مجتبی سلطان، پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده کتاب «خط سازش»: اخیرا در شبکههای اجتماعی متنی جعلی و قدیمی تحتعنوان «سخنان گورباچف پیرامون جنگ سرد در قرن ۲۱، در دانشگاه کلمبیا آمریکا» زیاد بازنشر شده که مصداقی از جنگ روانی صهیونیستهای زخمخورده بعد از حماسه «طوفان الاقصی» و عملیات تنبیهی «وعده صادق» محسوب میشود. اجمالا و عجالتا درباره آن متن مجعول نکات زیر قلمی شد؛ گورباچف که دوسال پیش از دنیا رفت، بدنش در گور از این خزعبلاتی که به دروغ به او نسبت دادهاند به لرزه و ویبره شدید افتاده است. وقتی زنده بود چندبار از نامردی و دورویی و حقهبازی و جنایتکاری و جنگافروزی و سلطهگری غرب انتقاد کرد و از همکاری خودش با غرب، خیلی نادم و پشیمان شده بود. مضامین حرفهای مغلوط و سرهمبندیشده ساختگی که به کذب از زبان گورباچف خیالی گفتهشده، آنقدر بیارزش و سخیف و مغلطهآمیز هست که ارزش پاسخ زیاد و تفصیلی ندارد اما تذکر چند نکته نهچندان مختصر، برای برخی مخاطبان بیفایده نخواهد بود.
ماهیت رفتار ایران علیه رژیم غاصب قصاب
متن مزبور به مواضع و رفتار رئیسجمهور اسبق ایران در قبال صهیونیستها اشاره کرده و نتیجه گرفته سیاستهای ایران به سود صهیونیستها بوده است. اینگونه نتیجهگیری ناراست و نادرست جدید نیست. دعوی سست و بیبنیادی بوده که از دهه 60 تاکنون بارها به انحای مختلف، بازگویی و بازسازی و بازنشرشده و میشود. صدام ملعون و تروریستهای مجاهدین خلق استخدامشده ارتش بعث هم این ادعای دجالگونه را علیه ایران زیاد تکرار میکردند. درحالیکه حتی بهاذعان و اعتراف دشمنان، این حقیقت اکنون بر همه جهانیان آشکار و روشن است که ایران بیش از هر ملت دیگری در جهان دربرابر صهیونیستهای اشغالگر و متجاوز و انسانستیز، شرافتمندانه و جوانمردانه و مقتدرانه، قیام به حق داشته اما در اینجا فعلا در حد استناد و ارجاع به ماجرای رئیس دولتهای نهم و دهم اشارتی لازم بهذکر است. جنگ ۳۳روزه حزبالله علیه اسرائیل که با حمایت آشکار و دلیرانه ایران به شکست متجاوزان صهیونیست منتهی شد، در زمان دولت شخصی رخ داد که ابراز تردید وی درباره هولوکاست را برخی به سود صهیونیستها خواندهاند. در زمان خودش بحثها و تحلیلهای بسیاری در داخل و خارج شد و همان موقع هم معلوم بود در قبال ضربه سختی که به افسانهپردازی تاریخی صهیونیسم وارد شد، متقابلا ضدحمله شدید رسانهای و دیپلماتیک صهیونیسم جهانی، برای آنان فواید معدود و محدود و موقتی نیز درپی داشت. طبیعت هر حمله و ضدحملهای سود و زیان توأمان و هزینه و فایده همزمان است. اما در مجموع همانطور که گذشت زمان نیز نشان داد، صدمات و زیانهای رژیمصهیونیستی بهمراتب بیشتر و عمیقتر بود. اغراق و بزرگنمایی درباره تشدید مظلومنمایی صهیونیستها و بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی آنها از ماجرای تردید و تضعیف دروغ هولوکاست، در داخل کشور بیشتر از موضع درگیریهای جناحی و بغض ناشی از شکست در دو انتخابات ۸۴ و ۸۸ بوده است که کماکان ادامه دارد. برای دشمنان خارجنشین ملت ایران هم این موضوع به مستمسکی تبدیل شد تا سمپاتی خود به صهیونیسم را اندکی بیشتر توجیه کنند. حالا هم اگر بعدها آن داعی موقت