فرهیختگان: عادل فردوسیپور از وقتی تبدیل به مجری تماموقت تلویزیون در فصل پخش تورنمنتها و لیگ داخلی و لیگهای مطرح اروپایی شد مدام به این موضوع بهنحو مستقیم و غیرمستقیم اشاره و تاکید میکرد که برنامههایش مشحون و مملو از نگاههای کارشناسانه است و مخاطبان الیت فوتبالی را هم در کنار مردم عادی به خود معطوف میکند.
در ابتدا هم تلاش ویژهای از خود نشان داد تا با دعوت از کارشناسانی نظیر مرتضی محصص، جلال چراغپور و... در کنار کارشناسان حوزه داوری همچون دکتر پرویز سیار و محمد فنایی فقط و فقط به خود فوتبال بپردازد و از آنچه به او ارتباطی ندارد دوری کند. او نه عصاقورتدادگی امثال اسکندر کوتی و عباس بهروان را داشت و نه مثل دیگر همنسلانش مونوتون و یکنواخت گزارش میکرد. فردوسیپور هوش هیجانی بالایی داشت و بدقلقیاش با مدیران سازمان هم بهراحتی تحمل میشد چون 90 حکم نوشدارو را برای سازمان داشت و مانع از کوچ اساسی بینندگان تلویزیون به دیگر رسانهها میشد.
اما این برنامه رفتهرفته به بلندگوی سلبریتیها تبدیل شد و حضور آنها به شکل گاهوبیگاه در 90 به امری کاملا عادی تبدیل شد. در اواخر اسفند سال ۱۳۹۰ بود که برنامه 90 با دعوت از رامبد جوان، حبیب رضایی و سروش صحت عرصه را برای حضور هرچه بیشتر سلبریتیهای سینمایی مهیا کرد و فوتبال را تنها به دستاویزی برای وجهالمصالحه با مدیران سیما قرار داد تا این راه ادامه یابد و چراغش خاموش نشود. اما این رابطه تاکسیک هم درنهایت به خط پایان رسید و فردوسیپور بساطش را در جای دیگری پهن کرد تا به فعالیتش ادامه دهد.
پایان 90 آخر کار فردوسیپور نبود و وی پس از کشوقوسهای فراوان برنامه فوتبال۳۶۰ را طراحی و از طریق پلتفرمی به همین نام از خرداد 1401 پخش کرد. 360 را میتوان ادامه راهی دانست که فردوسیپور در اواخر حضورش در شبکه سه سیما در قالب برنامه 90 پی گرفته بود.
او برنامهاش را با حضور علی دایی، مهدی طارمی، کارلوس کیروش و اسکوچیچ جلو برد و در همان روزهای آغازین بهعنوان رقیبی برای برنامه فوتبال برتر شناخته شد. اما فردوسیپور مغبون فوتبال360 برای اینکه توجهها را به سمت خود معطوف کند دست به دامان حواشی و اتفاقات زرد شد و روزبهروز بیش از پیش از متن پرداختن به فوتبال فاصله گرفت و اینبار با شدت بیشتر زمان برنامهاش را در اختیار سلبریتیهای بیربط با سوژه قرار داد.
او حتی در گفتوگو با اهالی فوتبال و بازیکنان تیم ملی بیشتر به دنبال لگد انداختن به کارفرمایان سابق خود بود و از هر فرصتی که در اختیارش گذاشته میشد بهره میبرد تا در ظاهر هم که شده سمت بخش ناراضی مردم از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار بگیرد و ضعفش در برنامهسازی را از دید دیگران پنهان کند.
بهطور مثال هرچند عدم استفاده از صحنههای فوتبال خارجی در یوتیوب برای وی دردسر درست کرده است ولی فقدان ایده را باید در انتخاب و چینش میهمانان برنامه دانست. استفاده از جذابیتهای ظاهری بازیگران نامآشنای سینما و شبکه نمایش خانگی و افرادی نظیر پژمان جمشیدی که در دیده شدن با مهران رجبی مسابقه گذاشته است، صرفا در ابتدا جذاب خواهد بود و هرقدر اپیزودها و آیتمها با حضور این سلبریتیها به شکل خام و بیکارکرد ادامه پیدا کند، مخاطب را فراری میدهد و نسبت به دنبال کردن برنامه بیمیل میکند.
