کد خبر: 194616

وقتی تابوها به بازگویی رنج مقدمند؛

روایتی از رنج‌های زنان در جنگ‌هایی که آمریکا به راه انداخت

جنگ برای زنان چه در میدان نبرد باشد، چه پشت صحنه آن، همیشه رنج های بیشتری به همراه دارد. زنانی که همسر و فرزندان خود را از دست می‌دهند؛ اما باید همراه با کنار آمدن با غم خود، از کودکان هم مراقبت کنند.

زهرا شاهرضایی؛ خبرنگار: چند روز گذشته بی بی سی فارسی گزارشی درباره کودکان ناخواسته در خلال جنگ ویتنام منتشر کرد. زمانی تایلند هم پایگاهی برای سربازان آمریکایی به شمار می‌رفت و به همین خاطر از صدمات ناشی از جنگ هم مصون نبود. یکی از آسیب‌هایی که هنوز هم این کشور با آن درگیر است، مسئله کودکانی است که از سربازان آمریکایی و زنان محلی تایلند متولد شده‌اند.

بی بی سی هم جنگ آمریکا را در ویتنام دقیقا با همین لفظ توصیف کرده است: «تولد فرزندانی از پدرانی آمریکایی و مادرانی تایلندی!» در این گزارش اصلا به آسیب‌های ناشی از جنگ که زنانی رنجور و فرزندانی با هویت مبهم به جا گذاشته، اشاره‌ای نشده است. آسیبی که هنوز ادامه دارد و این فرزندان را وادار کرده بعد از گذشت سال‌ها از پایان جنگ به دنبال پدر زیستی خود بگردند.

در این گزارش به گونه‌ای درباره روابط جنسی خارج از چهارچوب روایت شده که گویی تمام آن‌ها خودخواسته بوده است و ما با رابطه هایی با مواضع برابر روبه رو هستیم! در این گزارش می‌خواهیم به این قسمت دردناک جنگ برای زنان یعنی تجاوز و سوء استفاده جنسی بپردازیم.

صنعت فحشای تایلند، یادگاری جنگ آمریکا
در این گزارش، بی بی سی به سربازان آمریکایی و کلوپ‌های شبانه و روسپی‌خانه‌هایی که در خلال جنگ در این این مناطق ساخته شده، اشاره کرده و حتی اعتراف کرده است دلیل این که تایلند الان یکی از جاذبه‌های توریسم جنسی یا فحشا به حساب می آید، یادگار دوران جنگ ویتنام است!
اسناد به‌جا مانده از جنگ ویتنام نشان می‌دهد که سربازان آمریکایی در این جنگ در کنار جنایات مختلفی که مرتکب شده‌اند، آسیب‌های جبران‌نا پذیری به کودکان و زنان مرتکب وارد کرده‌اند.
الهام بن عباس، نویسنده کتاب «تجاوز به سبک یک جنتلمن»، کتابی که به بازگویی فاجعه تجاوز در جنگ بوسنی و هرزگوین می‌پردازد، درباره مسئله رابطه جنسی در جنگ‌ها می‌گوید: «در جنگ‌ها ما سه نوع رابطه جنسی داریم که می‌تواند منجر به تولد فرزند شود. یک نوع تجاوز است که در آن زن هیچ اختیاری ندارد که به اصطلاح به آن تجاوز گفته می‌شود. دومی رابطه جنسی خودخواسته است و نوع سوم هم تن فروشی است که این مورد سوم هم معمولا ناشی از جنگ و قحطی و شرایط بد اقتصادی است.»
حتی بی بی سی هم در قسمتی از همین گزارش اعتراف می‌کند که رواج روسپی گری در تایلند، ناشی از تجاوز ارتش آمریکاست؛ مثلا صراحتا می‌نویسد: «در کنار این کودکان ناخواسته، رواج روسپی‌گری در تایلند در آن سال‌ها، پیامد دیگر حضور نیروهای آمریکا بود.»
این گزارش به صنعت فحشا در تایلند اشاره می‌کند که با جنگ آمریکا شروع شده است. آن هم در جامعه ای که از دست رفتن باکرگی قبل از ازدواج هم قبح بزرگی به شمار می‌رفت چه برسد به اینکه به یک صنعت تبدیل شود! اما در این گزارش هم باز خبری از تجاوز نیست. حتی درباره رابطه‌هایی می‌گوید که سرباز آمریکایی اسم زن تایلندی که مادر فرزندش است را به یاد نمی‌آورد!