برخی دعاوی انقلابی و ضدصهیونیستی دچار توهم و به هبط و حبط اعمال مبتلا شد، نمیتوان داوری کنونی درباره وی را به آن هنگام تعمیم داد و آن مواضع و اقدامات ضدصهیونیستی او را خلاف حق و انصاف، نشانی از خدمت خواسته یا ناخواسته به صهیونیسم قلمداد کرد. چنانکه بسیاری از رفتارها و مواضع تغییریافته چند رئیسجمهور پیشین را نمیتوان الزاما و تماما به دوران صدارت آنها ارجاع داد. پس آن ماجرای هدم و هجو هولوکاست ناراست، ربطی به وضعیت و مواضع کنونی وی ندارد. الان هم چندسالی است همو راجع به رژیمصهیونیستی سکوت پیشه ساخته و در جبهه مقاومت علیه شرارت و جنایت صهیونیسم، دیگر محلی از اعراب ندارد، حتی در حد کمترین سایه شخصی مانند عرفات که زمانی قهرمان نبرد علیه اسرائیل محسوب میشد، ولی قربانی سادهاندیشی و خودفریبی و اعتمادش به آمریکا و ملوک خائن عرب شد. رئیسجمهور اسبق ایران که زمانی بهعلت مواضع شجاعانه ضدصهیونیستی در دل و دیده جهان اسلام ارج و قربی یافته بود، چنان از چشم همگان افتاده که اکنون حتی از آوردن نام و یادش نیز بسیاری اکراه دارند. «هان ای دل عبرتبین، از دیده عِبَر کن هان...»
باری، مبارزات و گفتمان ضدصهیونیستی ایران در مخالفت عمومی مردم و رهبران مذهبی و رجال و روشنفکران ناوابسته زمانه علیه جعل رژیم غاصب در سال۱۳۲۷ و تداوم چند دهه مواضع قوی ضد اسرائیلی اکثر ایرانیان ریشه دارد. درطول مبارزه طولانی علیه رژیمصهیونیستی پهلوی، این ویژگی اصیل ستیز با صهیونیسم در ذهن و ضمیر مردم ایران تداوم و تعمیق یافت، از ابتدای مبارزات امام خمینی در سال ۱۳۴۱ تشدید شد، و تا پیروزی انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ به کمال و اوج خود رسید. شرح پایداری جانانه و بینظیر ملت و نظام ایران پساانقلاب بر عهد خود با آرمان فلسطین مظلوم دهها جلد کتاب قطور میطلبد که حقایق آن را تبلیغات سیاه دشمن، نتوانسته و نمیتواند تضعیف و تحریف و تحقیر و تخریب و تخدیش کند. هرچند در این ایام بهدرستی باید گفت: «آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است.»
جنگهای منطقه، صهیونیسم و رفتار ایران
در سخنان جعلی منسوب به گورباچف با سوءتعبیر و سوءتفسیر و سوءتحلیل، به جنگهای چهاردهه اخیر در غرب آسیا اشاره شده است و ایران در چهارچوب جنگ سرد قدیم و جدید، در افزایش تنشها و جنگها مقصر و رفتارش به سود صهیونیستها معرفی شده است. قبل از انقلاب اسلامی ایران، دو جنگ جهانی با دهها میلیون کشته و جنگهای ویتنام و کره و اعراب و اسرائیل و ظفار و یمن و سومالی و لبنان و الجزایر و آمریکای لاتین و آفریقا و چندین جنگ کوچک و بزرگ دیگر با میلیونها کشته و میلیاردها هزینه و سلاح، در شرق و غرب عالم برپا شده بود. بعد از انقلاب هم همان ماجراهای قدیم، کموبیش به اشکال گوناگون و به بهانههای نو و کهنه ادامه داشته و آمریکا و اسرائیل و غرب، آتش جنگها را در منطقه راه انداختند و شعلهور کردند. خیلی مضحک است که به قربانیهای این جنگها و ملتهایی که از خودشان دفاع کرده و میکنند، بگویند تسلیم شوید، ناموس و خانه و وطنتان را به دشمن بدهید تا جنگها تمام شوند و اسلحهفروشها دیگر سود نکنند، مبادا صهیونیستها سوءاستفاده و بهرهبرداری کنند.
