کد خبر: 191683

تبلیغاتی که برای طیف خاکستری جذاب نیست؛

جلیلی می‌تواند از بدنه ایدئولوژیک طرفداران خود فراتر برود؟

شرایط اجتماعی و عاطفی پس از پرواز اردیبهشت، می‌تواند ظرفیت مضاعف کنشگری برای جلیلی فراهم سازد. اینکه این موضوع چقدر کار کند به توانایی‌های تاکتیکی جلیلی و البته آرایش انتخاباتی برمی‌گردد.

محمد زعیم‌زاده سردبیر روزنامه فرهیختگان در یادداشتی با عنوان محدودیت‌ها و فرصت‌های لاریجانی و جلیلی در انتخابات ۱۴۰۳  درباره نامزدی سعید جلیلی در انتخابات زودهنگام 1403 نوشت؛ جلیلی کنشگری است که چند فرصت مهم دارد:
1- بدنه ایدئولوژیک: سابقه و گفتمان طرح شده از سوی جلیلی فرصتی را برای او فراهم می‌کند که از مهم‌ترین گزینه‌ها برای جذب بدنه اجتماعی حامیان ایدئولوژیک باشد. جلیلی یک بار در انتخابات 92 این تجربه را مرور کرده است. 
2- شرایط اجتماعی و عاطفی پس از پرواز اردیبهشت، می‌تواند ظرفیت مضاعف کنشگری برای جلیلی فراهم سازد. اینکه این موضوع چقدر کار کند به توانایی‌های تاکتیکی جلیلی و البته آرایش انتخاباتی برمی‌گردد. 
3- شناخته‌شدگی نسبی از ویژگی‌های مهم جلیلی است. از حضور جلیلی به جای لاریجانی در مذاکرات هسته‌ای و شش سال حضور در گفت‌وگو‌ها که درنهایت منجر به انتخابات 92 شد، نام و چهره جلیلی در رسانه‌های عمومی دیده شد و تصویر مثبت یا منفی ایرانیان از او در همین سال‌ها پی‌ریزی شد. حضور در دو انتخابات ریاست‌جمهوری که یکی منجر به شکست و دیگری منجر به انصراف شد، در تثبیت این تصویر کمک کرد. درواقع جلیلی در شرایطی انتخابات را شروع می‌کند که در نقطه صفر نیست و بخشی از آرای مثبت یا منفی را به خود جذب کرده است. البته این نکته‌ای است که اختصاص به او ندارد و دیگر نامزدهای شناخته‌شده هم چنین وضعیتی دارند. 
4- بازنمایی نسبی تصویر نامزد بابرنامه: استفاده از ادبیات دولت سایه و حضور در انتخابات‌ها چنین تصویری را در ذهن بخشی از مردم خصوصا در بدنه ایدئولوژیک پدید آورده است. اینکه عموم مردم هم این حس را دارند یا چنین برنامه‌هایی را موفق و شدنی می‌دانند یا نه، بحث دیگری است. 
سعید جلیلی علاوه‌بر فرصت‌های بالا چند محدودیت مهم هم دارد:
1- فرانرفتن از بدنه ایدئولوژیک: پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری اتفاقی نیست که به صرف پای کار آمدن بدنه وفاداران رخ بدهد. در یک مشارکت نرمال، برد در انتخابات ریاست‌جمهوری حداقل نیاز به نزدیک به 20 میلیون رای دارد، یعنی 200 استادیوم آزادی پر از جمعیت. جلیلی برای پیروزی در انتخابات حداقل باید بتواند علاوه‌بر همه بدنه وفادار، بخش مهمی از مستضعفین و دهک‌های پایین جامعه را هم با خود همراه کند و در میان طبقه متوسط هم امتیاز منفی بزرگی نداشته باشد. کاری که محمود احمدی‌نژاد و سیدابراهیم رئیسی توانستند به‌طور نسبی انجام دهند. آیا جلیلی چنین توانمندی‌ای دارد؟
