محمد زعیمزاده، سردبیر: اولین باری که قالیباف وارد فضای جدی سیاست شد احتمالا انتخابات سال 84 است، از آن روزها 19 سال میگذرد. او حالا دیکته نانوشتهای نیست، آمدی و رفتی داشته است، موافقان و مخالفانی پیدا کرده، تصویری از خود ساخته و حالا فرصتها و محدودیتهایی برای کنشگری سیاسی دارد. مهمترین فرصتهای او احتمالا اینها هستند:
موضوعیت داشتن در مساله کارآمدی: اگر ایجاد ثبات بهعلاوه ارتقای کارآمدی دستگاه اجرایی را مطالبه بخشی از رایدهندگان بدانیم، کاندیدایی مثل قالیباف که تصویر نسبتا کارآمد از دوران نیروی انتظامی و شهرداری تهران از خود به جای گذاشته است موضوعیت مییابد. خصوصا اینکه در هر دو مسئولیت بعد از قالیباف افرادی حضور پیدا کردهاند که مقایسه عملکرد آنها با قالیباف قابل تأمل است. در این ماجرا او باید برای تصویر مجلس فکری کند.
داشتن کاراکتر اجرایی: احتمالا بخش مهمی از مردم فارغ از اینکه از گفتمان و ادبیات قالیباف خوششان بیاید یا نیایید، به او رای بدهند یا رای ندهند، رئیس مجلس فعلی را بیشتر یک شخصیت اهل اجرا میدانند تا یک سیاستمدار کارتابلی و ستادی. این ادراک عمومی از کاراکتر او هرچقدر در انتخابات مجلس نمره منفی به حساب میآمد، در انتخابات ریاستجمهوری کار میکند.
امکان تعامل با طیفهای دیگر: قالیباف در کنشگری 20 ساله سیاسی خود حسب مشورتهای گوناگون، تجربههای مختلفی را از سر گذرانده است. در برخی از این مقاطع او توانسته شمایل یک سیاستمدار میانهرو و عملگرا را از خود نشان بدهد. این تصویر برای مخاطب عامتر میتواند نسخهای قابل تعامل باشد. قالیباف اینجا یک فرصت ایجابی دارد که مربوط به خودش است و یک فرصت که جنبه سلبی دارد و به ناتوانی برخی رقبایش در ایجاد چنین فضایی برمیگردد.
قالیباف همچنین محدودیتهای مهمی هم دارد که برخی از آنها عبارتند از:
چالش در پایگاه رای ایدئولوژیک: وضع قالیباف در بدنه رای حزباللهی در 20 سال اخیر به فراخور مواضع او و شرایط اجتماعی، فرازوفرودهای فراوانی داشته است. بدنه رای وفادار یا ایدئولوژیک بیشتر از یک رای که در روز انتخابات به صندوق انداخته میشود موضوعیت دارد. بدنه وفادار موتور محرک تبلیغات است. قالیباف در سالهای حضور در شهرداری توانسته یک پایگاه تکنوکراتیک بسازد. او در 4 سال ریاست مجلس یک بدنه بروکراتیک در پایگاه رای منطقهای هم ایجاد کرده است، اما پایگاه ایدئولوژیک هنوز پاشنهآشیل مهم قالیباف است و او نتوانسته برای این چالش تدبیری کند.
مشورتهای غلط و برساختهای غلط: قالیباف در طول سالهای حضور در سیاست محصور در مشورتهای غلط بوده است، مشورتهایی که موجب برساختهای پاژگونه از او شده است. او در انتخابات 84 درحالیکه به گواه بازخوردهای برنامه «صندلی داغ» تلویزیون مستعدترین فرد برای جذب پایگاه ایدئولوژیک بود، ناگاه فرمان را به سمتی چرخاند که بدنه وفادار یکپارچه به سمت احمدینژاد ریخت و او را با هاشمی به دور دوم فرستاد. در انتخابات 92 درحالیکه 8 سال فعالیت در شهرداری تهران او را مستعد نمایندگی گفتمان کارآمدی کرده بود با مشورتهای غلط به سمت گفتمان آزادیهای اجتماعی رفت و با حمله گازانبری روحانی انتخابات تعیینتکلیف شد و در انتخابات 96 هم با پی رادیان چرخش و در اقدامی عجیب به سمت عدالت و گفتمان 4 درصدیها رفت، یعنی دقیقا چیزی که در آن مقطع هیچ ربطی به او نداشت! همه اینها نمونههایی از مشورت غلط بود که تا اسفند 1402 و بستن یک لیست ضعیف با پیشفرضهای غلط ادامه داشت. قالیباف معمولا مشاوران خوبی هم ندارد.
آسیبپذیر بودن از ناحیه مبارزه با فساد: مجموعه شبهات و سوالاتی که در سالهای اخیر به درست یا غلط درباره شرایط اقتصادی و سبک زندگی نزدیکان قالیباف طرح شده است معمولا در افکار عمومی پاسخ معتبری نداشته. فارغ از اینکه این شبهات حاصل یک پروژه سیاسی بوده یا نه، مسیری که قالیباف تاکنون طی کرده بخشی از افکار عمومی را در این ماجرا در وضعیت اطمینانبخشی قرار نداده است.
متن کامل یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.