حمایت بیقید و شرط آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و ژاپن و بقیه از بدو تولد اسرائیل غاصب قصاب همیشه بوده است. غرب از ۱۹۱۷ و وعده انگلیسی بالفور تا بعد از جنگجهانی اول و دوم و جعل رژیم غاصب، تا جنگهای اعراب و اسرائیل ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، هیچگاه در تقویت و حمایت رژیم منفور جعلی، کم نگذاشته است. در دوران جنگ سرد، شوروی و بلوک شرق و چین هم بهرغم تظاهر به مخالفت یا همراهیهای صوری و محدود با فلسطینیها، غالبا و عملا حامیان آشکار و پنهان رژیم جعلی بودند. بعد از انقلاب اسلامی، جرم ایران این بوده که زیربار قلدری و زورگویی و جنایتکاری و سلطهگری اسرائیل در منطقه نرفته و تا حالا هم بیشترین ضربه کاری را به آن رژیم منحوس زده است. اسرائیل که زمانی در رژیم پهلوی، نوچه آمریکا و انگلیس در سلطه و غارت ایران بود، از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دنبال تجزیه ایران و نابودی قدرت این ملک و ملت بوده و هست. در این ششماه اخیر هم که همه دنیا به شرارت و جنایت اسرائیل اعتراف و اعتراض میکنند، و طوفان الاحرار عالم در پیامد طوفان الاقصی برپا شده، حقانیت ایران هم بیشتر روشن شده است.
جنگ تحمیلی، آمریکا و صهیونیسم
در متن جعلی منسوب به گورباچف در باب جنگ تحمیلی و نقش جنگطلبانه جمهوریخواهها دربرابر صلحدوستی دموکراتها نیز سخنان سقیم و سخیفی بهمیان آمده است. فرضا قصهپردازیهای بچهگانه و روایت انیمیشن فیکشن از جنگ عراق و ایران را بگوییم قبول باشد، خب که چه؟ حمله طبس و شروع جنگ صدام علیه ایران که زمان کارتر دموکرات بود همانطور که استفاده از بمب اتم و آغاز جنگ ویتنام زمان دموکراتها بوده است. بر همگان امروزه روشن شده و بدیهی است جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا، سروته یک کرباسند. در آن تجاوز و جنگ لعنتی صدام صهیونیست، ایران برای دفاع از خودش هر کاری توانسته انجام داده است. دفاع از وطن و مردم و ناموس و مرز و بوم میهن جرم است؟ اگر فرضا ایران با زرنگی و زیرکی توانسته باشد در مقطعی از آمریکا اندکی اسلحه بخرد که صدام صهیونیست را سر جایش بنشاند خیلی هنر کرده بود. اگر آمریکا میخواست مستقیم اسلحه به ایران بفروشد کسی نمیتوانست جلویش را بگیرد، میفروخت. ایران هم بارها رسما اعلام میکرد کلی تسلیحات از آمریکا و انگلیس و ایتالیا طلبکار است که پولش زمان پهلوی پرداخت شده، اما غربیها هیچگاه حاضر نشدند آن سلاحهای فروختهشده را به صاحبش ایران تحویل دهند، چه آشکار و چه پنهان، چه در دوران جنگ و چه پس از آن.