2- رقیب داشتن در بدنه ایدئولوژیک: از دولت سیزدهم ممکن است دو طیف به‌عنوان رقیب گفتمانی برای جلیلی به میدان بیایند. یک طیف تکنوکرات که امور اقتصادی را در دست داشته و برچسب دولت سیزدهم را دارند و دوم مدیران ایدئولوژیک‌تر و جوان‌تر که ممکن است در مصادر فرهنگی و اجتماعی کار کنند. علاوه‌بر اینها مدیران نزدیک به بدنه رای جلیلی در دستگاه‌های حاکمیتی هم حضور دارند که ممکن است در انتخابات حاضر شوند. این افراد که احتمالا شناخه‌شدگی کمتری نسبت به جلیلی دارند ممکن است بخشی از سبد رای او از بدنه وفادار را جذب کنند و با سیاست‌ورزی بهتر، به رقیبی جدی بدل شوند. 
3- افت سیاسی در مناظره‌ها و فرآیند تبلیغات: تجربه جلیلی در دو انتخابات قبلی نشان داد او با یک بدنه رای تثبیت‌شده در انتخابات‌ها روبه‌رو است که گسترش پیدا نمی‌کند، چون عموما فرآیند‌های تبلیغاتی او برای بدنه خاکستری خیلی جذاب نیست. این البته مربوط به دو انتخابات قبلی است اما نطق جلیلی در روز ثبت‌نام هم تا حدودی این ایده را تایید می‌کند.
در سوی دیگر هم علی لاریجانی فرصت‌ها و محدودیت‌های مهمی دارد. بخشی از فرصت‌های او عبارتند از:
1- وجود رقبایی که می‌تواند با آنها قطب‌بندی کند: لاریجانی با مزیت‌های نسبی‌ که در سیاست خارجی و فرهنگ دارد می‌تواند با برخی رقبا مرزبندی و قطب‌بندی کند. تعجیل او برای ثبت‌نام در ساعت 8 صبح آن هم بلافاصله بعد از جلیلی با علم به این موضوع صورت گرفت. لاریجانی در حضور محدود در انتخابات 1400 هم تلاش کرد با کنایه زدن به تهاتر و... قطب مقابل خود را جلیلی تعریف کند. 
2- شناخته‌شدگی نسبی: لاریجانی به دلیل انتساب سببی و نسبی به بیوت علما از همان روزهای اول انقلاب مسئولیت‌هایی داشته است که از هرکدام آنها تصویری در ذهن مخاطب ایجاد شده. بخش‌هایی از این تصویر، امروز برای او فرصت و بخش‌هایی از آن برای او تهدید است اما به هر جهت او هم دیکته نانوشته نیست و با مجموعه‌ای از امتیازات منفی و مثبت انتخابات را شروع می‌کند. 
3- شبکه ادوار نمایندگان: لاریجانی با سه دوره حضور در جایگاه ریاست مجلس توانسته است یک شبکه منسجم از ادوار نمایندگان مجلس بسازد که عموما در غیرکلانشهر‌ها بدنه اجتماعی و امکانات لجستیکی دارند. 
4- بازنمایی در بخشی از جامعه به‌عنوان چهره‌ای معقول: تیم رسانه‌ای لاریجانی توانسته‌اند در میان طیف‌هایی از مردم و نخبگان دانشگاهی و غیردانشگاهی تصویری متعادل و معقول از او بسازند. اینکه این بدنه چقدر است و آیا آنها به‌عنوان هسته وفادار در انتخابات آتی به میدان می‌آیند یا نه، چیزی دیگر است که فرآیندهای انتخاباتی نتیجه‌اش را مشخص می‌کند. 
5- توفیق اجباری حمایت بدنه اصلاح‌طلبی: جریان اصلاحات نشان داده معمولا بعد از دوره‌هایی از تحریم درصورت فراهم بودن شرایط ابایی از اعمال پراگماتیسم سیاسی ندارد. در انتخابات پیش رو هم اگر لاریجانی به تنها گزینه قابل حمایت از سوی اصلاح‌طلبان بدل شود، این امر اتفاق می‌افتد. آنها قبلا نشان داده‌اند در این مسیر می‌توانند از معاون اول خاتمی هم رد شوند. حال اینکه بدنه اجتماعی اصلاح‌طلب چقدر پای کار او بیایند، سوال دیگری است.

مرتبط ها