ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: فیلم سینمایی «مست عشق» پس از مدتها کشوقوس بالاخره در سینماهای کشور اکران شد و همانطور که انتظار میرفت شروع بسیارخوبی را در گیشهها تجربه کرد و توانست پول خوبی در همین اول کار به جیب بزند. اما تکلیف ما با شمس تبریزی و مولانا به همینجا ختم نمیشود و این فقط آغاز ماجراست...
حسن فتحی، کارگردان نامآشنایی در سینما و تلویزیون ایران محسوب میشود که بسیاری از آثارش در مدیوم تلویزیون با استقبال زیادی از طرف عوام و خواص روبهرو شده است. او در تمام این سالها با شناخت خوبی که از تمایل مخاطب به تماشای روایتهای عوامپسند پیدا کرده، توانسته به خیل منتظران آثارش اضافه کند و توقعات را از خود به بالاترین حد ممکنش در صنعت نیمبند سرگرمی در ایران برساند، ولی آیا مست عشق میتواند توقع تماشاگر از فتحی را برآورده سازد یا خیال خام است که تصور کنیم فیلم در بازنمایی رابطه شمس و مولانا بر پرده سینما موفق عمل کرده است؟ پیش از هر چیز باید عنوان کنم فتحی در امر سریالسازی از معدود کارگردانانی است که توانسته با شناختن سلایق و عادتهای مردم، دل آنها را بهدست بیاورد و با ساخت مجموعههایی نظیر «پهلوانان نمیمیرند»، «میوه ممنوعه»، «شب دهم»، «مدار صفر درجه» و... سطح سلیقه جامعه هدفش را ارتقا دهد. اما وقتی داستان به فیلمهای سینمایی فتحی میرسد، وی تا حدود زیادی قافیه را میبازد و از اعتبار گذشتهاش برای کشاندن مخاطب به سینما استفاده میکند. مست عشق -که ساخت و اکران عمومی آن با سختیها و مرارتها و دعواهای زیادی روبهرو شده بود- نیز نخواهد توانست جرعهای به اعتبار این کارگردان بیفزاید و در میان خوبهای سینمای ایران جایی برای خود دستوپا کند.
فتحی برای ورود به زندگی مولانا و شمس قصهاش به زیست عادی و روزمره این دو میپردازد و از توجه به دریای حکمت میانشان غافل میماند و داستان را از جایی شروع میکند که سیر خطی حوادث به انتها رسیده و همه درپی یافتن قاتل شمس، وجب به وجب شهر را میگردند. درواقع او از قضیه رابطه پیچیده و غامض شمس و مولانا تنها برای طرح یک پاورقی بیمایه و بهغایت عامهپسند بهره گرفته و سریال «زمانه» را در ترکیب با تم مشترک سریالهای ترکیهای در قالب مدیوم سینما بازتولید کرده است. شمس با بازی شهاب حسینی دائم درتلاش است از خود چهرهای صلحطلب، طیب و پاکیزه به مخاطب ارائه دهد، اما بیننده با تماشای صورت و سیرت وی پی به ظاهر و باطنش میبرد و متوجه میشود شمس قصه حسن فتحی، یک عروسک کوکی سخنگو و خردهدلال محبتی بیش نیست. ماجرای عشق علاءالدین، پسر مولانا به کیمیاخاتون و دستبرد عاطفی شمس از وی در راستای تصاحب دل کیمیاخاتون، یکی از نقشمایههای اصلی فتحی در برساختن دنیایی بدون جنگ، اما مملو از سرقت عشقی را تشکیل میدهد. استفاده از امکانات سختافزاری و نرمافزاری در ساخت مست عشق باز هم موجب نشده نیش ماری که به بدنه روایی آن آسیب وارد آورده، التیام پیدا کند و شور تماشای تصاویر نسبتا شارپ و جذاب فیلم اندکی از منطق روایی کودکانهاش بکاهد، چون وقتی فیلمساز از اساس با آنچه میسازد غریبه باشد، حتی جادوی تکنیک هم نمیتواند به یاریاش بیاید و وی را از فروغلتیدن به چاه سقوط فیلمفارسی برهاند.
مولانا بهشکلی کاملا خلقالساعه درنتیجه حیرت از نیروی جادویی و ماورایی شمس از مقام یک عالم دینی برجسته به عارفی دلسوخته، درویشمسلک و ژولیدهحال تغییر فاز میدهد و تحولیافته، درپی کسب معرفتی جدید به رنگ تازهای درمیآید. بهعبارت دیگر این اتصال شمس به دریای بیکران حقیقت و معرفت قدسی نیست که از مولانا آدم دیگری میسازد، بلکه این استفاده از سحر و جادوست که شمس را از دیگران متمایز میکند و قدرت تفکیک و تمیز مسائل از یکدیگر را برایش بهارمغان میآورد. فیلم آنقدر که در طراحی دو شخصیت اصلیاش درمانده، در ساخت روابط میان آدمکهای فرعی پیرنگ ناموفق نیست. عشق اسکندربیک (بازپرس پرونده قتل احتمالی شمس) به مریمخاتون و شیدایی وی از علاقه به این دختر و ایضا تحول درونی شخصیت اسکندر در مواجهه با شمس تنها نقطه روشن فیلم فتحی محسوب میشود. جهانبینی فیلمساز در مست عشق پرسشبرانگیز است و ما را از طریق تماشای خود به دنیای بیرون از اثر سوق میدهد. شمس به مولانا میفهماند که عشق زمینی به همنوع کلید شناخت خود و خداوند است و اگر ما دست از جنگ برداریم و عشق بورزیم دنیای پیرامونمان را به بوستانی مملو از زیباییها و آراستگیهای نامیرا بدل خواهیم کرد و آخرتمان را میسازیم. اما فتحی در پس این سخن بهظاهر درست، جامعه آماریاش را در راه نیل به آرزوهای خود، هدف قرار داده و گمراه میکند، زیرا این حرفهای مصفا در باب حکمت زندگی و عشق به همنوع نهتنها با واقعیت دنیا سازگار نیست، بلکه کمکدست سیاستپیشگانی است که از طبقه پایبند به خود چیزی جز سپردن سیاست به اهلش چیزی نمیخواهند و در این راه با احضار مشاهیر ایرانزمین به دنیای کنونی ما از آنها نسخهای بیخاصیت، کالایی و مد روز میسازند تا تاریخ را به سیاق پیروزمندان روایت کنند، اما ایام همیشه به کام این قبیل فاتحان و پیروزمندان نیست.
۰۷:۲۲ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۹
کد خبر: 190082
«مست عشق» چه میگوید؟
دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست، نه موشکها
فتحی برای ورود به زندگی مولانا و شمس قصهاش به زیست عادی و روزمره این دو میپردازد و از توجه به دریای حکمت میانشان غافل میماند و داستان را از جایی شروع میکند که سیر خطی حوادث به انتها رسیده و همه درپی یافتن قاتل شمس، وجب به وجب شهر را میگردند.
مرتبط ها