: «روزهایی که مردم ما را میکشتند بدون اینکه ما انتقام بگیریم، به پایان رسیده است.» مدتی بعد، در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۷، شهادت پسرش هادی بعد جدیدی از شخصیت او را نمایان میکند که افکار عمومی بیشتر با آن احساس قرابت کردند. این رویداد همچنین تصویر یک رهبر نظامی-دفاعی محکم را اعتباربخشی میکند که آماده فداکاری شخصی برای آرمان بزرگتر است. او در سخنرانی روز بعد از شهادت پسر بزرگش میگوید: «ما، رهبری حزبالله، فرزندان خود را با حسادت نگه نمیداریم.»
سرانجام، آزادی جنوب در ۲۵ مه ۲۰۰۰، امکان اثبات اینکه استراتژی نظامی او کارساز است را فراهم میکند. پس از 18 سال اشغال، دشمن عقبنشینی میکند. ناگهان چند هفته پیش از تاریخ اعلامشده، در حین اینکه در این پروسه صهیونیستها متحدان مزدور خود تحت عنوان ارتش جنوب لبنان را رها میکنند، حزبالله به آنچه که ارتشهای عربی از رسیدن به آن عاجز بودند، میرسد.
رسانههای حزب این تسلسل را صحنهسازی میکنند و تصاویر صحنههای جشن را پخش میکنند. در خیابانهای جنوب آزادشده، فریاد «خدای بزرگ، نصرالله را حفظ کن!» به گوش میرسد. با این موفقیت بزرگ، نام سیدحسن نصرالله در سراسر منطقه طنینانداز میشود. در راس یک حزب شبهنظامی غیردولتی که اکنون در دیدگان لبنانیها جا افتاده است و روی زمین تواناییها و شایستگیهای نظامی-دفاعی خود را ثابت کرده، رهبر حزبالله به دهه جدیدی با سرمایه اجتماعی قابل توجه وارد میشود.
در طول 33 روز عملیات، ۷۰۰۰ بمب به سمت سرزمینهای لبنان پرتاب میشود و در مقابل، حدود ۴۰۰۰ راکت توسط حزبالله به سمت رژیمصهیونیستی شلیک میگردد. با ۱۱۲۵ شهید، بیش از ۴۰۰۰ زخمی و یک میلیون آواره، تلفات بسیار سنگین است. با این حال، هزینههای انسانی و مادی تاثیری بر تعبیر جامعه از این رویداد ندارد. سیدحسن نصرالله بهعنوان آخرین دژ در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی شناخته میشود.
او به یک قهرمان ملی تبدیل میشود و میگوید این «پیروزی حتی بزرگتر از سال ۲۰۰۰» است. او توضیح میدهد که «مدل جدید» براساس رویکرد تهاجمی به «مقاومت» بنا شده است و دیگر به موضع دفاعی محدود نمیشود. این سلسله رویدادها تحول شیوهها و ظهور فرآیندهای جدید برای بسیج نیروها و ترساندن دشمن را نشان میدهد.
بلاغت او، هنر سخنرانیاش و تسلطش بر تصاویر به او این امکان را میدهد که پیامها را منتقل کند و بر روحیه عمومی تاثیر بگذارد. اگرچه او نماد مقاومت علیه متجاوز است، سیدحسن نصرالله طراح اصلی عملیات نیست و این عملیات تحت هدایت دو مقام نظامی بزرگ آن زمان -شهید عماد مغنیه، مقام ارشد نظامی حزبالله، و شهید قاسم سلیمانی، رئیس سابق نیروی قدس سپاه پاسداران ایران- قرار دارد.
آوریلی داهر، نویسنده و پژوهشگر فرانسوی در این رابطه میگوید: استراتژی «بهطور جمعی طراحی شده است» و «ارتباطات او با اتاق عملیات دائما برقرار بوده است، حتی زمانی که او در آنجا حضور نداشته.»
سید پس از پیروزی در جنگ 33روزه متوجه میشود که مردم جنوب نیاز به ترمیم پس از جنگ دارند؛ بنابراین از سال ۲۰۰۶ به بعد، جبهه جنوبی تثبیت میشود و حزبالله واکنش به تعرضات روزانه رژیمصهیونیستی را در سطح نظامی، غیر گسترده نگاه میدارد. سخنرانیهای سید هنوز هم بار بلاغی خود را حفظ میکنند، اما در قوانین درگیری در مرز رژیم صهیونیستی و لبنان بهطور کامل تجدید نظر میشود و «مقاومت» به یک عمل تبدیل میشود. جنبش شیعیان جنوب لبنان دوباره در صحنه سیاست داخلی سرمایهگذاری میکند، بهویژه پس از خروج نیروهای سوریه در ۲۶ آوریل ۲۰۰۵، سید به اهمیت سرمایهگذاری سیاسی داخلی بیشتر و بیشتر پی میبرد.
نفوذ حسن نصرالله فراتر از دستاوردهای نظامی اوست؛ او نقش مهمی در شکلگیری هویت سیاسی حزبالله در لبنان ایفا کرده است. نصرالله با درک اهمیت مشارکت سیاسی، توانست حزبالله را به یک حزب سیاسی برجسته تبدیل کند.
پس از پایان جنگ داخلی، نصرالله بر لزوم درگیر شدن حزبالله در سیاست تاکید کرد و این امر منجر به مشارکت این سازمان در انتخابات پارلمانی شد. این تصمیم استراتژیک به حزبالله این امکان را داد تا مشروعیت کسب کند و خود را بهعنوان یک بازیگر کلیدی در حکمرانی لبنان تثبیت سازد.
یکی از دستاوردهای مهم نصرالله، توانایی او در ایجاد اتحادها در میان فراکسیونهای سیاسی مختلف بود. با ارتباط با گروههای سیاسی متنوع، از جمله گروههای مسیحی و سنی، او به ایجاد همکاری و گفتوگو کمک کرده و حزبالله را بهعنوان یک بازیگر مرکزی در صحنه سیاسی لبنان معرفی کرد. این رویکرد فراگیر به تقویت حس وحدت ملی و تلاش جمعی برای حل چالشهای لبنان کمک کرد.
سبک رهبری نصرالله که با ارتباط قوی و جذابیت همراه بود، این امکان را در اختیار او قرار داد تا با مردم ارتباط برقرار کند. سخنرانیهای او معمولا بر موضوعات کرامت، مقاومت و مسئولیت جمعی تاکید میکردند و از این طریق حمایت بخشهای مختلف جامعه را جلب میساخت. تعهد او به رفع نیازهای مردم لبنان اعتبار حزبالله را بهعنوان یک نیروی سیاسی که واقعا نماینده منافع خود است، تقویت کرده.
در حالی که چالشها در صحنه سیاسی وجود دارد، از جمله انتقادها از نقش نظامی حزبالله، تعهد نصرالله به فرآیند سیاسی مشهود بود. توانایی او در ناوبری در پیچیدگیهای لبنان و دفاع از حقوق جامعه شیعه به تثبیت موقعیت او بهعنوان یک رهبر محترم کمک کرد.
نفوذ سیدحسن نصرالله در سیاست لبنان نشاندهنده تعهد او به ایجاد یک جامعه همبسته بوده است، در حالی که ماموریت حزبالله را پیش میبرد؛ دستاوردهای رهبری او همچنان نقش حیاتی در شکلدهی به آینده لبنان و منطقه ایفا خواهد کرد.
متن کامل گزارش حانیه قاسمیان، خبرنگار گروه جهانشهر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.