اما اگر منظور این باشد که جمهوریخواهها پنهانی کمکهای مهمی میکردند درست نیست. کمااینکه در ماجرای ناکام مکفارلین، فریبکاری و خدعه پیشه کردند و تمام تسلیحات درخواستی ایران را در قبال پرداخت جدید هم ندادند، و دغلکاری و بدعهدی و حقهبازی درپیش گرفتند. اگر این دعوی پوک و پوچ صحت داشت ریگان جمهوریخواه با ایران واقعا معاملاتی مهم و سرنوشتساز داشت و در جنگ به ایران سلاح معتنابه داد، پس چرا رامسفلد وزیر دفاعش رفت ملاقات صدام و آمریکا به عراق وام و تسهیلات مالی عظیم داد، آواکسها و ماهوارههایش را به کمکش فرستاد و از تحویل شیمیایی و سلاحهای دیگر توسط آلمان و انگلیس و فرانسه و... حمایت کرد، عربهای گوش بهفرمان آمریکا را به خط کرد تا با پول و سلاحشان در خدمت صدام باشند؟ ارتش آمریکا علنا و رسما در خلیجفارس و فاو متحد ارتش بعثی صدام شد و ناو آمریکایی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد و هزاران جنایات پنهان و آشکار دیگر در حمایت از صدام انجام داد. شبکه جهانی صهیونیسم رسانهای و مالی و تسلیحاتی نیز مگر کاملا در خدمت رژیم بعث صدام نبود؟ و حتی بعد از فتح خرمشهر مگر ارتش اسرائیل به لبنان حمله نظامی نکرد تا جبهه جدیدی برای تنفس صدام و مقابله با ایران باز کند؟ اسرائیل آشکارا تا پایان جنگ تحمیلی برای تضعیف توان ایران هرچه در توان داشت به کار گرفت. بعد از حمله جنونآمیز عراق به کویت، صدام ورشکسته و زخمخورده که تاریخ مصرفش منقضی شده بود، صدام منفور متجاوز و جنایتکار شیمیایی و کشتارجمعی، به دروغ و تزویر، ضدغرب و اسرائیل معرفی شد تا توجیه تبلیغاتی بیشتری برای به توبره کشیدن خاک عراق سرهمبندی شود. اما دهها کتاب و مقاله مستند در چهاردهه گذشته، در خارج و داخل منتشر شده که بهوضوح حمایت تمام و کمال صهیونیسم و آمریکا را از رژیم بعث صدام نشان میدهد. باشد، شما که از زبان گورباچف در روز روشن چنان دروغهای بزرگ گوبلزی به هم بافتهاید- که مرغ و ماهی پخته هر دو با هم خندهشان میگیرد- راست میگویید آمریکا در جنگ تحمیلی حامی ایران بود...!؟
کارتلهای سلاح و ادعای نقش ایران در رونق بازار اسلحه
بخش زیادی از متن مزبور هم درباره کارتلهای تسلیحاتی و نقشآفرینی آنهاست که با دعوی نخنمای خدمات شایان ایران به آنان مزین شده است. کیست که نداند بازار تسلیحات آمریکا در منطقه را- که بعد از جنگجهانی دوم، اسرائیل و شوروی و بلوک شرق گرم کرده بودند- پس از فروپاشی کمونیسم جهانی هم با بقای اسرائیل جعلی جنگافروز و بحرانزی و ایجاد القاعده و داعش و علم کردن دوباره تهدید روسیه و چین رونق بسیار گرفت. سالهاست خطر وهمی و آمریکاساخته از ایران و تبلیغ ایرانهراسی برای گرم کردن بازار سلاح منطقه به انتهای صف دستاویزها رفته است.
البته از ابتدا تلاش غرب و صهیونیسم این بود تا ایرانی که بهخاطر امنیت ملی و رفاه و آسایش ملت خودش و سایر ملتهای مظلوم، با سلطه و جنایات آمریکا در افتاده و نماد ایستادگی مقابل زورگویی و قلدری یانکیها و صهیونیستها شده، بهعنوان خطر و تهدید برخی دولتهای وابسته عربی نمایش داده شود تا قدری سرازیر شدن سلاح در منطقه بیشتر توجیه شود.
