میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: سالها قبل حبیب محبیان، خواننده پاپ با وعده اینکه بتواند کارش را به طور رسمی و قانونی در ایران ادامه بدهد به کشور برگشت اما زیاد از برگشتن او نگذشته بود که دولت عوض شد و در شرایط جدید که ظاهرا ادامه کار حبیب محبیان به طور رسمی و قانونی، منافع خیلی از سرمایهگذاران داخلی را به خطر میانداخت، هرچند گاهی با نیشتر رسانهها این پرونده در قفسههای بایگانی جابهجا میشد اما روی میز دستور کار نمیآمد. بالاخره حبیب از دنیا رفت و هرچند همانطور که خودش آرزو داشت چهره در نقاب خاک وطنش کشید اما خاطره تلخ آنچه که بر سر او آمد، در ذهنها باقی ماند.
نظیر این مساله را در سینما هم داشتهایم. بسیاری از چهرههای مشهور که در سینمای قبل از انقلاب فعالیت کرده بودند میخواستند در دوره پس از انقلاب هم به فعالیتشان ادامه بدهند اما به هزار و یک بهانه، هر بار جلوی این اتفاق گرفته شد ستارههایی مثل سعید راد و ایرج قادری توانستند در دوره بعد از انقلاب هم کار کنند اما مقاومت سرسختانهای درمورد ورود بعضیهای دیگر مثل بهروز وثوق و ناصر ملکمطیعی صورت گرفت؛ حال آنکه وقتی به امثال راد یا قادری مجوز کار داده شده بود، مطابق همان منطق امثال وثوق و ملکمطیعی هم باید میتوانستند کار کنند. محمدعلی فردین هم قرار بود به عرصه رسمی برگردد اما قضیه آنقدر به طول انجامید که عمر او قد نداد و از دنیا رفت.
در این مورد توجه به دو نکته مهم است. اول اینکه باید بدانیم چرا دغدغه بازگشت چنین افرادی به عرصه عمومی را داریم و این بازگشت میتواند چه فایدهای داشته باشد؟ پرواضح است که هر کدام از این چهرهها اگر برگردند، سوای از شوق اولیهای که ورودشان ایجاد میکند، در ادامه راه، فضای زیادی از صنعت هنر داخلی را اشغال نمیکند اما صرف اینکه برگردند و کار کنند، زمینه تحریک بسیاری از کینهورزیها را در افکار عمومی اطفاء میکند. احتمالا همه به یاد دارند که وقتی خبر بازگشت معین به کشور در رسانهها پیچید، جماعت برانداز چطور آچمز شده بودند و با چه ادبیات دستپاچهای به زمین و هوا ناسزا میگفتند.
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید