کد خبر: 195117

سری‌دوزی‌های پولساز جای فیلمسازی پرزحمت و پرایده را گرفت؛

زخم کاری مهدویان به اعتبار خودش

محمدحسین مهدویان اگر می‌خواهد به اوج برگردد، راهی جز این ندارد که مسیر فیلمسازی سریع‌السیر را کنار بگذارد.

مصطفی قاسمیان، خبرنگار: با پایان «زخم کاری: انتقام» حالا بهتر می‌توان درباره این اثر قضاوت کرد. فصل سوم این سریال پربیننده اگرچه بهتر از فصل دوم ضعیف آن با عنوان «بازگشت» از آب درآمد، ولی نتوانست کیفیتی مشابه فصل اول ارائه دهد و مخاطبان خود را چندان به فصل چهارم امیدوار نکرد.

مهم‌تر از کیفیت متوسط فصل سوم اما، ضعف عجیب کارگردانی آن بود که حتی در فصل دوم نیز سابقه نداشت و از محمدحسین مهدویان فیلمساز بااستعداد و نسبتا پرافتخار سینمای ایران بعید بود. مهدویانی که رکورد بی‌سابقه هفت دوره متوالی پذیرش در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم فجر را در کارنامه داشت، چهار دوره نامزد و یک‌بار برنده سیمرغ بهترین کارگردانی شده بود و دو بار فیلم‌هایی را ساخته بود که توانسته بودند سیمرغ بهترین فیلم را شکار کنند، در فصل سوم سریال زخم کاری، گویی خودش نبود و کار خود را با کیفیتی پایین تحویل مخاطب داد. 

در زخم کاری: انتقام، به خلاف اغلب آثار محمدحسین مهدویان، نقش‌آفرینی هنرپیشه‌ها قوی نبود و جز معدودی بازیگر مثل جواد عزتی، رعنا آزادی‌ور و تا حدی مهراوه شریفی‌نیا، بقیه از روزهای خوب خودشان هم به دور بودند. کامبیز دیرباز با وجود 2 فصل تداوم حضور در نقش «طلوعی» هیچ‌گاه نتوانست قاطبه تماشاگران را راضی کند و الناز ملک هم شمایل زنی فرصت‌طلب، باهوش و خلاصه رقیب «سمیرا» را ارائه نکرد. هنرپیشه‌های فرعی مثل عرفان ناصری، پانته‌آ قدیریان و فاطمه مسعودی‌فر نیز عموما دستاورد خاصی نداشتند. 

با توجه به قدرتی که محمدحسین مهدویان پیش از این در فیلم‌ها و یکی دو سریالش در بازی گرفتن از بازیگران نشان داده بود، تنها حدسی که برای فهمیدن علت این ضعف و البته سایر نقاط ضعف کارگردانی سریال می‌توان زد، بالا رفتن سرعت تولید اثر و کاهش دقت کارگردان در اجرا و حتی متن است. گویی مهدویان نه‌فقط در مرحله تولید، بلکه حتی در مرحله فیلمنامه هم سرعت را بالا برده و دقت را کاهش داده یا از ضعف‌ها چشم‌پوشی کرده است.

نشانه دیگر این ضعف ناشی از سرعت بالا را می‌توان در صحنه‌های ابتدای هر قسمت مشاهده کرد که گذشته شخصیت‌ها را نمایش می‌دهد؛ با گاف‌های متعدد و چهره‌پردازی‌های سرسری و غیرقابل باور. از طرف دیگر فصل سوم از نظر منطقی داستانی نیز مستحکم نبود و مخاطبان را در بسیاری از پیچ‌های قصه قانع نمی‌کرد.

ازجمله این موارد می‌توان به پنهان کردن عجیب وصیتنامه، ساده‌لوحی عجیب «اثبات»، رفتار غیرقابل پذیرش پلیس در آزاد گذاشتن «مالک» برای گیر انداختن طلوعی و... اشاره کرد. موردی مثل توطئه قتل سمیرا را نیز نمی‌شود فراموش کرد که بسیاری از تماشاگران را عصبانی کرد. نکته بامزه آن است که گویی شخصیت‌های «زخم کاری 3» خصوصا «مالک» و «سیما» تلفن همراه نداشتند، چون برای رساندن هر خبر، تصمیم می‌گرفتند به خانه یکدیگر بروند یا در خیابان دیدار کنند!

به نظر می‌رسد این‌گونه موارد است که دوران فترت فیلمسازی محمدحسین مهدویان را رقم زده؛ او را که با اجرای قدرتمند «ماجرای نیمروز» و خصوصا فیلم عظیم و سخت «ماجرای نیمروز: رد خون» می‌شناختیم، حالا به این مهدویان کم‌دقت زخم کاری: انتقام، رسیده است. فیلمساز جوانی که به میزانسن‌های پرزحمت و فکرشده خود مشهور شده بود، حالا بیشتر به سری‌دوزی رو آورده و با سرعتی قابل توجه، فصل‌های سریال‌ها را تمام می‌کند و به سراغ بعدی می‌رود. 

روشن نیست محمدحسین مهدویان در 43 سالگی و پس از ساخت هفت فیلم و سه فصل سریال، برای هر اثر چقدر دستمزد می‌گیرد، اما می‌توان مطمئن بود که هم‌رده با چهره‌هایی چون سعید روستایی، نرگس آبیار و محمد کارت، بالاترین دستمزدها را در میان کارگردان‌های سینما دریافت می‌کند. او به‌هر‌حال در مقام کارگردان، یک ستاره است و طرفداران خاص خود را دارد، ولی این وضعیت تا چه زمان برای این فیلمساز ادامه خواهد داشت و اعتبار محصولاتی مثل «ایستاده در غبار» یا «درخت گردو» تا چه زمان برای او کار خواهد کرد؟ بعید است که او بتواند این روند را تا سال‌های طولانی ادامه دهد؛ یا از اعتبار و اهمیت خواهد افتاد یا مجبور خواهد شد با وسواس و دقت بیشتری به فیلمسازی بپردازد. 

محمدحسین مهدویان اگر می‌خواهد به اوج برگردد، راهی جز این ندارد که مسیر فیلمسازی سریع‌السیر را کنار بگذارد. نه در ایران، بلکه در جهان حرفه‌ای‌تر فیلمسازی هم سینماگران پرشماری وجود ندارند که بتوانند مثل مارتین اسکورسیزی یا کلینت ایستوود تا 80 و 90‌سالگی فیلم خوب بسازند. به‌طور معمول، اغلب فیلمسازان در جوانی و میانسالی، بهار فیلمسازی خود را در خلاقیت و قریحه هنری تجربه می‌کنند و پس از آن، به‌تدریج به تکرار آثار قبلی می‌پردازند یا رو به افول می‌گذارند.

اگر محمدحسین مهدویان حالا که می‌تواند، فیلم‌های خوب نسازد احتمالا در واپسین سال‌های کاری، حسرت این روزها را که هنوز انرژی و ذوق جوانی داشت، خواهد خورد و با خودش خواهد اندیشید که چرا در این ایام، به‌جای فیلمسازی پرزحمت و پرایده، به سری‌دوزی سریال‌های خانگی پولساز اکتفا کرد. 

مرتبط ها