اما یک قاعده معقول و طبیعی و منطقی وجود داشت که غربیها نمیتوانستند آن را زیرسوال ببرند؛ وقتی خانههای همسایهها آتش بگیرند، خانه هیچ کس سالم نمیماند. امنیت ایران به امنیت همسایههایش و منطقه غرب آسیا، بههمپیوسته و درهمتنیده بوده و هست. سرنوشت همه ملتهای منطقه بنابر جبر جغرافیا و تاریخ، از ازل تا ابد، به هم گره خورده است. آمریکا و متحدانش و رژیم جعلی غاصب، در این منطقه، غریبه و بیگانه و سرطانی و زائدند، و دردسرآفرین و بحرانساز و جنگافروزند. اگر آمریکا و اسرائیل در منطقه هر غلطی بکنند و همهجا را به آشوب و آتش بکشند و بیرون ششگوشه ایران لانه کنند و شاخوشانه بکشند و کمین کنند تا نوبت اشغال و نابودی ایران سر برسد، ایران هم دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند که ته ته سفاهت و حماقت است. معلوم است ایران باید منطقه را برای اسرائیل و آمریکا جهنم کند تا امنیت داشته باشد و شرشان از سر ملت ایران و بقیه کمتر شود و... .
هفتتریلیون دلار که ترامپ اعتراف کرده از بودجه آمریکا در منطقه به فنا رفت که هیچی، اگر یانکیهای مغرور خودشیفته و پوکرباز ۷۰ تریلیون دلار بیشتر هم خرج کنند، دیگر دوره سیطره و سرکوب بیمکافات مردم و مظلومین زمین سر آمده است. برخی نگویند این سخن شعار است. عین حقیقت و واقعیت است. اگر نمیبینند و نمیفهمند مشکل از گیرندههاست. در این حیص و بیص، اسلحهفروشها هم اگر ظاهرا کماکان رونقی داشتهاند، صاحبان و کارفرمایانشان در عرصههای دیگر صدها برابر ضرر کردهاند و میکنند و تاوان بیشتری پسدادهاند و میدهند و خواهند داد. در مقابل منافع کارتلهای سلاح، اعداد و ارقام بزرگتر دیگری هم وجود دارند که محاسباتش از اول تا آخر بهضرر همان آمریکا و غرب و کارتلها بوده و هست. از سوی دیگر ارقام عظیم گردش مالی تجارت جهانی فحشا و قمار و مواد مخدر و قاچاق انسان و اعضای بدن و... کمتر از ارقام تجارت سلاح نیست، پس تمرکز بر تجارت سلاح برای توجیه تسلیم شدن در قبال سلطهگری و جنایات آمریکا و صهیونیسم جهانی مغلطه است. منطق تسلیح و قدرتمند شدن در قبال خطرات و تهدیدها و دشمنیهای روزافزون، ربطی به مواضع و رفتار ایران پساانقلاب ندارد. در دنیای آکل و مأکول با قانون جنگل، ایران انقلابی هم وجود نداشت، هر ملتی اگر بتواند ناگزیر است تا قدرت تسلیحاتی خود را تقویت کند و اگر نتواند بسازد مجبور است که بخرد، پس بهناچار کارتلهای سلاح همیشه سود میبرند.