جای خالی ویتنام!
به نظر می‌رسد در این گزارش به عمد حرفی از ویتنام زده نشده و فقط به تایلند اشاره شده است. چرا؟ احتمالا به خاطر سابقه‌ای که تایلند در حافظه مخاطب دارد، احتمالاتی مثل تجاوز در این جنگ به حاشیه می‌رود و روابط جنسی خودخواسته، بیشتر برجسته می‌شود. مثلا در ماجرای معروف روستای «می لای» در ویتنام با توجه به اسناد و عکس‌هایی که به‌جای مانده، مشخص است سربازان آمریکایی پیش از قتل عام و مثله کردن اجساد، به برخی زنان و کودکان تجاوز کرده اند. عکس های زیادی از این فاجعه به جا مانده که در آن کودکان برهنه هستند و معروف ترین سند تجاوز عکس معروف «دختر بلوز مشکی» است. در این عکس این زن در حال بستن دکمه های لباسش است. آمریکایی‌ها فقط در همین روستای می لای دست‌کم به بیست دختر و زن ۱۰ تا ۴۵ ساله ویتنامی که نُه نفر از آن ها زیر ۱۸ سال بودند، تجاوز کردند.

جنگ و رنج های زنانه
جنگ برای زنان چه در میدان نبرد باشد، چه پشت صحنه آن، همیشه رنج های بیشتری به همراه دارد. زنانی که همسر و فرزندان خود را از دست می‌دهند؛ اما باید همراه با کنار آمدن با غم خود، از کودکان هم مراقبت کنند. الهام بن عباس، درباره رنج زنان بوسنی در جنگ ۱۹۹۲ می‌گوید: «زنان را به اردوگاه های کار اجباری می بردند یا چون این زنان مسلمان بودند، با توهین به مقدسات یا اجبار به نوشیدن مشروبات الکلی، رنج‌های دینی به آن ها تحمیل می‌کردند. تجاوز هم بالاترین حد شکنجه برای این زنان بوده که شاید برای ما سوال باشد که چرا این زن‌ها چنین خواسته‌ای را قبول می‌کردند و مثلا به جای آن راضی به مرگ نمی‌شدند؟ یکی از ترفندها برای راضی کردن زن‌ها به این کار، گروگان گرفتن فرزندان این زنان بوده و این زن‌ها در ازای سالم ماندن فرزندانشان مجبور بودند به تجاوز تن بدهند.»

روایت از تجاوز راز مگوست؟
حرف زدن از تجاوز و بی حرمتی به زنان همیشه به نوعی تابو محسوب می شده است؛ تا جایی که حتی خود زنانی هم که قربانی این جنایت ها می شوند آن را کتمان می کنند. بن عباس درباره روایت کردن از این درد می گوید: «حرف زدن درباره تجاوز، کار ساده ای نیست. بیشتر قربانیان هم دوست ندارند که شناخته شوند و بقیه بدانند چه اتفاقی برای آن ها افتاده است؛ اما ما با تعداد زیادی از این روایت ها مواجهیم که به صورت طبقه بندی شده و کدگذاری شده در اختیار نهادهای بشردوستانه یا دادگاه های بین المللی قرار گرفته است و وقتی داستان برای ما روایت می‌شود، ما با کد طرفیم نه با اسم.
حتی در روایت هم این افراد آزاد هستند هرچقدر خودشان می‌خواهند اطلاعات بدهند و کسی برای گرفتن اطلاعات بیشتر به آن ها فشار نمی آورد. معمولا خود افراد تشخیص می دهند چه مقدار از اطلاعات خود را بیان کنند و چه بسا اگر افراد تمام جزئیات اتفاقات را روایت می کردند، برای هر یک از قربانیان می‌شد یک کتاب جداگانه نوشت. برای همین وقتی از یک فرد مجهول حرف می‌زنیم دیگر این شائبه به وجود نمی‌آید که آیا دیگر این زن در این جامعه می تواند راحت زندگی کند یا نه؟ چون شناخته شده نیست.»

