کد خبر: 190743

دولت باید تصمیم بگیرد؛

آیا ائتلاف سیاست داخلی و خارجی ممکن است؟

جمهوری اسلامی از دهه 90 تا به امروز تقریبا به لحاظ استراتژیک توانسته با اختلاف آنچه مطلوب خود بوده است را در منطقه انجام دهد.

سیدجواد نقوی، خبرنگار: برتری در جنگ سخت سوریه، شکست ائتلاف غربی با مشارکت رژیم‌صهیونیستی و برخی کشورهای عربی در مقابل ایران یک دستاورد به شدت جذاب برای ایران بود. در عملیات تنبیهی اخیر هم با ترس رژیم‌صهیونیستی از ادامه مسیر جنگ و گسترش شبکه مقاومت، همه و همه نشان از برتری ایران در منطقه دارد. این بحثی نیست که در حالتی توهم‌گونه از زبان برخی عناصر داخل فقط بیان شود؛ کارشناسان از شبکه بی‌‌بی‌سی فارسی گرفته تا شبکه‌‌‌های انگلیسی و عرب زبان به ‌صراحت برتری ایران را در منطقه و موقعیت خاصی که در این لحظه پیدا کرده است را مدام تکرار می‌کنند. اما در داخل، سیاست داخلی متاسفانه جذابیتی همانند سیاست خارجی ندارد. در این نقطه شاید بهتر باشد به بررسی این سوال بپردازیم که نتایج دور دوم انتخابات مجلس و ایضا حتی دور اول انتخابات نشان‌دهنده موقعیت جدیدی در سیاست داخلی ایران است؟ آیا جمهوری اسلامی می‌تواند برتری خود در بیرون از مرزها را به صحنه عمومی داخل هم ارتباط دهد؟
به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی در بیرون از مرزها به شدت سیاسی و در داخل به‌شدت غیرسیاسی است؛ به طور مثال جمهوری اسلامی هیچ‌گاه از شبکه‌‌ای به نام مقاومت در منطقه حتی در اوج مذاکرات هم دست نکشید و این شبکه را خط قرمز خود برای غربی‌ها و کشورهای ایدئولوژیک منطقه تعریف کرد و به هیچ نوع عادی‌سازی در برابر گسترش شبکه خود در منطقه حرکت نکرد و همیشه در تلاش بوده نشان دهد این شبکه ابزاری علیه دیکتاتوری غربی‌ها و نوعی ائتلاف از سرخوردگی در طول ادوار تاریخی بوده که شکل گرفته است و به هیچ عنوان حاضر نخواهد بود بهایی که برای افزایش قدرت این شبکه داده است را مورد چانه‌زنی قرار دهد. این پیام و ایده سیاسی نشان‌دهنده آن است که جمهوری اسلامی ایده و افقی به ‌شدت سیاسی را در سیاست خارجه خود همیشه دنبال کرده است اما در داخل مساله کاملا دگرگون بوده است. در داخل ایده سیاسی که در پیوند با گسترش افق سیاست خارجه باشد هیچ‌گاه متولد نشده و سیاست داخلی همیشه در حال عادی‌سازی طرح خود در منطقه بوده است.
به طور کلی در ایران حکومت ایده خود را در کالبد انسان‌ها در داخل بازتعریف کرده و کمتر توجهی به ذهن و تخیلات اجتماعی داشته است. این وضعیت مصداق بارز گسست ایده سیاست خارجی و سیاست داخلی است. حال در این لحظه حساس و با مشاهده کاهش مشارکت در انتخابات و بی‌توجهی جمعی جامعه به سیاست، مهم‌ترین پرسش از حاکمیت این مساله خواهد بود آیا زمان آن فرا نرسیده است که در سیاست داخلی به طور کلی بازنگری صورت بپذیرد؟ و راه و رسم این بازنگری و چگونگی آن باید به چه صورت باشد؟

دولت باید تصمیم بگیرد
مهم‌‌ترین نهاد حاکمیت بدون تردید دولت است. برای بازگشت سیاست به عرصه عمومی و ایضا ائتلاف با ایده سیاست خارجی، نقش دولت اهمیت دارد. این دولت است که باید تصمیم‌‌‌های سیاسی مهمی بگیرد تا در بافتار اجتماعی کاملا نمایان شود و پیامی به جامعه صادر شود که قدرت بیرونی در داخل هم نماینده دارد اما بعد از گذشت حداقل سه سال از دولت هیچ تصمیم مهمی در جهت ایده‌ای که جامعه را به سمت آینده امیدوار کند مشاهده نمی‌کنیم. دولت در بهترین حالت به نهادی که مثل نهاد شهرداری تنها باید در حجم بالاتری خدمت‌رسانی کند صورتبندی شده است. این شرایط گسست را افزایش خواهد داد؛ در نتیجه آنچه اهمیت دارد بازگشت دولت به‌‌‌عنوان مهم‌ترین نهاد حاکمیتی به جایگاه اصلی خود است.