همانگونه که نیاز بشر به غذا و دارو و پوشاک و امکانات زندگی همیشگی است و در پرتو این نیازها کارتلهای جهانی سود هنگفت میبرند، بازار تسلیحات نیز هیچگاه تعطیلشدنی نیست. رونق قدیمی و مدید آن در منطقه غرب آسیا هم ربط ابتدایی و مستقیم به ایران ندارد ولو آنکه در تبلیغات زرد و عوامفریبانه غربی و عبری، گاهی از اهریمنسازی ایران برای توجیه و تزئین بازار تسلیحاتی بهره ببرند. موضوع ایران هم در میان نباشد، همواره چندین سوژه و بهانههای بزرگتر و مرعوبکنندهتر وجود دارند که هیچ ربطی به ایران نداشته و ندارند. با چنان شبهاستدلال مسخرهای نمیتوان به ایرانیان توصیه کرد تسلیم سلطه غربیها شوند تا احتمالا بازار سلاح منطقه، اندکی مختصر شاید از رونق بیفتد. آمریکای قمارباز همهچیزباخته در منطقه، بنابر همان آمارهای رسانههای غربی، غیر از هفتتریلیون خرج چندساله اخیر، تریلیونها دلار دیگر در دیپلماسی و اقتصاد و چالشهای جهانی ضرر کرده و درحال ضرر دادن مستمر و هر روزه است. چرا فقط ضرر و زیان ملتهای مقاوم، برجسته و آگراندیسمان میشود...؟ ملتهایی که از وطن و عزت و هویت و آیین و ناموس خودشان دفاع میکنند، البته هزینهها و مخارج تحمیلی زیادی متحمل میشوند. اما مگر امنیت، بدون هزینه، شدنی است؟ رفع همه نیازهای جوامع هزینه دارد. فقط هزینه امنیت و استقلال و دفاع از خانواده و شرف و نوامیس و سرزمین مادری، زیادی و اضافی است؟ بهدرستی بارها گفته شده هزینههای مادی و معنوی مبارزه و مقاومت و شرافت خیلی کمتر از ضررها و زیانهای ذلت و خواری و تسلیمشدن به دشمنان است... سخن در این مقوله شرافتمندانه بسیار است، ولی «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.»
دولت آمریکا؛ کارگزار کارتلهای سلاح
نکته دیگری در باره موضوع تکراری و عوامفریب بازار سلاح که در متن جعلی منسوب به گورباچف زیاد تاکید و تکرار شده، گفتنی است. اگر جمهوریخواهها و کارتلهای اسلحهشان همه این شرارتها وجنگها را طراحی کردهاند و موفق بودهاند و همهچیز زیر سر آنهاست، حالا چگونه میشود با آنان در افتاد و مقابله کرد؟ آنها کجایند؟ صاحبان و سهامدارانشان کیانند؟
همه میدانند مقرهای اصلی استقرار آنها در آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان قرار دارند. سرمایهداران شناختهشده هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، صاحبان و سهامداران کارتلهای اصلی و آمریکایی هستند. کارتلهای سلاح اروپایی هم سرمایهها و منافعشان کاملا با آمریکاییها پیوند خوردهاند. پس در این جمع شیاطین اسلحهساز و اسلحهفروش و جنگافروز، شیطان بزرگ، دولت صهیونیست آمریکاست، چه دموکرات و چه جمهوریخواه. حال اگر نتیجه متن مخدوش و مغشوش مزبور را هم قبول کنیم و آن را درست و دقیق فرض کنیم، چارهای نیست جز ایستادن روبهروی دولت آمریکا؛ خوابگزار و کارگزار اعظم کارتلهای سلاح.
ایران و جنگ زرگری با آمریکا