دربرابر جنایت نباید سکوت کرد!
در روایت درباره تجاوز، یکی از نگرانی‌ها اول درباره زنان و افرادی است که حیثیت و آبروی آن ها مهم تر از روایت درد آنهاست؛ اما آیا به طور کلی گفتن از تجاوز در جوامع سنتی و به ویژه مذهبی درست است؟ بن عباس به این سوال هم اینگونه پاسخ می‌دهد: «گاهی در یک جنگ، تعداد تجاوزها بالا نیست که البته این هم به معنای مسکوت ماندن آن نیست؛ اما برخی مواقع انقدر این جنایت گسترده است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. مثلا درباره جنگ بوسنی این مسئله انقدر جدی بود که برای اولین بار جنایت علیه بشریت شناخته شد. چون تجاوز اینجا ابزار لذت جویی یک سرباز نبود؛ بلکه یک استراتژی جنگی به حساب می آمد که به وسیله آن می خواستند پاکسازی قومی انجام بدهند، افراد را مجبور به مهاجرت کنند و حتی تحقیر قومی و مذهبی انجام دهند. حتی گاهی این تجاوز فقط منحصر به زن ها نبوده. ما شهرهایی در بوسنی داریم که به همه افراد شهر از کودک تا پیر و جوان تجاوز صورت گرفته است! یعنی به گونه ای شهرهایی را بدنام کردند که تا چند نسل هم کسی نتواند بگوید من اهل آن شهر هستم.»
بدنامی، سوغات اصلی سربازان فاتحی است که با ابزار تجاوز وتحقیر وارد شهرها می‌شوند. این بدنامی یا باعث می‌شود آن شهر و روستا متروکه شود؛ مثل خیلی از شهرهای بوسنی هرزگوین یا این بدنامی سوغات همیشگی این شهرها شوند؛ مثل اتفاقی برای تایلند افتاد!

زندگی با درد تحقیر!
یکی از سوالات اصلی درباره زنانی که تجاوز یا حتی تن‌فروشی در اثر فشار را تجربه می‌کنند، این است که چطور با اتمام جنگ این درد را فراموش می کنند یا با آن کنار می‌آیند. بن عباس درباره زنان بوسنی می‌گوید:«خیلی از این زنان تصمیم گرفتند مهاجرت کنند و در جامعه ای زندگی کنند که کسی آن‌ها را نشناسد؛ حتی سازمان ملل که در زمان وقوع این جنایت ساکت و نظاره گر این فاجعه بود، برای این زن‌ها امکان مهاجرت به هر کشوری که مایل باشند را فراهم کرد که البته این ماجرا مورد پسند دشمن متجاوز هم بود! خیلی از زنانی که تن به مهاجرت دادند، خانواده و فرزند داشتند؛ اما ترجیح دادند مهاجرت کنند و تنها زندگی کنند. برخی هم که ماندن را ترجیح دادند، گاهی مجبور بودند در همان شهری زندگی کنند که فرد متجاوز در آن زندگی می‌کند و حتی گاهی در کوچه و خیابان با هم روبه رو شوند!»
آثار روانی تجاوز فراتر از تبعات فردی می‌تواند اثر جمعی بر روی روان یک جامعه بگذارد. وقتی تجاوز یا انواع سوءاستفاده‌های جنسی، در ابعادی بزرگ در جامعه‌ای صورت می‌گیرد، می‌تواند تا سال‌ها و نسل‌ها اثر سو بر افراد بگذارد. کودکانی که شاهد این تجاوزها بودند، مردانی که به زنان و دخترانشان تعرض شده است و بالاخره فرزندانی که حاصل این روابط جنسی هستند، سندهای زنده‌ای هستند که اجازه نمی‌دهند درد و زخم این تحقیر به راحتی التیام پیدا کند!

مرتبط ها