تقویت مجدد احزاب داخلی و جلوگیری از احزاب ساندویچی
آنچه عرصه سیاست داخلی را قدرتمند می‌‌کند توجه به احزاب داخلی و تقویت احزاب برای پیگیری ایده‌هایی برای گسترش افق قدرتمندتر شدن ایران در منطقه است. اما این بدان معنا نیست که به جهت آنکه احزاب دیگر قدرت سابق را ندارند، سعی شود با حضور بلاگرهای سیاست‌زده این ضعف‌‌ها به‌سرعت ترمیم شود. این موقعیت به‌سادگی شکل نگرفته است که بتوان به‌سادگی از آن عبور کرد. در اینجا کشور نیازمند قدرت‌گیری احزاب و شکل‌‌‌گیری احزاب جدیدی که صاحب ایده مطلوبی هستند، است. نه اینکه به‌صورت کاملا نمادین و به مناسبت هر انتخاباتی، اسامی متولد شوند که هیچ هویت و اعتباری ندارند؛ اسامی‌ای که بعد از مدتی هیچ کدام نه در ذهن جامعه و نه در صحنه سیاسی ارزشی ندارد.

تقلیل سطح نمایندگی به کارشناس و تقلیل سطح سیاستمدار به مدیر بروکرات
آنچه مستشاران ایرانی در طول چهار دهه اخیر انجام داده‌اند، افق سیاسی بود. آنها به نوعی خود را شبیه ابرمردهای سیاسی بیرون مرزها بازتعریف کرده‌اند که فعالیت نظامی یکی از اهداف سیاسی آنها بوده است. این ایده در داخل اما نیاز به محتوا و فرمی دیگر دارد که ضرورت تعریف آن، بازگشت جایگاه سیاستمدار و نماینده است. فردی که به عنوان سیاستمدار وارد مجلس یا دولت می‌‌‌‌‌شود، نه‌فقط یک کارشناس یا یک فرد بروکرات است، بلکه صاحب ایده‌ای برای گسترش ایده جمهوری اسلامی بیرون مرزها در درون یک موقعیت خاص یا یک وضعیت خاص است.
این فرد یا این افراد باید بتوانند سیاست‌ورزی را به زبان مطلوب به‌نوعی خیر عمومی تبدیل کنند. به‌‌طور مثال اگر امروز جامعه ایران در وضعیت اقتصادی و فرهنگی طبقه متوسط بحرانی دارد، این مساله یک چالش سیاسی است. این وضعیت را نمی‌توان با بسته‌هایی به مخاطب خاصی از جامعه اصلاح کرد. اصلاح این وضعیت نیازمند تصمیم‌‌های سیاسی است که اقتصاد زیرمجموعه آن خواهد بود. باید در مقابل طبقه متوسط جدیدی که در ایران شکل گرفته است چه نوع سیاست‌ورزی ایجاد شود که آنها هم در افق سیاسی ایران هم‌عرض شوند؟
برای طرح بهتر این موضوع اگر به جمله جک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا توجه کنیم شاید متوجه شویم منظور از تصمیم سیاسی مهم که در افق سیاستمدار است چیست؟ سالیوان معتقد است دولت اگر بخواهد تصمیم مهمی برای طبقه متوسط آمریکا بگیرد باید درباره وضعیت صنعتی آمریکا که ذیل نئولیبرالیسم تعریف شده تجدیدنظر کند و برون‌سپاری صنعتی را متوقف کند. شاید با این اقدام بتوان طبقه متوسط آمریکا را مجدد احیا کرد. ما نیز نیازمند چنین تصمیم‌هایی در داخل کشور هستیم. این صرفا یک تصمیم از بدنه بروکرات و کارشناسی نیست و تصمیم سیاسی از بدنه سیاستمدار است که می‌تواند سرنوشت ملت‌‌ها را به قبل و بعد آن گره بزند.

جامعه توده‌ای سخت نیست
نگاه ابزاری به جامعه که جامعه یک توده فهمیده یا توده‌ای به دور از آگاهی است، نوعی فرار از واقعیت است. جوامع در شرایط جدید و با ظهور پلتفرم‌ها هم ابژه‌رسانه است هم موقعیت پیوند با محتوای سیاسی مطلوب را داراست. این دقیقا فرصتی است که برای کشور ما فراهم است ولی نیازمند ایده سیاسی است که بتواند در این موقعیت بازیگری کند.
ایده‌ای که جامعه را به دو شقه خوب و بد تبدیل می‌‌‌کند نه واقعی بلکه برساختی است که از نگاه بروکراتیک نشات می‌‌گیرد. ایده سیاسی اگر در نقش خود بازیگری کند از ارتباط دیالکتیکی با جامعه استفاده می‌کند. باید گفت که نه‌تنها جامعه را می‌توان در صحنه سیاسی وارد کرد بلکه در افقی که صحنه روشنی داشته باشد می‌توان جامعه را برای رسیدن به سرنوشت سیاسی و اجتماعی بهتری برای کشور هدف قرار داد.
این رفت و برگشت هم جامعه را و هم حاکمیت را به موقعیت مطلوب‌تری خواهد رساند اما به شرط آنکه حاکمیت از تصور توده‌ای بودن جامعه خارج شود و تصور نکند سیاست را مثل مشق شب می‌تواند به جامعه ابلاغ کرده و اگر رعایت شود تشویقی لحاظ کند و اگر انجام نشود تنبیه در نظر گرفته شود. این مواردی که بیان شد فقط بخشی از مواردی است که خواهد توانست ایده سیاست خارجی و سیاست داخلی را به هم پیوند بزند. قطعا موارد دیگری هم وجود دارد اما اگر زمان را به‌سرعت از دست دهیم، شاید در آینده کمتر فرصت این ائتلاف پیش بیاید.

 

مرتبط ها