اما اینکه آن متن کذایی مدعی است ایران پساانقلاب در خدمت منافع جمهوریخواههای آمریکاست چه میشود؟ جهانیان امروزه بهروشنی میدانند هر دو حزب آمریکا در اصول و مبانی و استراتژی خارجی با هم یکسان و همراه و شریکند، همانطور که در کارتلهای سلاح سهیم و شریکند. از طرفی آمریکای متجاوز و سلطهگر هم در ۴۵ سال گذشته از انقلاب مردم ایران، صدمههای کلان دیده و ضربههای اساسی خورده است. ایران پهلوی که ششدانگ در مشت آمریکا بود، از نیکسون جمهوریخواه تا کارتر دموکرات، کشتهومرده و شیفته شاه بودند و دوسوم فروش روزانه ششمیلیون بشکه نفت ایران را با فروختن دولا پهنای اسلحه بالا میکشیدند، شاه هم از کیسه ملت ایران، ژاندارم خلیجفارس شده بود و منافع آمریکا را حفاظت میکرد. از ویتنام تا لبنان و شاخ آفریقا هم به فرمان آمریکا و انگلیس نیرو و سلاح میفرستاد. یک قلم فقط در ظفار، رسما اعلام کرد بیش از ۷۰۰ افسر و سرباز ایرانی کشته و چندهزار نفر مجروح شدند. آن همه خدمات مفت و مجانی پهلوی به آمریکا برای اسلحهفروشها و کارتلهای سلاح که کموکسری نداشت. برای آنها کجایش ایراد داشت؟ اگر بهزعم مدعیان معاند، بعد از انقلاب، اوضاع هم کماکان همانطور ادامه داشته و به نفع آمریکاست که هیچ بحثی نیست. آمریکادوستان و عاشقان غرب و یانکیپسندها که باید بسی خوشحال و راضی باشند. خود آمریکاییها هم که نباید زیاد حرص و جوش بخورند و این همه لشکر رسانهها و شبکهها و ماهوارهها و تحلیلگران و سیاستمداران و وزارتخانهها و سازمانها و دولتها، و پنتاگون و ناتو و سیا و امآیسیکس و موساد و داعش و اسرائیل و جی۷، و کارتلهای نفت و سلاح و تجارت، و همه توان جهانیشان را در دنیا راه بیندازند و بسیج کنند تا ایران را تهدید و تخریب و تحریم کنند. اگر همه اینها به ادعای متن جعلی منسوب به گورباچف نوعی جنگ زرگری است، پس جنگ واقعی چیست و چه جوری است؟
بروز انواعی از جنگ زرگری شوروی و آمریکا در دوران جنگ سرد هم نشانهها و قواعدی داشت. همه هم میدانستند تقسیم حدود و منافعی بین دو ابرقدرت شده، موجودیت منافع کلان و راهبردی یکدیگر، مشمول احترام متقابل بود. ولو برخی رقابتها در نقاط خاکستری گاهی به جنگهای نیابتی محدود منجر میشد.
اگر هم جنگ زرگری به دعوی متن مزبور قاعده و رسم قدیمی رفتار دو ابرقدرت بوده، پس یعنی ایران هم یک ابرقدرت جهانی شده، تقسیم حدود و منافع با آمریکا کرده، توافق استراتژیک احترام متقابل به منافع یکدیگر دارد. ولی چطوری است که مثلا جنگ زرگری ۴۵ ساله آمریکا علیه ایران، خیلی عظیمتر و ریشهایتر از جنگ زرگری دوران جنگ سرد، بسیار شدیدتر و وسیعتر و خشنتر و همهجانبهتر و ویرانگرتر، و موجودیتستیز و آشتیناپذیر شده است؟ بهرغم اینکه متن مجعول مزبور، نظام انقلابی ایران را دستنشانده جمهوریخواهها معرفی میکند، از آماده بودن هفتتریلیون دلار سلاح انبارشده برای نابودی ایران در یک جنگ حتمی قریبالوقوع سخن گفته و دامنه اوهام خود را به شرح مغشوش، قبض و بسط داده که مخاطب از وحشت قالب تهی کند.
با این اوصاف عجیبوغریب و تصویر گروتسک و وهمی گیریم قصه فانتزی آلیس در سرزمین عجایب به وقوع پیوسته، اگر ادامه ادعایی منفعت قدیمی و معمول کارتلهای سلاح به علت انقلاب، جبران یک دنیا صدمات و ضررهای آمریکا از انقلاب ایران بوده،که هیچ. بیخیال منطق و عقل سلیم. اما مشکلات جدی در حسابوکتاب و ضرب و تقسیم این توهمات سنتی و صنعتی هم وجود دارد که نمیشود کاریش کرد... .
«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَاب»
پینوشت؛ لغتنامه دهخدا:
وَغوَغْ صاحاب (در تداول عامه)، بازیچه کودکان. آلتی مرکب از دو مقوای مدور که شکل استوانه آن دو را با کاغذ به هم وصل کنند و در داخل آن چند مهره کوچک تعبیه کنند و چون دو قاعده را به هم نزدیک کنند و سپس دور سازند صدایی از آنها برخیزد.