بخش مهم، تاثیرگذار و محوری 360 گفتوگوهایی است که شخص فردوسیپور با میهمانانش ترتیب میدهد. اگر بخش اول گفتوگو با علی دایی را با 548 هزار بیننده در یوتیوب ملاک قرار دهیم، درمییابیم که این برنامه با گذشت دو سال نهتنها نتوانسته آنطور که میخواهد مخاطب را به تماشای خودش فرابخواند بلکه با تقدیم کردن وقت و زمان مردم به بازیگران سینما و تلویزیون که هیچ ربطی به فوتبال هم ندارند و تقریبا در تمام محصولات باکیفیت و بیکیفیت شبکه نمایش خانگی بازی کردهاند، عملا بخش قابلتوجهی از تماشاگرانش را از دست داده است.
برای نمونه حضور دوباره رامبد جوان در برنامه فردوسیپور اینبار در قالب 360 تنها 213 هزار بازدیدکننده در فضای یوتیوب به همراه داشت! این اتفاق حاوی چند پیام اساسی بود؛ هرچند حضور سلبریتیها در برنامههای مختلف میتواند در ابتدا بازخورد خوبی داشته باشد اما با مصرف پرشتاب این ایده، مخاطب به سمت تماشای چیزی میرود که ارزش مصرفی آنی و در لحظهاش بیشتر از خاطرات بیمزه و خُنُک فلان بازیگر و بهمان آدم معروف به دردش بخورد و بهاصطلاح روزش را بسازد.
شاید بتوان تنها نقطه روشن مجموعه 360 را پادکست فوتبال خارجی آن دانست که با شور و حرارتی مثالزدنی توسط آرش حقیقی و پویان عسگری (در فصلهای قبل) اجرا میشود. فن مخاطب قرار دادن و اقناع کردن بیننده آن هم در رابطه با فوتبال و کلکلهایش کار سادهای نیست ولی اجراکنندگان و نویسندگان این بخش از 360 به میانجی سرگرم کردن مردم، اطلاعات و آنالیز دقیقی از فوتبال ارائه میدهند و در کار خود جدی نیز هستند.
از طرفی ویژهبرنامه صداوسیما هم شرایط بهتری نداشت.کلکلهای میان خداداد عزیزی و خیابانی هرچند وایرال و در فضای مجازی میان کاربران دست به دست میشوند اما ذرهای نمیتوانند به آمار مخاطبان صداوسیما اضافه کنند چون کاربری که این صحنهها را در اینستاگرام میبیند در لحظه آن شور و اشتیاقش را خرج تماشای این مضحکه میکند و همهچیز برایش به اتمام میرسد و دلیلی نمیبیند که ادامه چنین روایتی را در قاب تلویزیون پی بگیرد.
درحقیقت بهجز دقایق معدودی که به آنالیز بازیها اختصاص دارد، بیننده در حال حرص خوردن از دست مجریانی است که بیوقفه در سخنان طرف مقابل مانع ایجاد میکنند و اجازه یک ارتباط عادی و محترمانه را به مردم نمیدهند که بفهمند اوضاع از چه قرار است و هدف برنامهسازان برای ساخت چنین آتراکسیونی از اساس و مبنا چه بوده است؟
خداداد عزیزی بهعنوان بازیکن سال آسیا در سال 1997 طبیعتا باید یک کارشناس ذاتی باشد که با تجربه بازی در آلمان و آمریکا با استدلال مشخص روی صندلی کارشناسی برنامههای ورزشی بنشیند ولی اینگونه نیست و وی همچون افراد غیرمرتبط با فوتبال با این رشته مواجه میشود و صرفا از خلال بحث با دیگر افراد حاضر مردم را نسبت به خودش حساس میکند.
ویژهبرنامه شبکه ورزش برای یورو 2024 فرق چندانی با برنامه 360 ندارد؛ هرچند اولی در ظاهر از فوتبال فاصله نگرفته است ولی به اندازه دومی بیربط با سوژه اصلی، تنها به وایرال شدن در فضای مجازی فکر میکند.
متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.